کد خبر : 1467870 | 24 مهر 1396 ساعت 17:11 | 171.4K بازدید | 0 دیدگاه

چالش پدیده های جوان فوتبال ایران

قائدی؛ مسیر نیمار یا بیراهه صادقیان ؟

البرز زاهدی نویسنده و روزنامه نگار در مقاله ای برای ورزش سه به بررسی پدیده جوانمرگی ستاره های فوتبال ایران پرداخته است :

قائدی؛ مسیر نیمار یا بیراهه صادقیان ؟

 

به گزارش "ورزش سه"، تا پیش از حرفه‌ای شدن لیگ و در دوره‌ای که هنوز جام آزادگان برگزار می‌شد، دورانی که دریافتی ستارگان سرخابی هنوز نجومی نبود و مبالغ پرداختی به بازیکنان هنوز برای تغییر بنیادین زندگی ساده به زندگی لوکس کافی نبود، دورانی که نه قطر و امارات سر کیسه را شل می‌کردند و نه واسطه‌ها به جان فوتبال افتاده‌ بودند و انواع و اقسام تیم‌های اروپایی درجه دو و سه مقصد ستارگان ما بود، ظهور ستاره‌ای جوان هنوز می‌توانست خیال بسیاری از فوتبال‌دوستان و هواداران دو تیم استقلال و پرسپولیس را برای چندین سال راحت کند .


بعد از نسل طلایی تیم ملی در پایان دهه نود میلادی و اولین موج شکل‌گیری لژیونرهایی که به سمت فوتبال اروپا روانه می‌شدند بسیاری از دست‌اندرکاران رسانه‌های ورزشی و ناظرین و هواداران این روند رشد و ستاره‌سازی فوتبالمان را دائمی می‌دانستند. لیگ که حرفه‌ای شد کمتر کسی شک داشت که ستاره‌های جوان و پدیده‌های نوظهور بیش از پیش مجال درخشیدن پیدا خواهند کرد. اگر اواسط دهه هفتاد، ستاره‌های جوانی مانند مهدی مهدوی‌کیا، مهرداد میناوند، فرهاد مجیدی، داریوش یزدانی، وحید هاشمیان و رسول خطیبی جایگاهشان را تثبیت کردند و روانه سطح اول فوتبال اروپا شدند، آغاز دهه هشتاد که همزمان با آغاز لیگ حرفه‌ای ایران بود نیز نسل جدیدی از ستارگان را به فوتبال‌دوستان معرفی ‌کرد؛ علی کریمی که سرآمد تمام ستارگان این سال‌های فوتبال ایران بود به همراه ستارگانی که کمابیش در همان سال‌ها از راه می‌رسیدند مانند علیرضا نیکبخت واحدی، مهرزاد معدنچی، حسین کعبی، ایمان مبعلی، جواد کاظمیان و ... نوید تداوم رشد فوتبال ملی را می‌دادند؛ اما شاید هیچکس فکر مانعی ناشناخته و نوظهور را که بر سر راه ستارگان جوان فوتبالمان نشسته بود را نمی‌کرد.


 فوتبال حرفه‌ای ساختاری حرفه‌ای طلب می‌کرد و زیرساخت‌های موجود اجتماعی و اقتصادی برای فوتبال حرفه‌ای مهیا نبود. با این حال حجم وسیعی از سرمایه وارد این فوتبال شدو دستمزدها به صورتی تصاعدی یکباره بالا رفت. دیگر مقصد بازیکنان،  استقلال و پرسپولیس نبود. ستارگان جوان بیش از آن که به تشویق تماشاگران و روی جلد مجلات رفتن قانع باشند در انتظار پیشنهادهای بهتر و قراردادی سودمندتر بودند. تبعات هجوم پول به این فوتبال بیشتر از چیزی بود که کارشناسان و ناظران پیش‌بینی کرده بودند. تا پیش از آن، همیشه دنیای فوتبال شاهد حضور ستارگانی جنجالی و یاغی بود و فوتبال ایران نیز از این امر مستثنا نبود؛ اما بعد از حرفه‌ای شدن و از طرف دیگر پیشنهادهای عربی به بازیکنان جوان ایرانی، معضلی به نام جوانمرگی(به صورتی نمادین) یکی‌یکی ستارگان نوظهوری که پرفروغ ظاهر شده بودند را قربانی خود کرد.


