کد خبر : 1658032 | 04 دی 1398 ساعت 11:39 | 25K بازدید | 0 دیدگاه

کمالوند: بعضی حیوان و ماشین دوست دارند، من لباس

ماجرای بخشش بازیکن خارجی توسط معاون رییس جمهور

فراز کمالوند خاطرات عجیب و غریب و جذابش را از 22 سال مربیگری در فوتبال بازگو می کند. خاطراتی که کمتر کسی آنها را شنیده و از آن خبر دارد.

ماجرای بخشش بازیکن خارجی توسط معاون رییس جمهور

به گزارش "ورزش‌سه"، فراز کمالوند یکی از مربیانی است که در عین جوانی اما تجربیات فراوانی در فوتبال ایران دارد. او به واسطه سالها مربیگری توانسته با تیم های مختلف نتایج خوبی بگیرد و افتخارات زیادی هم در کارنامه اش دیده می شود. صعود با تراکتور، شیرین فراز و استقلال اهواز به لیگ برتر و کسب بهترین نتایج تاریخ با نفت آبادان و گسترش فولاد در لیگ برتر از جمله افتخارات کمالوند است.


این مربی خوش صحبت در گفت و گو با آنتن صحبت های جالبی درباره خاطراتش از فوتبال ایران برزبان آورد که مشروح آنها را در ادامه می خوانید:


**از خبرنگاری تا مربیگری فوتبال


من تا 19 سالگی فوتبال بازی می کردم. خدمت آقای رنجبران و پرویز ابوطالب بودم. از 19 سالگی دچار مشکلات ستون فقرات شدم که هنوز هم اذیتم می کند و عملا امکان ورزش حرفه ای از من سلب شد. خیلی زود به مربیگری رو آوردم. قبل از اینکه وارد حرفه مربیگری شوم، به واسطه یکی از دوستان به آقای لارودی معرفی شدم و به روزنامه ابرار ورزشی رفتم. مثل الان هم نبود که فضای مجازی باشد و اخبار به دست مردم زود برسد. هرروز ساعت 9 صبح ابرار ورزشی تمام می شد. اکیپ خوبی بودیم، مثل آقای علی بحرینی، امیرحسین فرخ مهر، عادل فردوسی پور، محسن ابراهیمی و ... کار هم خوب پیش می رفت. منتهی من دنبال مربیگری بودم و در روزنامه ابرار ورزشی هم تحلیل فنی می نوشتم. از آنجا جرقه حضورم در مربیگری خورد و زود کارم را شروع کردم. انشاالله خدا آقای ملاحی را حفظ کند. ایشان در باشگاه پاس تهران بودند و من در 20 سالگی سرمربی نوجوانان پاس شدم. سال بعد که مربی جوانان پاس شدم و وارد لیگ کشوری شدیم، امکان اینکه در روزنامه هم کار کنم نبود. کم کم نتوانستم ادامه بدهم و از روزنامه جدا شدم. 5، 6 سال در رده های پایه پاس تهران کار کردم. در مقطعی که ما بودیم 7، 8 بازیکن مثل محمد نصرتی، وحید طالب لو، میثم منیعی، هادی شکوری و... رشد کردند. تمام رده های پایه پاس کار کردم.


**فردوسی پور از دوران روزنامه نگاری انگلیسی اش خوب بود


عادل فردوسی پور زبان انگلیسی اش خیلی خوب بود. مجله ای به نام 4-4-2 در می آمد که او آن را در صفحه خارجی روزنامه ابرار ورزشی ترجمه می کرد. اتفاقا به واسطه آقای لارودی وارد صداوسیما شد. بسیار بچه باهوش و علاقه مند به ورزش بود. همان زمان در روزنامه همه بازیکنان خارجی را می شناخت. از همان اول لیورپولی بود. کسی بیهوده فارغ التحصیل از دانشگاه شریف نمی شود. او در تلویزیون هم پیشرفت زیادی داشت و به نوعی نفر اول بچه های اول تلویزیون شد.


**به عقب برگردم، به فردوسی پور نمی گویم پرسپولیسی


این مسائل پیش می آید. هر کسی می تواند کار خودش را خوب انجام دهد. عادل فردوسی پور می خواست رسالت خودش را به عنوان مجری پیش ببرد و من می خواستم از تیمم دفاع کنم. من سرمربی تراکتور بودم. آن زمان تیمم جمعیت زیادی را به ورزشگاه کشیده بود. اگر برگردم این حرف ها را نمی زنم. سن و سالی از من و عادل گذشته است. آن ماجرا برای 10 سال قبل بود و دیگر پیر شدیم.


