کد خبر : 1352846 | 04 شهریور 1395 ساعت 11:22 | 13.8K بازدید | 0 دیدگاه

المپیک و جای خالی فوتبال!

بازیهای المپیک با تمام لحظات خوب و ناکامی هایش برای ما تمام شد اما این جای خالی فوتبال بود که باز هم حس می شد.

المپیک و جای خالی فوتبال!

به گزارش "ورزش سه"، شاید علیرضا فغانی و همکارانش به عنوان نماینده فوتبالی ها به نوعی این جای خالی را پر کرده باشند اما بیش از 40 سال است که فوتبال ما موفق به راهیابی به المپیک نشده است (آخرین حضور فوتبال در المپیک در سال 1976 بود). اکثر کارشناسان اذعان دارند که عدم توجه و سرمایه گذاری در فوتبال پایه یکی از بزرگترین مشکلات فوتبال ما در طی این سالها بوده است. قطعا عوامل دیگری در ناکامی های ما در رسیدن به المپیک نقش داشته اند اما بی شک یکی از مهمترین آنها همین موضوع است. در این مطلب مرور مفصل تری راجب به وضعیت فوتبال پایه می کنیم تا بیشتر متوجه شویم چرا 50 سال است که ناکامیم!

 

فلسفه اشتباه اما رایج در فوتبال پایه

 

متاسفانه هیچ فلسفه ی دقیق و روشنی در بحث آموزش در فوتبال پایه ما وجود ندارد. وجود مربیان با افکار گوناگون و طرز فکرهای مختلف باعث شده بیشتر از آنکه فلسفه ی درستی آموزش شود منافع و افکار شخصی دنبال شود. فوتبال پایه محل آموزش و کسب مهارت های تکنیکی، تاکتیکی، جسمانی و روانی است. بسیاری از بازیکنان به علت اینکه مهارتهای روانی را آموزش نمی بینند نمی توانند رشد کنند. برخی از بازیکنان مهارتهای تکنیکی بالایی کسب نمی کنند و این باعث می شود در سنین بزرگسال از حد مشخصی پیشرفت نکنند. متاسفانه امروز در فوتبال پایه ما مسائل جسمانی از اهمیت بیشتری برخوردار است!! این مسئله نشات گرفته از دیدگاه غلط مربیان و بازیکنان است. مسائل شخصیتی و اجتماعی در وضعیت بغرنجی قرار دهد و تقریبا به آن اهمیتی داده نمی شود. در آکادمی فوتبال بارسلونا (لاماسیا) اولین مبحثی که به بازیکنان آموزش داده می شود، انسان درستی بودن است و در آخرین موضوع به آنها آموزش داده می شود که فوتبالیست توانمندی باشند. آکادمی های باشگاه فوتبال آژاکس سیستم TIPS را برای انتخاب و آموزش بازیکنان خود به کار می گیرد. سیستم TIPS عبارت است از مخفف 4 کلمه ی Personality، Speed،  Insight، Technique،  به معنای شخصیت بازیکن، سرعت، درک و بینش بازیکن از بازی فوتبال و تکنیک. در واقع آکادمی های باشگاه آژاکس در انتخاب استعدادها و آموزش آنها به این 4 مقوله توجه ویژه ای دارند. جالب اینکه از میان آنها درک و بینش بازیکن از بازی فوتبال و شخصیت بازیکن برای آنها از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است! آنها اعتقاد دارند تکنیک با تمرین می تواند بهبود پیدا کند ولی مسائل روانشناختی همچون شخصیت و بینش بازیکن فرق بین استعدادها را مشخص خواهد کرد. از میان این 4 مقوله شاید فقط سرعت باشد که بخشی از آن به مسائل جسمانی ارتباط دارد. البته منظور آنها از سرعت صرفا سرعت دویدن و یا حرکت نیست! سرعت تصمیم گیری، سرعت حرکت، سرعت واکنش، سرعت انتقال و ... همگی از اجزای سرعت هستند که مورد توجه قرار می گیرد. به طور خلاصه اولین مسئله ای که در فوتبال پایه ما بایستی اصلاح شود ایجاد یک فلسفه دقیق برای آموزش و پیگیری مستمر و بلندمدت آن تا ظهور نتیجه است. برای این امر مربیانی بایست تربیت و به کار گرفته شوند که یک فلسفه ی مشخص و از پیش تعیین شده را برای رشد بازیکنان و منافع فوتبالمان پیگیری کنند و نه عقیده ها شخصی را. علیرغم تلاشهایی که صورت گرفته فوتبال ما در این موضوع با آنچه که مسیر درست است فاصله ی بسیار زیادی دارد.

