کد خبر : 1467958 | 25 مهر 1396 ساعت 09:24 | 76.5K بازدید | 1 دیدگاه

با مجید جلالی؛ در رویای کارخانه مربی سازی

کاش همانی باشم که امیر قلعه نویی گفت

سرمربی آرام پیکان در مصاحبه مفصل با "ورزش سه"، از حسرت هایش می گوید و از درس هایی که از باختن آموخته.

کاش همانی باشم که امیر قلعه نویی گفت

می گویند آدمی که وارد طوفان می شود، به وقت بیرون ماندن دیگر آدم قبلی نیست. احتمالا این جمله اینستاگرامی که در گروه های مختلف با اسامی مختلفی به عنوان سخن روز دست به دست می چرخد، عصاره مصاحبه و حرف های مجید جلالی است. مردی که در ابتدای فصل در طوفان ناکامی تا مرز غرق شدن هم رفت؛ اما به هر لطایف الحیلی که بلد بود، توانست بیرون بیاید.


اینکه حتی در بدترین روزها هم به کارش ایمان داشته و می دانسته که می تواند تیمش را از این بحران نجات دهد، بخش مهم مصاحبه مفصلی است که خواندنش شما را با پدیده میانسال لیگ برتر ایران آشنا می کند؛ مربی ای که آهسته و پیوسته همیشه وسط ماجراست و حالا هرچه پیش می رویم، موفق تر از گذشته پیش می رود:

 


به پیکان ایمان دارم
من یادم هست وقتی هفته چهارم در رشت بازی کردیم و به سپیدرود یک بر صفر باختیم، بعد از بازی گفتم هرکسی می خواهد ما را قضاوت کند، قبل از آن بازی ما را ببیند و به کیفیت ما توجه کند. این طبیعی است وقتی شما در فوتبال یک کار اصولی را با نظم و دقت پیش می برید، باید به آینده خوشبین باشید و من آینده خوب این کار اصولی را در نوع بازی تیم می دیدم. همان موقع هم اشکالات خودمان را می دانستیم اما واقعیت این بود که در شروع، کمی دستمان خالی بود. ما در بخش حمله بهترین بازیکنان خودمان را از دست داده بودیم و برای جایگزینی و تطبیق بازیکنان جدید، به زمان نیاز داشتیم. من خوشحالم که بچه های ما همان روندی را ادامه می دهند که سال قبل آن را تمرین کرده ایم و در واقع ما ادامه کارهای قبلی مان را مرور کرده و جلو می بریم. من به آینده این تیم خیلی خیلی امیدوار هستم. حتی با اطمینان می گویم که فصل های آینده روزهای بزرگ و تاریخی در انتظار باشگاه پیکان خواهد بود.


می توانیم خلق موقعیت کنیم
ما تحلیل های زیادی روی بازی هایمان داریم. اگر در بازی های چند هفته اول 30 حمله را در هر بازی ترتیب می دادیم حالا هم این مهم را انجام می دهیم؛ اما آن اوایل حملات ما منجر به موقعیت نمی شد و با یک سری برنامه های ساده حریف آنها را مهار می کرد. الان ما صاحب قابلیت های بهتری در فاز تهاجمی خود شده ایم و از این 30 حمله ای که در هر بازی طرح ریزی می کنیم 6 الی 7 موقعیت خوب می سازیم. وقتی شرایط اینطور می شود بازیکنان به لحاظ ذهنی راحت و آرام تر به کارشان ادامه می دهند. بنابراین حتی خطوط عقب تر ما هم کمتر اشتباه می کنند چون ذهن راحت تر و آماده تری دارند. شاید فرق اصلی پیکان فعلی با پیکان فصل قبل همین باشد که می توانیم از حملات خودمات موقعیت بسازیم. بچه های ما به اینکه می توانند موفق باشند، باورهای بهتری دارند و امیدوارم که این باورها همچنان تقویت شود.