**ماجرای پدر و مادر آبادانی


عادل اشتباه کرده بود. بعدا به خودش گفتم. زمانی که نفت آبادان بودم من گفته بودم پدر و مادرم آبادانی هستند. عادل می گفت شما در خرم آباد به دنیا آمدی. من گفتم منافاتی با این موضوع ندارد. پدر و مادر من آبادانی هستند و من خودم متولد خرم آباد هستم. سر این موضوع بود اما به شدت موضوع اول نبود. با این حال چنین موضوعاتی پیش می آید.

 

**خبرنگاران باعث شدند طنز آقا فیروز گل کند


از سال 1375 کار مربیگری را شروع کردم، کلا یک فصل در استقلال اهواز و نیم فصل در ابومسلم دستیار آقافیروز بودم. از سال 75 تا الان بقیه اش را سرمربی بودم. چیزهای زیادی از آقافیروز یاد گرفتم. او از مقطعی که وارد ابومسلم شد، جنبه فان پیدا کرد. او اتفاقا خیلی جدی بود. اصلا نمی شد با او شوخی کنید. برنامه تلویزیونی آقافیروز را به این سمت بردند. چون شیرین زبان و بانمک است خبرنگاران مصاحبه ها را به سمتی بردند که آقا فیروز حرفی بزند. او بسیار جدی است و کار فنی اش هم بی نظیر است. سر بازی با سپاهان با آقای قلعه نویی صحبت می کردیم و ایشان هم اعتقاد داشت بعد از انقلاب مثل آقافیروز مربی فنی نداشتیم. فکر می کنم به ایشان در فوتبال جفا شد. او کارنامه اش مشخص است؛ حق او بود سرمربی تیم ملی شود که به آن نرسید.


**دلیل توانمندی دستیاران سابق فیروز کریمی

 

من که مربی بزرگی نشدم. اما آقا فیروز مربی قوی و بزرگی است. اگر یک فصل بخواهد مربیگری کند، دو جلسه تمرینی اش مثل هم نیست. قطعا دستیارانش هم مسائل فنی را از او یاد می گیرند. یکی از کسانی که به او کم لطفی شد، آقای کریمی بود. حداقل می توانست یک دوره سرمربی تیم ملی شود.

 


**مردم تبریز باور داشتند نمی خواهند تراکتور صعود کند


تراکتور در بحث تماشاچی و هوادار تنه به تنه پرسپولیس و استقلال می زند. یکسری مسائل را نمی شود کتمان کرد. زمانی که مربی تراکتور شدم، 9 فصل بود تراکتور سرمایه گذاری عجیبی کرده بود. من با شیرین فراز در پلی آف تراکتور را شکست دادیم و به لیگ برتر رفتیم. سقف قرارداد ما آن زمان 35 میلیون بود و همان سال یکی از بازیکنان تراکتور 250 میلیون تومان پول گرفته بود. با این سرمایه گذاری و حضور مربیان بزرگ خارجی مثل واسیلی گوجا و میلدن دروپ که سرمربی آرمینیا بیله فلد بود اما به لیگ برتر صعود نکردند. باور مردم این بود که نمی خواهند بگذارند تراکتور صعود کند. من اما این باور را نداشتم. اعتقادم این بود ضعیف کار شده است. خوب و اساسی روی تراکتور کار نشده است.


**صعود با تراکتور چیز دیگری بود


جا دارد از آقای شفق تقدیر و تشکر کنم. او واقعا زحمت کشید. حق مطلب درباره او در تبریز ادا نشد. همراه ایشان به تراکتور آمدیم و کار بسیار سختی بود. بعد از 8، 9 سال می خواستیم صعود کنیم. نیم فصل اول 12 امتیاز از شاهین عقب افتادیم. فاصله زیاد شد اما در نیم فصل دوم 9 بازی را پشت سر هم بردیم و 27 امتیاز گرفتیم. مردم حسابی پشت تیم آمدند و هر بازی استادیوم پر می شد. بهترین اتفاق زندگی ام رخ داد. من با شیرین فراز و استقلال اهواز هم صعود کرده بودم اما صعود با تراکتور چیز دیگری بود.