 

کسب مهارت و آموزش صحیح نه نتیجه و قهرمانی

 

در راستای بحث بالا بایستی تاکید کرد فوتبال پایه نیازی به جدول مسابقات ندارد! در کشورهای صاحب سبک مسابقه فقط با هدف کسب تجربه برای بازیکنان پایه انجام می شود. در فوتبال ما نتیجه در فوتبال پایه از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. در واقع با این رویکرد ما به بازیکنان خودمان از همان ابتدا یاد می دهیم نتیجه مهمترین مسئله است! پس چگونه با این نحوه ی آموزش انتظار داریم همین بازیکنان در سنین بزرگسال بازی زیبا و یا مهارتهای زیبا انجام دهند؟! چه توقعی است که همین بازیکنان در فوتبال حرفه ای به دنبال این نباشد به هر قیمتی نتیجه را کسب کنند؟؟ فوتبال پایه محل کسب آموزشهای لازم است و به هیچ عنوان نتیجه اهمیتی ندارد. اینکه بازیکن 30 بازی بدون باخت یا 3 قهرمانی داشته باشد در سن بزرگسال هیچ فایده ای برای او ندارد! تنها و تنها کسب مهارتهای لازم است که برای او سودمند خواهد بود. شاید اهمیت برد و باخت برای بازیکنان با توجه به سن آنها قابل توجه باشد اما این مسئله در میان مربیان و مدیران به هیچ وجه نباید هدفمند باشد. متاسفانه هم اکنون در فوتبال پایه ما بسیاری از مربیان صرفا به دنبال کسب نتیجه هستند و این تنها به فرآیند رشد بازیکنان ضربه می زند. در گذشته مربیانی چون علی دوستی، مهدی احمدپور، علی واحدی، علی کولیوند و... در فوتبال پایه فعالیت می کردند که این فلسفه را دنبال می کردند اما حضور چنین مربیانی امروز در فوتبال پایه کمرنگ شده است. مسئله ای که باید مورد توجه قرار گیرد و فضا برای مربیانی فراهم شود که چنین فلسفه ی صحیح آموزشی را دنبال می کنند و نه مربیانی که به دنبال اهداف شخصی هستند. بازیکنان و والدین آنها نیز بایستی به سمت مربیانی بروند که به آنها آموزش صحیح داده شود چرا که حتی نتایج و قهرمانی های متعدد در فوتبال پایه برای ورود به فوتبال بزرگسال هیچ اهمیتی ندارد!

 

ابزار و امکانات ضعیف

 

