کد خبر : 1323352 | 17 اردیبهشت 1395 ساعت 15:44 | 12.8K بازدید | 0 دیدگاه

دیگر روی دست کریمی نمی‌آید

ستاره ذوب‌آهن: بدم می آمد پاس بدهم !

هیچ یک از هم تیمی هایم را نمی دیدم. همه از دستم عاصی بودند. می گفتند چرا پاس نمی دهی؟ برای خودم بد می دانستم که پاس بدهم. فکر می کردم اگر پاس بدهم همه تصور می کنند که بازیکن ضعیفی هستم.

ستاره ذوب‌آهن: بدم می آمد پاس بدهم !

به گزارش "ورزش سه"، احسان پهلوان ستاره این روزهای ذوب آهن است. بازیکنی تکنیکی که از هم تیمی هایش لقب لئو پهلوان را دریافت کرده. این بازیکن 22 ساله که متولد روستای غلامان از توابع بجنورد است، از دوران نوجوانی اش صحبت می کند. دورانی که در محله بازی می کرد و پا به پای هم سن و سال هایش می دوید و عرق می ریخت:« من متولد روستای غلامان هستم. نزدیک بجنورد اما از 7 سالگی و به دلیل اینکه برادرم در دانشگاه مشهد تحصیل خود را آغاز کرد به این شهر رفتیم و آنجا اسکان یافتیم. من در مشهد و محله خودمان بازی می کردم. یادم می آید یک مربی به نام آقای نوید گلبویی آمد و مرا در محله دید. او مرا به مدرسه فوتبال عالی حرفه ای بابک مشهد برد. تیمی که همیشه در رده های پایه عناوین قهرمانی مشهد را کسب می کرد. حدود 7،8 سال آنجا بودم و بعد هم برای تیم جوانان ایران انتخاب شدم.»


پهلوان درباره حضور در اردوی تیم جوانان صحبت های جالبی انجام می دهد:« برای استعدادیابی تیم جوانان در مشهد تست گذاشتند. حدود 400 بازیکن آمده بودند و در نهایت یک تیم 23 نفره انتخاب شد. قرار بود این تیم به منظریه تهران برود و در مسابقات استعدادیابی شهرهای مختلف شرکت کند.متاسفانه مشهد بودجه نداشت و تیم را به تهران نفرستاد. اکبر محمدی خودش به مشهد آمد و دو بازیکن را برای تیم جوانان انتخاب کرد. من و یک بازیکن دیگر. از آنجا به تیم جوانان دعوت شدم، سپس به گسترش فولاد رفتم و در نهایت هم ذوب آهن، سپاهان و باز هم ذوب آهن.»


پهلوان درباره سختی های دوران کودکی اش هم صحبت می کند:« زندگی مان خیلی سخت می گذشت. پدرم کارگر ساختمان بود و با 4 بچه واقعا مشکل بود که در مشهد و با آن هزینه های بالا زندگی کنیم. تازه خانه هم نداشتیم و اجاره نشین بودیم. پدرم به تنهایی ما را رساند به اینجا که حالا هستیم. شکر خدا خانواده ام عاشق فوتبال بودند. پدرم همیشه می گفت اول فوتبال و بعد درس. او دوست نداشت بچه هایش کار کنند و به من هم اجازه نمی داد جز فوتبال و درس به موضوع دیگری فکر کنم. می گفت خودم کار می کنیم، شما به فکر زندگی باشید. در همه شرایط پشتیبان ما بود، البته در کنار مادرم. من هم اولین پول هایی که از فوتبال گرفتم را جمع کردم و برای پدر و مادرم خانه خریدم. البته این هدیه کوچک نمی تواند زحمات آنها را جبران کند.»


پهلوان از کودکی به فوتبال علاقه داشت:« حانواده ام می گویند اینقدر به فوتبال علاقه داشتم که وقتی سه چهار ساله بودم از برادرم می خواستم تا پشت لباسم شماره بزنند. البته کفش های برادرم را می پوشیدم و فوتبال بازی می کردم. چون برایم بزرگ بود بارها پایم در رفت و مجبور شدم آن را جا بیندازم. از کودکی هم به شماره 10 علاقه داشتم اما به جز یک بار در تیم بابک، هرگز قسمت نشد که این پیراهن را بر تن کنم. خیلی دوست دارم که در یک تیم بزرگ بتوانم شماره 10 باشم.»


تکنیک ، مهمترین خصیصه بازی پهلوان است. خصوصیتی که البته ذاتی است و از کودکی در او شکل گرفته:« از بچگی دوست داشتم دریبل بزنم. هیچ یک از هم تیمی هایم را نمی دیدم. همه از دستم عاصی بودند. می گفتند چرا پاس نمی دهی؟ برای خودم بد می دانستم که پاس بدهم. فکر می کردم اگر پاس بدهم همه تصور می کنند که بازیکن ضعیفی هستم. بعدها که حرفه ای تر بازی کردم فهمیدم که فوتبال یک بازی گروهی است و باید همه در کنار هم تلاش کنند تا به موفقیت برسند.»


الگوی پهلوان در ایران علی کریمی است:« فوتبال علی کریمی را خیلی دوست داشتم. شاید چون تکنیکی بود و من هم عاشق این سبک بازی ام. کریمی اعجوبه بود. قسمت این بود که مقابلش هم بازی کنم اما با قاطعیت می گویم که مثل او دیگر نمی آید.»


لئو پهلوان. این لقبی است که برای پهلوان و به دلیل تکنیک بالایش ساخته اند:« مسی فوق العاده است. من کجا و او کجا؟ اصلا نباید چنین مقایسه ای انجام شود اما این لقب را برایم ساخته اند و من هم خوشحالم که توانسته ام برای ذوب آنقدر مثمر ثمر باشم که چنین لقبی را برایم در نظر بگیرند.»

دیدگاه‌ها