**آقافیروز اس ام اس داد


بعد از صعود به لیگ برتر آقای فیروز کریمی که دوست داشتیم در بازی آخر کنارمان باشد، به من اس ام اس داده بود. او گفته بود که ما را سربلند کردید. آقافیروز در بخش بعدی اش نوشته بود الان متوجه نیستی چه کار بزرگی انجام دادی و بعدها می فهمی صعود با تراکتور با همه تیم های دیگر فرق می کند.


**بعد از سالها استقلال و پرسپولیس را بردیم


فاصله زمین تراکتور تا هتلی که من در آن زندگی می کردم در حالت عادی 35 دقیقه بود. ساعت 6 بازی آخر تمام شد و 11 شب رسیدم هتل. حتی پلیس اجازه نداد به هتل بروم، چون مردم جمع شده بودند. پیوندی میان ما و تراکتور و مردم تبریز و آذربایجان وجود دارد که گسستنی نیست. من در تبریز ازدواج کردم و چهره شدنم از زمان مربیگری در تبریز بود. سال اول حضور در لیگ برتر استقبال مردم باورکردنی نبود. یادم است با استقلال در آزادی بازی داشتیم. بچه ها گفتند بیا ببین تو استادیوم چه خبر است. دوسوم استادیوم آزادی قرمز بود و یک سوم آبی بود. این بی سابقه بود و دیگر هم تکرار نشد. 60 هزار هوادار تراکتور در ورزشگاه بودند و بازی را هم بردیم. با تراکتور بعد از سالها توانستیم در آزادی استقلال را ببریم. پرسپولیس را هم در تبریز بردیم. فکر می کنم کل بودجه باشگاه ما در آن زمان زیر 4 میلیارد تومان بود. اکثر بچه ها هم از لیگ یک بودند. ما در سال دوم با یک امتیاز کمتر نتوانستیم سهمیه آسیایی بگیریم. فکر می کنم آنجا کارم را خوب انجام دادم.


**دفاع راست می خواستم، کرار چشمم را گرفت


کرار جاسم آدم عجیب و غریبی است. آن سال مجید باقری نیا همکار و هم اتاقی من بود. ما در پست دفاع کنار دنبال بازیکن می گشتیم. یکی از دوستان سی دی به من داد و گفت تیم ملی عراق یک بازیکن دارد و او را ببین. فیلم بازی را گذاشتیم و بعد از 20 دقیقه من آن دفاع راست را نپسندیدم. به آقا مجید گفتم می روم دوش بگیرم و برگردم. وقتی آمدم دیدم آقامجید همچنان دارد فیلم می بیند. ناگهان دیدم یک تعویض شد. بازی عراق با نیوزیلند بود. دیدم یک بازیکن با موهای بلند با شماره 13 وارد شد. همان توپ اول را که گرفت کارهای جالبی کرد که خوشم آمد. به مدیربرنامه های آن بازیکن زنگ زدم. او گفت بازیکن را پسندیدی؟ گفتم نه. یک بازیکن دیگر را پسندیدم. رفت لیست را نگاه کرد و گفت که این بازیکن را نگیر. دردسر دارد و شلوغ می کند. گفتم من دوست دارم با این آدم های شلوغ کار کنم.


**کرار اذیت می کرد، اذیتش می کردم

 