ستارگان جوانی که پس از سال‌ها زحمت و تجربه زندگی سخت اینک به موفقیت رسیده بودند، یک‌باره به میلیاردرهایی تبدیل می‌شدند که  همه‌جا در سایت‌ها و روزنامه‌ها و مجلات تصاویرشان منتشر می‌شد. ساعات تمرین که تمام می‌شود بازیکنی بیست و چندساله می‌ماند و صدها میلیون تومان پول و هجوم صورتی از آزادی که هرگز تا یکی دو سال قبل در رویاهای کودکانه‌اش هم تصور نمی‌کرده است. میلیون‌میلیون پولی که همراه خود معصومیت و کودکی و آرزوهای گره‌خورده ستارگان و یک ملت را بر باد می‌دهند و نتیجه‌اش پرخاشجویی و غروری افسارگسیخته، بدن‌هایی سنگین و تمرکزی برباد رفته می‌شود. چه امیدها که به یکی یکی ستارگان نوظهور این فوتبال در دل پروراندیم و چه افسوس‌ها و چه حسرت‌ها که در این سال‌ها نخوردیم.


با این حال، بسیاری از ما می‌دانستیم که آن چه رخ داده چیست اما چگونه می‌توانستیم برابرش بایستیم؟ شکی نیست ایستادن برابر تبعات حرفه‌ای شدن فوتبال ما را بیشتر شبیه دن‌کیشوتی می‌کند که با شمشیری چوبی به نبرد با آسیاب‌های بادی می‌رود. زمان به عقب بازنمی‌گردد و هر چه هم با رویکردی نوستالژیک به ستاره‌های جوان، زندگی ستاره‌های نسل‌های پیشین را یادآوری کنیم و از ستارگانی حرف بزنیم که تمام زندگی‌شان، شور و شوقشان و آرزوهایشان را به آرزوهای هواداران نشسته در استادیوم گره می‌زدند و فریادها و تشویق هواداران سرخابی و فوتبال ملی همه‌چیزشان بود چیزی تغییر نمی‌کند.


اگر در ایران دستمزدها را کنترل کنیم، تیم‌های عربی منتظر تصمیم و نگرانی‌های ما نمی‌مانند. اگر رسانه‌ها و مجلات را کنترل کنیم دیگر دوران شبکه‌های اجتماعی فرارسیده است و هرگز نمی‌توان مضمون و رویکردی را به جامعه تحمیل کرد. ستارگان نوظهور چه بخواهیم چه نخواهیم در موقعیتی ناشناخته و پیش‌بینی‌ناشده با کیسه‌ای از پول و دریایی آزادی و محبوبیت قرار می‌گیرند.

 

 

1247513

 

تمام آن چه تا اینجا مرقوم شد، مقدمه‌ای بود برای مواجهه‌ای مسوولانه با ستاره جوان این روزهای فوتبالمان، پدیده بوشهری استقلال، مهدی قائدی. ستاره هجده ساله با تکنیک ناب جنوبی‌اش اولین فصل حضور در استقلال را تجربه می‌کند. محبوب هواداران آبی است و در اوج توجه رسانه‌ها قرار دارد. خام است پس  کمی می‌ترسیم و نگران آینده‌اش می‌شویم. وقتی خشمگین می‌شود و دست سرمربی باتجربه تیم را به خاطر بازی نکردن پس می‌زند، وقتی تعداد فالوئرهای اینستاگرام و مصاحبه‌هایش در مجلات و تعداد «من»هایی که در مصاحبه‌ها استفاده می‌کند افزایش می‌یابد با تمام وجود نگرانش می‌شویم. یاد گوهر نابی مثل «پیام صادقیان» می‌افتیم که چه امیدهایی به او بسته بودیم و چگونه امیدهای مشترکمان، آینده خودش و دلخوشی‌ها و آرزوهای ما برای او همه بر باد رفت.


