کد خبر : 1642684 | 19 مهر 1398 ساعت 01:12 | 122.4K بازدید | 0 دیدگاه

برای بهترین تماشاگر امروز بازی ایران - کامبوج

دم شما گرم برادر خستگی ناپذیر کامبوجی ام!

چقدر همه ما به یکی مثل تو نیاز داریم که روزی که باختیم، روزی که بد باختیم، روزی که چهارده گل خوردیم، سرمان را برگردانیم و ببینیم هم‌چنان روی سکو ایستاده و طبل می‌زند و توی بلندگو، اسممان را داد می‌زند.

دم شما گرم برادر خستگی ناپذیر کامبوجی ام!

به گزارش "ورزش سه"، خانم‌ها امروز به استادیوم رفتند و لابد خیلی‌ها درباره چنین روز مبارکی می‌نویسند که نیمی از جامعه ایران توانست، ولو به شکل محدود و بعد از کلی رنج و مصیبت، به  حق بدیهی خود برسد. من اما دوست دارم از تو بنویسم. از تو ای برادر کامبوجی.تلویزیون تا گل سوم چهارم نشانت داد. نشان داد که آنجا آمدی با سه پرچم و دو طبل و یک بلندگو. بعد از آن گل‌ها دیگر نشانت نداد ولی لابد هنوز هم همان جا، در استادیوم ایستاده بودی.


ایستاده بودی و خرد شدن تیمت را تماشا می‌کردی. اگر اینقدر اهل فوتبال بودی که برای تیمت آمده بودی تا اینجا، تا ورزشگاه آزادی، لابد قبل از بازی هم می‌دانستی که اوضاع چطور است. لابد می‌دانستی که تیمت رده ۱۶۹ رده‌بندی فیفا است و با تیمی بازی می‌کند که بیست و سوم دنیا است. پس برای برد و یا حتی مساوی نیامده بودی. آمده بودی که باخت را ببینی. خرد شدن را.


راستش را بخواهی این کارها خیلی شجاعت لازم دارد. خیلی معرفت می‌خواهد که تک و تنها بیایی و جلوی هفت هشت هزار نفر، اینطور، سنگ روی یخ شوی. خیلی باید مشتی باشی که بیایی و یک گل، دو گل، چهارده گل بخوری و باز هم بایستی و تیمت را تشویق کنی.
من از این شجاعت‌ها ندارم. من، حاضر نیستم حتی از این طرف تهران بروم آن طرف شهر تا باخت تیمم را ببینم. اصلا اگر بدانم اوضاع اینطوری است شاید تلویزیون هم نبینم. من آدم روز پیروزی‌ام. من پاکار تیمم هستم به شرط اینکه ندانم، اینطور شکست خواهد خورد.


ولی چقدر همه ما به یکی مثل تو نیاز داریم برادر کامبوجی‌ام. یکی که حتی اگر چهارده گل خوردیم، ما را تشویق کند که ده‌ها گل دیگر نخوردیم. یکی که همیشه نیمه پر لیوان زندگی‌مان را ببیند. یکی که جای سرزنش، تشویقمان کند و مطمئن باشد که اگر سال دیگر به آزادی بیاییم، کمتر گل خواهیم خورد.


چقدر همه ما به یکی مثل تو نیاز داریم که روزی که باختیم، روزی که بد باختیم، روزی که چهارده گل خوردیم، سرمان را برگردانیم و ببینیم هم‌چنان روی سکو ایستاده و طبل می‌زند و توی بلندگو، اسممان را داد می‌زند، آن هم وقتی که می‌‌داند در آن هیاهو، صدایش هم به ما نمی‌رسد. دمت گرم برادر کامبوجی. ممنون که امروز پا کار تیمت بودی. ممنون که نشان دادی، دنیا هنوز هم آدم بامعرفت دارد.

 

مصطفی مسجدی ارانی

دیدگاه‌ها