فلات آرامش خطرناک است
این خیلی نکته مهمی است که در چنین مواقعی که تیم روی برد است، کل باشگاه اعم از بازیکنان، مربیان و مدیران و ... دچار حالتی می شوند که من اسمش را گذاشته ام فلات آرامش! همینطور که اضطراب تا اندازه ای لازم است و از یک حدی به بعد مضر می شود، آرامش نیز چنین حالتی دارد و گاهی زیادش هم بد و مخرب است. من نگران این مسئله هستم و سعی می کنم بچه ها را متوجه این مسئله کنم. باید همه در اصل گوش به زنگ باشیم و تحولات تیم را رصد کنیم. البته در لیگی که به بهانه های مختلف در مقاطع زمانی متعدد تعطیل می شود، عوامل مخرب زیادی سر راه تیم وجود دارد که کار حفظ شرایط خوب تیم را دشوار می کند.
 ما بازی خودمان را مقابل گسترش فولاد بردیم اما بازیکنان ما از لحاظ بدنی شرایط خوبی نداشتند. این درحالی است که در هفته نهم لیگ هستیم و تعطیلی لیگ مخرب است. حفظ روند خوب تیم با این همه عوامل مزاحم کار بسیار دشواری است؛ به طوریکه به نظرم علم هم قادر به پاسخگویی به این موضوع نیست و خیلی جاها ما به تجربیات خودمان رجوع می کنیم.


باشگاه ما حرفه ای است

ما در چهار هفته اول شرایط بدی داشتیم و از 4 بازی تنها 2 امتیاز کسب کردیم اما باشگاه آن زمان به وظایفش به درستی عمل کرد و همه فعالیت هایی که در راستای کاهش استرس و افزایش آرامش روانی در فضای تیم بود را به خوبی انجام داد. وقتی مدیر باشگاه تحولات فوتبالی را تجربه کرده باشد، من به عنوان سرمربی کار راحت تری دارم. مهندس شیعی سالها در باشگاه پیکان کار کرده و زیر و بم فوتبال را می شناسد. او همراه با این تیم شکست ها و موفقیت های زیادی را تجربه کرده و اندوخته ارزشمندی به نام تجربه دارد که بسیار کمک کننده است. ما سال گذشته نیز در هفته های اول نتایج خوبی نگرفته بودیم و در تبریز به تراکتورسازی 3 بر یک باختیم. همان زمان آقای شیعی به رختکن آمد و به قدری با تجربه و امیدوار کننده با تیم صحبت کرد که همه روح تازه ای گرفتند. صحبت های او طوری نبود که بخواهد در حیطه کار من دخالت کند. ایشان از جایگاه مدیریتی خود آرامش و اطمینان را به بازیکنان داد تا به آینده امیدوار باشند.


گل نخوردن اولویت ما
ما این فصل برنامه های زیادی برای سازمان دفاعی تیم مان داشتیم و می خواستیم به تیمی تبدیل شویم که خیلی سخت گل بخورد. ما فصل قبل با 39 گل زده و 38 گل خورده آمار جالبی در بخش دفاعی نداشتیم. وقتی این فصل را شروع کردیم در چهار بازی نخست 4 گل دریافت کردیم و این برای ما خیلی سخت بود. علی رغم تمرینات زیاد نتوانستیم آن مدل مطلوب مان را پیاده کنیم. ما تنها با چند تغییر جزئی در برنامه های تمرینی مان از زحماتی که در دوران آماده سازی کشیده بودیم، به بهترین شکل بهره برداری کردیم و به نتایج خیلی خوبی رسیدیم؛ به طوریکه از هفته پنجم تا نهم تنها یک گل خورده ایم.

 

1247611


فلسفه کاری خودم را دارم
خیلی ها به من می گویند تو در دوران فعالیت مربیگری ات از نظر نتیجه آمار متوسطی داشته ای و یا جام کم گرفته ای. باید بگویم بله آنها از نظر آماری درست می گویند اما فلسفه من چیز دیگری است. من می گویم اگر بتوانم با یک بودجه متوسط تیم خوبی بسازم که از درون این تیم جوانان خوبی به فوتبال ما عرضه شود، از نظر من هر کدام از آن جوانان یک جام است. این را قبول دارم که خیلی از مردم و رسانه ها اینطور فکر نمی کنند. اما معتقدم این کار ماندگارتری است وقتی بتوانی بازیکنی را تربیت کنی و به عنوان سرمایه به فوتبال کشور ارائه بدهی تا اینکه بخواهی جام بیاوری. وقتی جامی را بالای سر می بری از فردایش همه می خواهند آن جام را از چنگالت در بیاورند. اصلا جام را بازیکن به دست می آورد و فقط مربیان پزش را می دهند. من وقتی می توانم از دل لیگ بازیکنانی را تربیت کنم و به تیم های مختلف بفرستم و شاهد درخشش آنها باشم، لذت می برم. این مدل کار کردن مطلوب و دلخواه من است.