این همه نام در ذهنمان رژه می‌روند و باری از غم و حسرت بر دلمان می‌نشیند. دیگر وقتش رسیده که چاره‌اندیشی کنیم. فکر کنیم چه باید کرد و چه نباید کرد تا این ستاره خوش‌استیل، این پدیده ریزنقش با تکنیک بی‌نظیرش در حمل توپ و ضربه به آن راه را گم نکند و به ناکجا نزند. چه کار باید کرد بی آن که به غرورش بربخورد و احساس احترام کند تجربیات دلسوزان و پیش‌کسوتان را جدی بگیرد. به نظر می‌رسد آن چه ضروری است احساس مسوولیتی همگانی است. تمامی عوامل موثر در فوتبال این مملکت باید همکاری و همبستگی داشته باشند تا بتوانیم از پتانسیل‌های موجود در جامعه نهایت استفاده را ببریم.


 رسانه‌ای‌ها باید نقششان را بیش از پیش در این روند جدی بگیرند. باید بدانند که می‌توانند به سادگی، جوانی خام و احساساتی را که در آستانه تغییر بزرگی در زندگی‌اش قرار دارد به هر سمتی سوق بدهند. این که چگونه درباره‌اش خبر کار کنند و چگونه بازی‌ها و عملکردش را پوشش می‌دهند و چگونه با او مواجه می‌شوند. پیشکسوتان و بزرگان این فوتبال در قبال قائدی و قائدی‌ها مسئولند و باید نقش و تاثیرشان را بر ستاره‌های جوان به یاد داشته باشند. هواداران و دلسوزان یک تیم باید بدانند که چقدر تشویق‌ و یا نقدشان روی سرنوشت و مسیر یک ستاره جوان می‌تواند تاثیرگذار باشد. مربیان و هم‌تیمی‌ها باید مسئولیتشان در قبال هم‌بازی جوانشان را بفهمند. مدیران و مسوولان باشگاه‌ها چه هنگام تنظیم قرارداد و چه در جریان و طول مسابقات باید به نقش حساسی که بر عهده دارند و مسوولیت‌هایشان در این زمینه واقف باشند.  


کاسه‌کوزه‌ها را بر سر جوانان شکستن  هنر نیست. اگر بناست برخوردی درست و ریشه‌ای داشته باشیم و دلسوز و متعهد عمل کنیم از همین امروز باید به فکر پدیده‌هایی باشیم که هنوز از کف نرفته‌اند و می‌توانند آینده فوتبال این سرزمین باشند و برای این مردم و خودشان افتخار کسب کنند. باید مهدی قائدی را دریابیم. این خطا و اشتباه و حاشیه‌آفرینی باید زنگ خطری باشد برای این ستاره کم‌نظیر و با استعداد و تک تک ما که تمام تمرکزمان را بر پیشرفت و مسیری درست در این راستا بگذاریم.

 


مهدی می‌داند که چه چیزهایی می‌تواند در انتظارش باشد. او می‌داند گاه با گذشتن از دلخوشی‌ها و احساسات لحظه‌ای می‌توان شادی‌ها و موفقیت‌هایی دائمی و بزرگ را تجربه کرد. می‌داند و باید یاد بگیرد که با تمرکز کردن به سطح فنی خود هر مربی و هر تیمی را می‌تواند مجبور کند تا او را چنانچه سزاوارش است در ترکیب اصلی قرار دهد. همینطور که تا امروز پیش آمده و با زحمت و تمرکز و آموختن زیاد به اینجا رسیده، باید با زحمت و انرژی بیشتری راه موفقیت را طی کند. او هم مانند ما ستارگان بسیاری را به یاد می‌آورد که نخواستند یا به اندازه‌ای که باید تلاش نکردند، مراقب گنجی که در اختیار داشتند نبودند و به بدن و روح و آرزوهای خود احترام نگذاشتند و چند سال بعد دیگر کسی حتا نامشان را نیز به خاطر نیاورد. می‌دانیم مهدی قائدی از ستارگانی که تبدیل به حسرتی بزرگ برای خودشان و ما شدند نیست و مصاحبه‌هایش در این یکی دو روز نشان‌دهنده عزم جدی‌اش برای بازگشت و پیشرفت است؛ اگر خودش بخواهد .

دیدگاه‌ها