مشکل بعدی عدم سرمایه گذاری، امکانات ضعیف و آموزش نامناسب در فوتبال پایه است. بسیاری از مربیان از کمترین امکانات ممکن برای آموزش بازیکنان خود بی بهره اند. ساعت تمرین آنها تنها چند ساعت قبل از تمرین مشخص می شود و در طی تمرین آنها استرس این را دارند که هر لحظه ممکن است تیم دیگری وارد زمین شود! زمین های چمن مصنوعی بی کیفیت، تمرینات نامناسب، شب زنده داری و استراحت ناکافی بازیکنان میزان آسیب دیدگی را در فوتبال پایه به میزان غیراستانداردی افزایش داده است. این حق طبیعی مربیان است که زمین مناسب، سالن وزنه و استخر، ابزارهای اولیه چون کنز و توپ و کاور و ابزارهای پیشرفته تر برای کنترل بازیکنان در اختیار داشته باشند. در این موضوع به مربیان حق داد که کمبود امکانات دست آنها را بسته است (البته این محدودیت ارتباطی به مواردی که در بالا اشاره شد ندارد). فوتبال پایه نیازمند سرمایه گذاری ویژه برای بهبود امکانات است. بایستی سطح حداقلی امکانات در فوتبال پایه ما رشد قابل توجهی داشته باشد. اینکه بدترین زمین ها را در بدترین ساعات به این رده های سنی اختصاصی دهیم قطعا رشد استعدادها را به دنبال نخواهد داشت. البته متاسفانه در برخی موارد از همین امکانات محدود نیز استفاده ی مناسبی نمی کنیم. با این وجود بایستی مربیان مجرب و کاربلد را با امکانات مکفی و با رویکرد اشاره شده در بالا برای فوتبال پایه به کار گماریم تا بازیکنان آینده ی ما امروز تضمین شوند.

 

مشکلات اجتماعی و فرهنگی

 

توسعه تکنولوژی و فرهنگ بد استفاده از آن، رشد روز افزون مصرف قلیون در جامعه، آرزوی های بزرگ بازیکنان و روشهای غلط برای رسیدن به آنها، استعمال بی رویه از داروهای ممنوعه و... همگی عوامل اجتماعی و فرهنگی است که مانع رشد بازیکنان می شود. این مصائب و مشکلات همگی نیاز به آسیب شناسی دقیق و برنامه ریزی ویژه برای رفع آن دارد. بازیکنان بایستی مسیر صحیح رشد و زندگی سالم را به عنوان یک فوتبالیست حرفه ای آموزش ببینید و به طور مستمر آن را پیگیری کنند. خیلی از بازیکنان شبها تا دیروقت وقت خود را در شبکه های اجتماعی سپری می کنند اما به دنبال فوتبالیست ماهر شدن هستند! افزایش مصرف قلیون در میان بازیکنان بدون شک به فرآیند رشد و توسعه بازیکنان لطمه زده است. آروزهای بزرگ بازیکنان پایه آنها را به سمت مصرف مواد ممنوعه برده است در حالیکه مصرف این قبیل مواد مانند استروئیدها جز ضرر برای آنها چیز دیگری ندارد. بسیاری از بازیکنان شوق و انگیزه های فراوانی دارند تا فوتبالیست های بزرگی شوند اما در میدان عمل خیلی از آنها از پس مشکلات بر نمی آیند. روحیه جنگجویی و مقابله با مشکلات در میان بازیکنان جوان بایستی تقویت شود. آنها باید بدانند راه موفقیت و رسیدن به آروزهایشان سراسر از مشکل و سختی است. اگر واقعا طالب اهدافشان هستند باید با این موانع مبارزه کنند. متاسفانه در این وجود افرادی سودجو و دادن وعده های رنگارنگ به این بازیکنان علاقه مند نیز مزید بر علت شده است که لازم است برخورد قاطعی با این افراد شود. اما خود بازیکنان بایستی راه درست را انتخاب کنند و در طی این مسیر ثبات قدم داشته باشند. آنها بایستی بدانند با روشهای غیرمنطقی هیچ فوتبالیست بزرگی ساخته نشده است. متاسفانه عوامل بالا برخی از مشکلات اجتماعی و فرهنگی است که به روند شکوفایی استعدادها آسیب جدی وارد کرده و لازم است چاره ای عاجل برای آن اندیشه شود.

 

تیمهای پولی، بازیکنان پولی!

