کد خبر : 1619694 | 03 تیر 1398 ساعت 13:22 | 4.6K بازدید | 0 دیدگاه

اگر چمپیونزلیگ را نبرم از زندگی راضی نخواهم بود

سردار؛ از برانکو تا کی روش از گرگان تا مادرید

مهاجم ایرانی تیم زنیت سنت پطرزبورگ در گفت وگو با شبکه MATCH TV صحبت های جالبی را درباره روحیات خودش و دستاورد حضور چند ساله در روسیه انجام داد.

سردار؛ از برانکو تا کی روش از گرگان تا مادرید

به گزارش "ورزش‌سه"، سردار آزمون به واسطه چند سال بازی در کشور روسیه محبوبیت زیادی نزد هواداران فوتبال این کشور دارد. از این رو او در رسانه ها نیز به عنوان یک شخصیت برجسته شناخته می شود و بسیار مورد توجه است.


بعد از پایان رقابت های لیگ روسیه و قهرمانی زنیت سنت پطرزبورگ در این رقابت ها با حضور سردار آزمون گزارشگر برنامه MATCH TV تلویزیون روسیه در سفری به کشور ایران گزارشی جالب از آداب و رسوم ایرانی ها گرفت و البته سوژه اصلی این گزارش سردار آزمون بود. این گزارشگر گفت و گویی مفصل با سردار آزمون انجام داده و البته صحبت هایی نیز با پدر و مدیربرنامه هایش نیز داشته است.


در این گفت و گو مدیربرنامه های آزمون از علاقه مندی تیم هایی مثل مارسی و لاتزیو، بایر لورکوزن و ولورهمپتون به خرید سردار گفته اما موضوع جالب تر حرف های خود این بازیکن درباره مسائل مختلف و درونیاتش است. این گفت و گو را در ادامه بخوانید:


سردار آزمون را از نظر ویژگی های شخصی چطور معرفی می کنی؟


من خیلی مهربان هستم.


**بیشتر توضیح بده.


نمی خواهم با کسی مشکل داشته باشم. من همیشه پر از انرژی مثبت هستم. دوست دارم هم خودم شاد باشم و هم هم تیمی ها و هواداران تیم را خوشحال کنم. می توانم بگویم که پسر بدی نیستم.


**اما وقتی داشتیم با پدرت می رفتیم...


(آزمون با خنده) پدر من پسر بدی است. واقعا پسر بدی است.


**ماجرای اختلاف پدرت با برانکو ایوانکوویچ چه بود؟


می شود گفت پدرم با سرمربی پرسپولیس، برانکو مشکل داشت. برانکو به پدرم گفت چرا آزمون برای تیم ملی بازی می کند؟ پدرم جواب داد چرا درباره پسرم صحبت می کنی؟ شما تیم خودت را داری و پسرم لژیونر است؛ چرا چنین حرفی را می زنی. آن زمان من در فهرست 5 نفره بهترین گلزنان تاریخ ایران بودم. 24 سالم بودم و می خواستم از من حمایت کنند ولی فحش می دادند و از من انتقاد می کردند. هیچ پدری نمی خواهد به پسرش فحش بدهند. فرقی ندارد فوتبالیست باشد یا رییس جمهور یا هرکس دیگر.


*ماجرای فحاشی ها چیست؟


می دانم اگر بد بازی کنم و گل نزنم، مرا می کشند. به فحشی که به خود من می دهند توجه نمی کنم. از خانواده و سلامت پدر و مادرم نگران هستم. الان اما همه چیز خوب شده و هواداران فهمیدند آن زمان چه اتفاقی افتاد. روابط خیلی خوبی با بازیکنان و هواداران پرسپولیس دارم و همه چیز عالی است. روابط خوبی با مردم دارم. واقعا می دانم فوتبال را دوست دارند و همیشه می خواهم خوشحالشان کنم. واقعا دوست شان دارم. این را از ته دل می گویم.


**یک خالوبی به زبان انگلیسی روی بدنت داری. چرا؟


به این دلیل که احتمالا روزی در یک تیم اروپایی بازی می کنم.


**برای این موضوع برنامه ریزی کردی؟


بله دقیقا.


*این خالکوبی ات که نوشته «من را به خاطر کسی که هستم دوست داشته باش»، چه معنایی دارد؟


معنی اش این است که فقط به خاطر فوتبالیست بودنم مرا ارزیابی نکنید. مرا مثل یک آدم ارزیابی کنید. اگر می خواهید پیش من باشید درباره بازی، شهرت و پول فکر نکن. درباره قلبم و اینکه خودم در حقیقت چه کسی هستم توجه کن.