پدیده این فصل ما
پیام نیازمند دروازه بان جوان ما بیش از سه سال و نیم است که با تمرین می کند و من او را به عنوان دروازه بان سوم حفظ کردم. حتی یادم هست هفته 22 فصل قبل بود که این بازیکن پیش من آمد و برای رفتن به تیم دیگری و حتی حضور در لیگ یک اجازه خواست. به او گفتم چه اتفاقی افتاده که چنین فکری به ذهنت خطور کرده؟ تو بهترین تمرین ها را می کنی و مدتهاست نیمکت نشین هستی ولی باید حوصله کنی چون آینده از آن توست. ما امسال نیازمند را به عنوان دروازه بان در اختیار داشتیم اما او به قدری خوب کار کرد که نتوانستم از کنار نامش عبور کنم. او در 4 بازی که به میدان رفته تنها یک گل خورده و با ثبت 3 کلین شیت عملکرد فوق العاده ای داشته است. او درخشید و اعتماد ما را جلب کرد. البته باید بگویم که نقش داوود فنایی مربی دروازه بانان ما در شکوفایی این گلر جوان بی نظیر بوده است.


هیچ ادعایی نداریم
ما ظرفیت های خودمان را خوب می شناسیم. ما یک بودجه کاملا معمولی داریم .همچنین  به واسطه نوع برنامه ریزی لیگ ما و اتفاقاتی که در آن می افتد باید بازی به بازی به جلو برویم و نمی توان چشم انداز بلندی برای کسب جام یا سهمیه داشت. ما در 4 بازی اول بدترین شروع ها را داشتیم؛ مثلا در مقابل پارس جم در 5 دقیقه اول 2 گل خوردیم و در رشت هم دقیقه 2 دروازه مان باز شد. آن سه بازی، بازی های بدی بودند ولی از نظر عقاید فوتبالی ام باید بگویم دیدار با نفت تهران و سیاه جامگان بهترین دیدارهای ما در این فصل بوده است.


مدیریت ستاره ها

این تجربه سالها حضورم در فوتبال است که به من آموخته در مواجهه با ستاره ها چگونه رفتار کنم. من با اکثر بازیکنان بزرگ این کشور کار کرده ام و همیشه سعی کرده ام که با این بازیکنان بزرگ رابطه خوبی داشته باشم. بتوانم شوق پیشرفت و انگیزه به آنها بدهم. من بر این باورم که اگر من طوری کار کنم که بازیکنان تحت سرپرستی من احساس کنند چیزی یاد می گیرند که تاکنون نیاموخته اند، هم شوق کار پیدا می کنند و مطیع می شوند. چون بازیکنان بزرگ دردسر خاص خودشان را دارند. شما وقتی بازیکنانی مثل خداداد عزیزی، علی دایی، علی کریمی، کریم باقری و ... را در اختیار دارید نمی توانید دلخوش باشید که با جذبه بتوانید آنها را مدیریت کنید. بعد هم حس پیشرفت به آنها دست بدهد. رحمان احمدی و امیرحسین صادقی ابتدای فصل بازیکنان ثابت ما بودند ولی من بارها با این دو صحبت کرده ام. بارها به آنها متذکر شده ام وقتی آماده نباشند   نمی توانند امیدی به حضور در ترکیب تیم داشته باشند حتی اگر تجربه 20 بازی در جام جهانی را داشته باشند. بارها به آنها گفته ام که فوتبال بی رحم است و فقط آماده ها را می خواهد.