 

حضور افرادی که در فوتبال پایه صرفا نگاه بیزینسی دارند بر مشکلات فوق افزوده است. آنها سهمیه تیم فوتبالی را برای خود تهیه کرده اند و بازیکنان را به عنوان ابزاری برای کسب درآمد خود می بینند. آنها از بازیکنان هزینه ای قابل توجهی می گیرند و علاوه بر اینکه هزینه های خود مانند زمین و امکانات و... را پوشش می دهند، سود قابل توجهی نیز به جیب می زنند! حال اگر این هزینه گرفتن با آموزش صحیح همراه بود می توانست قابل توجیه باشد اما متاسفانه وضعیت آموزش و امکانات در اکثر موارد به هیچ عنوان قابل دفاع نیست. در واقع بیشتر رویکرد مالی و کسب سود هدف این افراد است تا آموزش و رشد بازیکنان. حال اینکه این افراد چگونه توانسته اند وارد فوتبال پایه شوند و در چنین فضایی به دنبال کسب درآمد باشند سوالی است که باید مسئولین ذیربط به آن پاسخ دهند. در میان بازیکنان نیز با صرف هزینه تصور می کنند راه فوتبالیست شدن آنها هموار شده است! این هزینه کردن باعث شده آنها متوقع بازی کردن باشند (که البته بازی هم می کنند!) و این تصور به غلط آنها القاء شده است که آنها در مسیر فوتبالیست شدن قرار دارند بدون آنکه مهارتهای لازم که شرط اصلی یک فوتبالیست خوب شدن است را دنبال کنند. آنچه که بازیکنان و والدین آنها بایستی بدانند این است که صرفا هزینه کردن و حضور در چنین تیمهای راه فوتبالیست شدن فرزندان آنها نیست. مشکل دیگر اینکه خیلی از بازیکنان هستند که از استعدادهای بهتری برخوردار هستند اما به دلیل استطاعت مالی در لیگهای پایین تری فعالیت می کنند یا حتی در برخی موارد هستند بازیکنان مستعدی که به علت این عدم استطاعت مالی فوتبال را کنار گذاشته اند. اینکه فقط تمکن مالی عامل انتخاب بازیکنان باشد قطعا راه استعدادیابی و پرورش بازیکنان نخواهد بود. هر بازیکنی با هر سطح و شرایط مالی در صورتی که استعداد، علاقه و شخصیت لازم و کافی را دارا باشد باید بتواند در فضایی مناسب به دنبال کسب مهارت باشد. اینکه صرفا بازیکنان بر اساس وضعیت مالی پدران آنها انتخاب شود تنها اهداف سودجویانه و مالی در این میان نقش دارد تا فلسفه ی درست از فوتبال پایه. متاسفانه بازیکنان و والدینشان نیز به علت عدم آگاهی کافی با بها دادن به چنین رویکردی به این فضا بها می دهند.

 

دلالیسم در فوتبال پایه

 

بازیکنان جوان در خیلی از مواقع تحت تاثیر وعده وعیدهای گوناگون قرار می گیرند. آنها حق دارند که آرزوهای خود را دنبال کنند اما باید منطقی و معقول با شرایط برخورد کنند. از میان این همه فوتبالیست فقط تعداد اندکی می توانند به بازیکن بزرگی تبدیل شوند. تاکید می شود که فوتبالیست شدن بیشتر از هر چیزی نیازمند علاقه، استعداد و شخصیت لازم است. با هزینه کردن بیهود و دل سپردن به وعده های رنگارنگ بدون داشتن این 3 مورد هیچ فوتبالیست توانمندی به وجود نخواهد آمد. برخی از دلالان (که بعضا ایجنت رسمی فدراسیون فوتبال و فیفا هم نیستند) در فوتبال پایه نفوذ کرده اند و اقدام به قرارداد با بازیکنان مختلف کرده اند. برای مثال از میان 50 بازیکن حتما 1 – 2 بازیکن آنها به تیمهای بزرگسال راه پیدا خواهند کرد اما بقیه خیر! کاملا طبیعی و منطقی است که یک فرد نمی تواند تعداد زیادی بازیکن را به فوتبال بزرگسال جابه جا کند. خب این مسئله برای آن فرد ضرر نخواهد داشت و این بازیکنان هستند که صرفا فوتبال خود را بر مبنای وعده و وعیدهای آنها بنا کرده اند. هیچ شکی نیست که ارتباطات در فوتبال ما و به طور کلی مملکت تاثیرگذار است اما بازیکنان بایستی بدانند اگر مهارت کافی را کسب کرده باشند خود به خود مسیر ورود آنها به فوتبال حرفه ای تسهیل پیدا می کند و گرنه آنها راه سختی برای ورود به فوتبال بزرگسالان را دارند. مضاف اینکه برای ورود به فوتبال حرفه ای نبایستی عجله کنند. خیلی آنها توقع دارند که بلافاصله پس از رسیدن به سن بزرگسال در یک تیم لیگ برتری مشغول به فعالیت شوند که این توقعی نابجاست. در این وسط نیز افرادی سودجو از این فضا سوءاستفاده می کنند که نیازمند پیگیری دقیق و برخورد قاطع و لازم با آنها است.