*نسبت به دوران جوانی چه تغییری کردی؟


وقتی که تیم می باخت و خودم خوب بازی می کردم، برایم مهم نبود که تیم باخته است. اما وقتی شروع به کار با قربان بردیف کردم و بازیکنان قدرتمندی مثل روندون، ریجیکوف و ... را دیدم فهمیدم اشتباه می کردم. آنها وقتی می باختیم انگار جان خود را از دست می دادند. فهمیدم قبل از هرچیز برای این باید بجنگم که تیم نبازد. الان وقتی می بازیم، احساس می کنم اتفاق تلخی افتاده است. ما در روستوف دوسال در خانه نباخته بودیم؛ بعد به روبین کازان رفتم و در بازی با کراسنودار دو بر صفر باختیم. گروهی از بازیکنان روبین را در رختکن دیدم که می خندیدند و ناراحت نبودند. پسرهای جوان نبودند اما مثل 17 ساله ها رفتار می کردند.


**تو چه واکنشی نشان دادی؟


خیلی ناراحت بودم؛ در استخر به مترجم گفتم چطور بعد از شکست در بازی مهم می خندند. کراسنودار تیم پرقدرتی است اما من نمی خواهم شکست بخورم. مترجم گفت فراموش کن و به بازی بعدی فکر کن. من جواب دادم: اوکی؛ برای شما مهم نیست؟ ولی حداقل این را به دیگران نشان ندهید. از این اتفاق بدم می آمد.

 

1414935


در روبین بعد از هر شکست وضعیت چطور بود؟


اگر دستمزد خوبی می گیری، باید خوب بازی کنی. مثلا اگر دستمزدم 3 میلیون یورو است باید در همین سطح بازی کنم. اگر این پول را در می آورم اما خوب بازی نمی کنم اصلا برای چه این پول را می گیرم؟


**به همین دلیل است وقتی موقعیت خوبی را از دست می دهی، انگار می خواهی خودکشی کنی؟


بله، چون این نان من است. گل می زنم و اگر فایده ای نداشته باشم، آن را نمی خورم. گل نزنم، کل تیم آسیب می بینند و هواداران ناراحت می شوند. این وحشتناک است، چون بعدا به خودت فحش می دهی که چرا موقعیت را گل نکردی. البته 90 درصد فوتبالیست ها همینطور هستند. یکبار در روستوف در موقعیت گل نزدن قرار گرفتم که موقعیت سختی برای یک بازیکن است. بازیکن تلاش می کند اما نمی شود. برای یکی از هم تیمی های صمیمی ام هم این مساله پیش آمده بود و پدر و مادرم برای او خیلی دعا کردند. او از من می خواست کمکش کنم، من به او نگاه می کردم و می گفتم مادر! به مادرم می گفتم همه چیز را درست کند. شک نداشتم که او گل می زند.


**ماجرای بازی کردنت با برادرزاده ات ایلیا و سخت گیری ات چیست؟


به او سخت می گیرم، چون اگر آسان گل بزند و آسان ببرد چیزی یاد نمی گیرد. وقتی دوازده ساله بودم با میکائیل یکی از اقوامم پلی استیشن بازی می کردم، او در سن جوانی و بر اثر تصادف فوت کرد. او همیشه در پلی استیشن مرا می برد. به او می گفتم بگذار یکبار هم من ببرم، ولی او توضیح می داد که باید بجنگم و در یک مبارزه عادلانه پیروز بشوم. آنوقت من همیشه به این فکر می کردم که چطور بازی بعدی را از او ببرم و این چیزی است که ایلیا دارد از من یاد می گیرد.


**انگلیسی ات عالی است...


انگلیسی تو هم همینطور.


**در مدرسه انگلیسی یاد گرفتی؟


نه، در کازان با یریمنکو صحبت می کردم و صحبت می کردم و انگلیسی را یاد گرفتم.


**چند زبان بلد هستی؟


ترکمن، فارسی، ترکی، انگلیسی و روسی.


**تاتاری چطور؟


نه، کمی می فهمم؛ خیلی کم. اما پدرم همه زبان های دنیا را بلد است. حتی چینی و ژاپنی. البته فقط با استفاده از دست ها می تواند صحبت کند.


**روابطت با پدرت چطور است؟


دوستم است؛ بهترین است.


**با او زیاد شوخی می کنی؟


پی در پی.


**چقدر در بزرگ شدنت نقش داشت؟


به من یاد داد راه های پیروزی را پیدا کنم، اما وقتی گل نمی زنم برایش تبدیل به بدترین آدم دنیا می شوم. او هرگز به من نمی گوید بهترین است اما برای من بهترین آدم دنیا است.