از تیم دفاعی تا دفاع تیمی
به اعتقاد من بازی های تیم ملی را در این سالهایی که کی روش حضور دارد، دو قسمت کنیم. ما در دوران اول که قبل از جام جهانی بود یک تیم دفاعی بودیم؛ ولی بعد از آن بازی تیم ملی مدرن تر شد و رسیدیم به یک دفاع تیمی. ما در حال حاضر در تیم ملی دفاعی را انجام می دهیم که می دانیم به محض تصاحب توپ قرار است با چه روشی به سمت دروازه حریف حمله کنیم. کی روش به طور واضح و شفاف شرح وظایف تک تک بازیکنان را مشخص کرده و برای همین است که اگر بازیکنی را در پستی از دست بدهد، می گردد و جایگزینی را با همان ویژگی پیدا می کند. پست ها و شرح وظایف در تیم کی روش کاملا تعریف شده و این در زمان به دست آمده است. او در این مدت هم فوتبال ما را به خوبی شناخته و هم اشراف کاملی به فوتبال دنیا دارد و می بینید روشی که او در تیم ملی نهادینه کرده در سطح اول فوتبال دنیا به کار گرفته می شود.

 

1247599


همان طوری که بودم، هستم
یادم هست وقتی از سربازی برگشتم 20 ساله بودم و تمام مناطق و ناحیه های آموزش و پرورش را به عنوان معلم ورزش می رفتم. از همان زمان مربیگری را پیش گرفتم. من خودم به عنوان بازیکن به تیم ملی دعوت شده بودم ولی بعداز ظهرها می رفتم سرتمرین تیم جوانانی که هدایتشان را بر عهده داشتم. خیلی سعی کردم که در این فضایی که فوتبال دارد، حل نشوم. اگر هم گاهی جریان فوتبال مرا فرا گرفته آن را کتمان نمی کنم و از کوره در رفته ام. ولی می خواهم بگویم همیشه نمی توانی در مورد ظلم هایی که به تو می شود آرام و ساکت بمانی.


اولش یادم نمی آید
هرچه در کودکی ام فرو می روم تنها چیزی که به یادم می آید کوچه و زمین خاکی و دویدن دنبال توپ بود. کوچه پس کوچه های خیابان عارف تهران را 4 سال بیشتر نداشتم که با توپ دریبل می زدم. حتی وقتی به خواستگاری رفتم به همسرم گفتم که فوتبال همه زندگی من است. شاید از دید شما ممکن است این یک نقطه ضعف باشد و اگر هم اینچنین باشد، این تنها نقطه ضعف من است. چون خود همسرم در خانواده ای بود که فوتبالی بودند خیلی راحت با این موضوع کنار آمد و پذیرفت. من خیلی از این موفقیت ها را و اینکه توانسته ام در این مسیر دوام بیاورم مدیون همسرم هستم. او همیشه در کنارم بوده و شرایط سخت کاری مرا پذیرفته است. من مسافرت های بلند مدت زیادی را به خاطر فوتبال داشته ام و در تمام این مدت ها مسئولیت زندگی و فرزندانم بر دوش همسرم بوده است.


دختر به فوتبالیست ندادم
دخترم عاشق هنر و تئاتر است. من ابتدا خیلی موافق این موضوع نبودم ولی وقتی دیدم با همه عشق و علاقه اش تئاتر را در پیش گرفته سعی کردم با او همسو شوم. روزی دخترم به من گفت: پدر شما هرچقدر که عاشق فوتبال بودید و بدون فوتبال زندگی برایتان مفهومی نداشت، من هم بدون تئاتر هدفی برای زندگی ندارم. بعد از آن دیگر متقاعد شدم و حالا مشوق دخترم هستم. از پسرم هم خیلی راضی هستم و پسر خیلی خوبی است. او مدتی را هم به فوتبال نزدیک شد و در این فضا بود ولی برای موفقیت در فوتبال باید یکسری استعدادهای خدادادی هم داشته باشی. او تلاشش را کرد و زحمت خودش را نیز کشید و الان هم مسیر دیگری را برای زندگی در پیش گرفته است. واقعیت این است که فوتبالیست ها زندگی پر مشغله ای دارند برای همین دختر به فوتبالیست ندادم. (باخنده)


اگر زمان به عقب برگردد...

