کد خبر : 1475871 | 02 آذر 1396 ساعت 10:25 | 64.6K بازدید | 0 دیدگاه

بیرانوند؛ چیزی که بود- چیزی که شد!

​​​​​​​او قرار بود رخ زیبای فوتبال را به خانواده‌ها نشان دهد. به پدر و مادرهای نگران فرزندان‌شان امید دهد که می‌توان در این سرزمین که دویدن لزوما به رسیدن ختم نمی‌شود، با تلاش و کوشش به جایی رسید.

بیرانوند؛ چیزی که بود- چیزی که شد!

پسر ساده‌دلی که در اتوبوس تیم پرسپولیس صادقانه از روزگار سختش برای رسیدن به جایگاه فعلی‌اش می‌گفت و همبازیانش را با خاطرات دردناکش می‌خنداند، قرار بود نماد سادگی و بی‌حاشیه بودن در فوتبال ایران باشد. نمادی از به ثمر رسیدن تلاش واقعی و الگویی برای همه نوجوانانی که فکر می‌کنند تنها با دادن پول و داشتن ارتباطات می‌توانند سری در بین سرهای این فوتبال در آورند. 



او قرار بود رخ زیبای فوتبال را به خانواده‌ها نشان دهد. به پدر و مادرهای نگران فرزندان‌شان امید دهد که می‌توان در این سرزمین که دویدن لزوما به رسیدن ختم نمی‌شود، با تلاش و کوشش به جایی رسید. برای همین حرف‌هایش در یک برنامه تلویزیونی غیر ورزشی به دل نشست و او شد نماد صداقت و سادگی در فوتبال.

 

اما قرار نبود که این نماد سادگی، رفتارهای غیرحرفه‌ایش را با سادگی‌اش توجیه کند. قرار نبود هر بار اشتباهش را پشت سادگی‌اش بپوشاند. قرار بود فکرش بزرگتر شود و حالا که به پیراهن شماره یک تیم ملی رسیده سنجیده‌تر و حساب‌شده‌تر گام بردارد و حرف بزند. او درست می‌گوید. باید به فکر خودش هم باشد، مگر چند نفر در این فوتبال از روز اولش تا الان به فکر خود نبودند؟ حتی اویی که با پای مصدوم درون دروازه می‌ایستاد اول خودش را می‌دید و بعد تیمش و هوادارانش را. همه آدم‌ها حتی در زمان فداکاری و از خودگذشتگی اول برای تامین رضایت خود و بعد برای رضایت خلق الله کاری انجام می‌دهند. این طبیعت بشر است که پای هر رفتار و عملی که انجام می‌دهد امضایی از ارزش‌های اخلاقی هم بگذارد، اما در حقیقت عمل هر انسان برآمده از نهاد اوست. نهادی که از خودآگاه، ناخودآگاه و غریزه دستور می‌گیرد و هدفش ارضای میل درونی« اثبات خود به هستی» است. اما لزومی ندارد هر حرفی را به زبان آورد. قرار نیست که دروغ گفت، اما گفتن حقیقت آن هم در حالی که حقیقت همیشه زیر لایه‌هایی از استعاره، مجاز و ایهام و ... قرار دارد دردی را نه تنها دوا نمی‌کند که برعکس تنش می‌آفریند. گوش‌ها با شنیدن حقیقتِ عریان آزرده می‌شوند. وقتی مخاطبت علاقه‌اش را وسط گذاشته هر چقدر هم منطقی باشد دوست دارد واقعیت را بزک کنی و در قالب کلمات زیبا تحویلش دهی. وقتی پای هواداری که علاقه‌اش را وسط گذاشته در میان است تو دیگر با منطق خشک و آزار دهنده‌ات با او حرف نزن. بگو که برایت مهم هستند؛ اما نگو که خودت مهمتری. عشق برای پابرجا ماندن نیاز به از خودگذشتگی دارد، به رعایت حال دیگری. و بیرانوند رعایت حال هوادار پرسپولیس را نکرد.

 

مرد شماره یک تیم ملی راست گفت. او باید به فکر خودش هم باشد مثل همه آدم‌ها. اما کسی درک نکرد که چرا او باید پرسپولیس را به مقصد تراکتور ترک کند آن هم وقتی اجباری ندارد؟ اگر مجبور بود باید دلیل اجبارش را می‌گفت نه اینکه با بهانه‌های واهی سعی در کتمان حقیقت داشته باشد. همه از او انتظار صداقت داشتند. 


کسی حق ندارد به بیرانوند بگوید به فکر خودت نباش. اما هوادار کمی وفاداری می‌خواهد. هوادار هر تیمی، تیمش را مهمترین تیم دنیا می‌داند. او دوست ندارد که بازیکنش خیلی راحت از پوشیدن پیراهن تیمی دیگر بگوید. او می‌خواهد که بازیکن صادق باشد و منتی بر سرش نگذارد. توقع دارد سر حرف‌هایی که موقع بستن قرارداد می‌زنند، بمانند نه اینکه با کمی تغییر شرایط حرف از رفتن زد. 


هوادار از بیرانوند تعهد می‌خواهد حتی اگر شده یک تعهد زبانی. حرف هوادار این است حالا که می‌خواهی بروی زخم زبان نزن، طوری رفتار نکن که انگار هیچ علاقه‌ای از سوی تو در کار نبوده. هوادار می‌گوید برو اما به خاطرات خوبت گند نزن، طوری برو که برای برگشتنت لحظه‌شماری کنیم. طوری نرو که انگار از علاقه ما سواستفاده کرده‌ای که انگار ما را با حرف‌های قبلی‌ات در مورد عشقت به باشگاه و هوادار فریفته‌ای.

 


بیرانوند دروازبان شماره یک ایران است. او در جایی ایستاده که حداقل صد دروازبان شاغل در لیگ‌های مختلف حسرتش را می‌خورند. پس باید حرفه‌ای تر و در شان شماره یک پرسپولیس و تیم ملی رفتار کند. نمی‌توان رفتار هوادارانی که وسط بازی مهم تیم‌شان و در حالی که تیم‌ نیاز به گل زدن دارد خود را مشغول دادن شعارهای حاشیه‌ای می‌کنند حرفه‌ای دانست؛ اما بیرانوند نیز باید خویشتندارانه‌تر و با سعه صدر بیشتر در مقابل این شعارها رفتار می‌کرد. شان او به عنوان دروازبان یک باشگاه پر طرفدار بالاتر از آن است که بخواهد به لجبازی با هوادار روی سکو بپردازد.

 

حجت شفیعی

دیدگاه‌ها