 

1414936


**چرا به زنیت رفتی؟ پر حس و حال ترین لحظه امسالت با زنیت چه بود؟


به زنیت رفتم تا قهرمان شوم. چند سال در لیگ روسیه بازی کرده ام، اما قهرمان نشده بودم. بازی ها را یکی بعد از دیگری می بردیم و به هدفمان نزدیک تر می شدیم. با آقای سماک سرمربی زنیت قبل از 3 بازی آخر حرف زدم و گفتم انرژی ام تمام شده. یکسال و نیم بود که مرخصی نرفته بودم. خیلی سخت بود. اواخر فصل دوره بسیار سختی برایم بود اما آرزوی قهرمانی داشتم. به خودم می گفتم می خواهم قهرمان شوم، می خواهم بهترین بازیکن شوم...


**می خواستی از چالوف(آقای گل لیگ روسیه) هم بیشتر گل بزنی؟


بله، او هم می خواست بهترین شود. او پتانسیل زیادی دارد و فصل خوبی هم در زسکا داشت. زیاد هم تمرین می کرد و این تلاش ها به گل تبدیل می شد.


**وقتی قهرمان شدی، حالت بهتر شد؟


بله، بالاخره وقت استراحت رسید. الان هم دلم چیزی نمی خواهد جز اینکه سوار اسب شوم و بروم. بعد از خداحافظی از فوتبال می خواهم سوارکار شوم.


**بعد از قهرمانی با زنیت در هواپیما چه اتفاقی افتاد؟


ممکن بود سقوط کنیم. پرش ها دیوانه وار بود. 3 بازیکن دیوانه داریم؛ خودم، ریگونی و نوبوا.


**در آینده چه برنامه ای داری؟


یک لیگ تاپ، فرقی ندارد.


**فرقی ندارد؟ مثلا تیم گنگام(فرانسه) مناسب تو هست؟


نه، می خواهم به تیم خوبی بپیوندم. آرزو دارم که این تیم در لیگ قهرمانان اروپا بازی کند. اگر نه حداقل در لیگ اروپا باشد. اگر در یکی از این دو لیگ قهرمان نشوم، از زندگی ام راضی نخواهم بود.


**یعنی اگر چمپیونز لیگ یا لیگ اروپا را نبری فکر می کنی زندگی فوتبالی ات ناموفق بوده؟


بله، زندگی فوتبالی ام خوب نبوده در آن صورت. البته به نظر من هر بازیکنی خودش را باور کند، می تواند این کار را انجام بدهد. تیم مهم نیست. جام مهم است. می توانی در رئال باشی و هیچ جامی نبری، اما می توانی با تومسک(تیم لیگ دوی روسی) برنده لیگ اروپا بشوی.

 

1414934


**می توانی حست در زمانی که برای اولین بار گلستان را به مقصد روسیه ترک کردی را بگویی؟


خیلی جوان بودم و بدون خانواده آمدم. کار خیلی سختی داشتم. بعد از هفته اول فکر می کردم که مرده ام اما بعدا کم کم آدمها را شناختم و فهمیدم فرهنگ در همه کشورها متفاوت است. نمی توانستم صحبت کنم اما بعد از یکماه مثل ایران زندگی می کردم.


**خجالت می کشیدی روسی حرف بزنی؟


نمی توانم بگویم خجالت می کشیدم. فقط زبان بلد نبودم، زبان روسی خیلی برای من سخت بود. باکو، دوست و مترجمم کمک می کرد و همه کارهایم را انجام می داد. البته الان می توانم روسی صحبت کنم و سر به سر باکو می گذارم و می گویم دیگر به تو نیازی ندارم. برو تاجیکستان!


**حرف های کمی از تو شنیدم. تنها کلمه ای که به روسی گفتی یک ناسزا بود.


همه فحش های روسی را بلدم. وقتی در روستوف بودم، کالاچوف همه فحش های روسی را به من یاد داد. به او گفتم فحش ها را به من یاد بده تا اگر کسی گفت متوجه شوم. الان 80، 90 درصد صحبت های روسی را متوجه می شوم.


**زمین ها در ایران خیلی بد است؟


بله، کارلوس کی روش با فدراسیون فوتبال می جنگید تا زمین های بیشتری بسازد، ولی ... نمی دانم، انشاالله همه چیز خوب می شود.


**آیا درست است که آدم های زیادی در گلستان برایت دعا می کنند؟


نه فقط در این استان که در همه ایران دعا می کنند. گفتم که روابط خوبی با مردم دارم.

 

دیدگاه‌ها