 

سخن پایانی

 

برای پذیرش این صحبت ها فقط کافی است از مربی که مثلا 10 سال سابقه حضور در لیگ بزرگسالان را دارد بپرسیم استعدادهای کنونی بهترند یا بازیکنان سالهای پیش؟ خب حالا با پرداختن به این مشکلات (که تنها بخشی از واقعیت های موجود است) باید پرسید آیا با این وضعیت این توقع که ما به المپیک برویم اساسا منطقی است؟ سه عامل اصلی برای موفقیت در ورزش 1- امکانات کافی 2 – دانش مربیان 3 – وجود استعدادها ذکر شده است. از میان این 3 عامل ما همیشه موفقیت های خود را مدیون وجود استعدادها بوده ایم. حالا باید نگران بود چرا که با شرایطی که در بالا توضیح داده شد رشد و ظهور استعدادهای ما چرخه معیوبی پیدا کرده است. در گذشته این مشکلات به این گستردگی وجود نداشت و استعدادهای فوتبال ما فضای بهتری برای پیشرفت داشتند. اما آنچه که نگران کننده تر است گذشته نیست بلکه فرداست! آنچه ما به عنوان بازیکنان امروز می بینیم بازیکنانی هستند که در گذشته آموزش دیده اند. بازیکنانی که امروز در فوتبال پایه مشغول به فعالیت هستند و دیده نمی شوند را فردا خواهیم دید. اینکه چه روندی برای رشد و آموزش آنها طی شده فردا دیده خواهد شد (که در سن بزرگسال نمی توان بازیکن را به طور اساسی تغییر داد اما در سنین پایه این مسئله شدنی است). مسئله ی نگران کننده فوتبال فردای ماست. اگر 10 سال پیش گفته میشد قرار است استعداد برتر فوتبال آسیا عمرعبدالرحمن اماراتی باشد همه به این حرف می خندیدند! اما باید با این واقعیت روبرو شویم که استعدادهای ما بنا به دلایلی که در بالا اشاره شد رو به افول هستند. احتمالا استعدادهای بعدی فوتبال آسیا از کشوری همچون چین یا قطر باشند. برای این ادعا کافی است آکادمی اسپایر قطر در دوحه را بررسی مختصر بکنید تا متوجه شوید چه سرمایه گذاری در فوتبال پایه این کشور اتفاق افتاده است. مخلص کلام اینکه فوتبال پایه و در حقیقت فوتبال آینده ی ما وضع نگران کننده ی دارد اما فدراسیون فوتبال به تنهایی نمی تواند این مشکلات را رفع کند. قطعا وزارت ورزش، دولت، مجلس شورای اسلامی و نهادهای دیگر بایستی به فدارسیون فوتبال کمک کنند بلکه ما از رقبای جدید خودمان مثل چین و قطر عقب نمانیم. مشکلات موجود بسیار زیاد است و شرایط سخت اما ادامه این روند خیانت به آینده فوتبال ایران است. این کار نیازمند عزم ملی است...

 

پوریا جراحی

دیدگاه‌ها