خیلی دوست دارم فرصتی فراهم شود و از همه اشتباهاتی که در طول سالها مربیگری ام انجام داده ام برای مربیان جوان بگویم و تجاربم را انتقال بدهم. اگر همین الان زمان به عقب بازگردد اولین کاری که انجام می دهم این است که سعی کنم تا جایی که می شود کمتر به رسانه ها بروم و مصاحبه کنم و آن دید انتقادی خودم را ترمیم کنم. در همه این سالها با سوالاتی مواجه بوده ام که مرا به چالش کشیده ولی گاهی بی تجربگی باعث می شود پاسخ درخور و مناسبی ندهم و به دلخواه خبرنگاران به چالش بروم. گاهی چیزهایی در فوتبال بود که من هیچگاه قادر به تغییر آنها نبودم و زورم نمی رسید آنها را ترمیم کنم ولی بابت گفتن آنها خیلی خیلی غرامت دادم. وقتی می دیدم نمی توانم شرایط را تغییر دهم، نباید ورود می کردم و پرداختن به این مسائل هیچگاه باعث بهینه شدن فضا نشد و آشفتگی بیشتری را به دنبال داشت.


حالا مربی پرورش می دهم
در گروه مربیگری من سالهاست که مربیان جوان حضور دارند. آنها دو سال با من کار می کنند و بعد خودم حمایت می کنم و آنها را هول می دهم به بدنه فوتبال. مثلا کیانوش رحمتی دو سال با من کار کرد و حالا دستیار آقای چمنیان در تیم نوجوانان است. یا آقای پورغلامی که سالها سرمربی نیز بوده اند، دستیارم شدند و 4 سال همکاری خوبی داشتیم. ایشان هم مسئولیت تیم جوانان را دارند و مطمئن هستم آنجا موفق خواهند شد. در نیمکت امسال پیکان هم مطهری و مرتضی زاده حضور دارند که با اطمینان می گویم در سالهای آینده سرمایه های بزرگی برای جامعه مربیگری ما خواهند بود.


بدون فوتبال، هرگز!
من واقعا برای خودم زندگی بدون فوتبال را متصور نیستم. اصلا نمی دانم بدون فوتبال چقدر دوام خواهم آورد اما می خواهم همیشه در فوتبال باشم. شاید زمانی برسد که نتوانم در این سطح سنگین کار کنم ولی اگر قرار باشد از فضای مربیگری فاصله بگیرم، قطعا سراغ آموزش خواهم رفت.

 

1247607


عشق کویرم
خیلی کم پیش می آید که بتوانم کنار خانواده ام باشم. من هر روز از 9 صبح در دفتر کارم هستم و وقتی برمی گردم خانه 9 شب شده است. ولی همان مدت کمی را که در کنار خانواده هستم، سعی می کنم اوقات مشترکی را تجربه کنیم و کنار هم باشیم. یا اگر یک روز تعطیلی را بتوانیم در کنار هم باشیم، سعی می کنم هرجایی که آنها بگویند بروم. تازگی ها علاقه زیادی به تماشای تئاتر پیدا کرده ام آنهم به واسطه حضور دخترم در این عرصه. خیلی از اوقات هم مسافرت می رویم. من کویر را خیلی خیلی دوست دارم و حتی از رانندگی در کویر لذت می برم. واقعا در حوزه کار خانه هیچ چیزی بلد نیستم و اصلا همسرم نیز اجازه کار در خانه را به من نمی دهد. ولی با اطمینان می توانم بگویم که دستپخت من در فوتبال به دستپخت همسرم در آشپزی نمی رسد.


دغدغه ام جام نیست
شاید آن چیزی که در همه این سالها آزار داده شیوه ارزیابی مربیان است. اینکه مربیان صرفا با جام هایی که می آورند، قضاوت می شوند. خب این طبیعی است که وقتی من در تیم بزرگی هستم و پول زیادی در اختیار دارم و بازیکنان بزرگی را می خرم شانس قهرمانی هم دارم. اما اگر در تیمی متوسط کار کنم و بازیکنان گمنام را جذب کنم، مربی موفقی شناخته نشوم کمی دشوار است؛ در حالی که من خدمت بزرگتری به فوتبال می کنم و دیده نمی شوم و این خیلی آزار دهنده است.


بهترین تعریف از خودم
معلم ها عادت ندارند از خودشان تعریف کنند. خوب یادم هست وقتی در دبیرستان ابوریحان بودم، عاشق زنگ تفریح ها بودم. چرا که بهترین فرصت بود بیایم بین معلم ها بنشینم و به صحبت هایشان گوش بدهم آنها همیشه در موردتجربه ها و شاگردهایشان صحبت می کردند و اصلا پیش نمی آمد کسی در مورد خودش چیزی بگوید. یک بار به یکی از معلم هایی که در حال بازنشسته شدن بود، گفتم اگر بخواهید نصیحتی به ما کنید چه می گویید، گفت: من در تمام 30 سالی که کار می کردم منتظر سر برج بودم تا حقوقم را بگیرم درحالی که داشتم انتظار پایان عمر خودم را می کشیدم! همین که فلسفه ای دارم برای خودم و هیچ وقت بدون هدف کار نکردم و به زعم خودم در مسیر درست قدم برداشتم، بهترین تعریفی است که می توانم از خودم داشته باشم.


جغرافی را تجدید آوردم!
من تا کلاس هشتم شاگرد ممتاز بودم ولی هرچه جلوتر رفتیم و فوتبال بخش های بیشتری از زندگی مرا گرفت، به موازات آن در درس هم افت کردم به طوریکه سالی 4 الی 5 تجدیدی را تجربه می کردم. خوب یادم هست فیزیک و جغرافی را تجدید آوردم. همین باعث شد تا جنجال های زیادی را در خانه داشته باشیم. پدر و مادرم مخالف سرسخت فوتبال من بودند ولی آنقدر مقاومت کردم تا توانستم آنها را متقاعد کنم. این را هم بگویم که در زبان، ریاضی و جبر عالی بودم!


سرمایه سوزی بس است

یک سالی هست که دیگر در کانون مربیان نیستم. متاسفانه در فوتبال ما دیدگاه تخصصی نسبت به مربیگری وجود ندارد. ما باید بدانیم که دو مقوله بازیگری و مربیگری دو مقوله کاملا جدا از هم است. مربیگری یک پروسه بلند مدت است و باید آن را طی کنی. شما نمی توانی از تیم نونهالان بروی به تیم بزرگسالان. مهمترین پارامتر در حوزه مربیگری تجربه است. علم جزو ساز و کار مربیگری است ولی تجربه به آن غلبه دارد و  این تجربه تنها در زمان به دست می آید. ما خیلی از نیروهای خوب خودمان در این حوزه را به دلیل نگرش های غلط از بین بردیم. امیر قلعه نوعی و علی دایی آن زمان نباید سرمربی تیم ملی می شدند. تصور کنید اینها اگر الان مربی تیم ملی می شدند و با این تجربه وارد کار می شدند چه اتفاقات خوبی می افتاد. شما اگر 50 سال هم تجربه مربیگری داشته باشی، گاهی در کنار زمین اتفاقاتی برایت می افتد که انگار اولین بار است که آن را تجربه می کنی. مگر می شود با دو بار کلاس رفتن مربی شد؟ پروسه ای که لازم است یک مربی طی کند تا به مرحله پذیرش مسولیت های بزرگ برسد، حداقل 10 سال است. من مطمئن هستم امثال علی کریمی استعدادهای خوبی هستند ولی نباید به واسطه نگرش های غلط و سوء استفاده از وجهه بازیکنان آنها را در حوزه مربیگری بسوزانیم.  


خوشبختم
احساس خوشبختی می کنم. وقتی می توانم کاری را انجام بدهم که عاشقش هستم و از انجامش لذت می برم و حتی از آن پول در می آروم چرا نباید احساس خوشبختی کنم؟


فوتبال: عشق
پیکان: اشتیاق
کفاشیان: در مجموع خوب
علی پروین: محبوب دوران جوانی من
عادل فردوسی پور: پلیس فوتبال
علی دایی: از نظر ذهنی قوی ترین بازیکنی که با او کار کردم
علی کریمی: خلاق
شفر: امیدوارم مفید باشد
مجید جلالی خیلی مرده: ان شاء الله


گفتگو: اکبر کریمی

 

دیدگاه‌ها