3 روز بعد کرار به ایران آمد. او خیلی باهوش است و وقتی آمد دیدم چه بازیکنی است. فارسی را یکماهه یاد گرفت. یکسال اول فقط با کرار دعوا کردیم. 540 میلیون تومان قرارداد دو ساله اش بود و 270 میلیون تومان را اول می خواست. به آقای شفق گفتم پولش را بدهید، می ارزد. پولش را دادیم اما من 18 بازی او را به زمین نفرستادم. اولین بازی اش با راه آهن بود. ما یکسره در حمله بودیم و در ضدحمله از راه آهن گل خوردیم. چند تا به تیر زدیم و طلسم شده بود. دقیقه 86 کرار را به زمین فرستادم. عربی و فارسی دست و پا شکسته به او گفتم FREE MAN. برو بازیکن آزاد باش. دقیقه 89 توپ را پشت محوطه گرفت و با سر توپ گل زد. 5 دقیقه وقت اضافه شد و کرار این دفعه با پای راست گل زد. استادیوم منفجر شد و نامش سر زبان ها افتاد. از بازی بعد شروع به اذیت کردن کرد. اذیت های او هم عادی بود. 18 بازی از او استفاده نکردم. او به من می گفت تو را به امیر المومنین سپردم. او بسیار بچه معتقدی است و در محرم نذری می دهد. نام پسرش هم حیدر است. شماره 13 که می پوشد هم به خاطر 13 رجب ولادت حضرت علی(ع) است. یک روز به من گفت نمی خواهم بمانم. گفتم نه، باید بمانی. باید 5 صبح بیایی ائل گلی. ماشین دنبالش می فرستادم و می آمد و می گفتم بدو. خودم هم می نشستم. 5 صبح تبریز در زمستان هم می دانید یعنی چه؟ 10 درجه زیر صفر. بعدا دوستی مشترک به نام آقای موسوی داشتیم و کرار را به خانه ام آورد. بعد از صحبت های زیاد اما کرار گفت می خواهم به شما کمک کنم. از آن پس رابطه اش با من طوری شد که خودش همیشه می گفت من پدرش هستم. هنوز هم به من بابا می گوید. خیلی به من وابسته شد و حتی گرفتاری های خصوصی اش را هم با من در میان می گذاشت.

 


**تفریح کرار جاسم شکار گرگ است!


کرار بسیار بچه بامعرفتی است اما قلق دارد. اگر قلق او را پیدا کنی، می توانی کار کنی. اگر نتوانی با او کنار بیایی خانمان برانداز است. او قبل از کارهایش اصلا فکر نمی کند. تفریحش شکار گرگ است. در بیابان های نجف گرگ شکار می کند. او مهارت بی نظیری در فوتبال دارد. شما نمی فهمید او چپ پاست یا راست پا. استعداد خدادادی دارد و فوتبالیست قدرتمندی است. من در 22 سال مربیگری بازیکنی بهتر از کرار نداشتم.


**معاون رییس جمهور دستور بخشش کرار را داد


در تبریز او را دوست داشتند. کرار روحش ناآرام است. من فیلمی آن روزها در آوردم که بارها بازیکنان حریف او را در زمین زده اند. او دریبل خوب می زند و رویش خطا می کنند. زود هم عصبی می شود. با پرسپولیس بازی داشتیم. درگیری بین محمد نوری و محمد نصرتی شد و نصرتی دستش به صورت نوری خورد. کمک داور آقای خانبان بود و پرچم زد و به آقای افشاریان گفت کرار زده. آقاخداداد هم کرار را اخراج کرد. تا برسیم به کرار همه آنجا را به هم زد و مردم صندلی ها را شکستند. آقای شریفی رییس کمیته انضباطی 6 جلسه محرومش کرد. شب به او گفتم وسایلت را جمع کن و به عراق برو. در این شرایط نزدیک به 22 بهمن گفتند آقای سعیدلو می خواهد به تبریز بیاید. آقای جعفری مدیرعامل باشگاه به من گفت که باید از آقای دکتر سعیدلو پول بگیریم و وضعیت مان خوب شود. 42 روز از بازی با پرسپولیس گذشته بود و دو سه جلسه از محرومیت کرار گذشته بود. آقای سعیدلو به محل تمرین ما آمد و قرار بود با او درباره پول صحبت کنم. من هم بعد از احوالپرسی گفتم شما خودتان آذری هستید. آقای سعیدلو گفت پول می خواهید؟ گفتم نه. ناگهان آقای جعفری به من نگاه کرد. گفتم یک بازیکن داریم شیعه است. اسمش کرار است و شماره پیراهنش هم 13 است. این بچه را محروم کردند. گفت این کار دست کیست؟ گفتم دست آقای شریفی. تلفن آقای شریفی را گرفتم. او گفت آقا دعوا کرده. آقای سعیدلو گفت 22 بهمن است همه را ببخشید و کل محرومیت ها را لغو کرد.


**ظرف 2 روز او را به ایران آوردم و به زمین فرستادم

 

روز بخشش کرار چهارشنبه بود و ما شنبه با شاهین بوشهر بازی داشتیم. زنگ زدیم خانه کرار در عراق. خانمش گوشی را برداشت و عربی- فارسی صحبت کردیم. گفتند کرار به شکار رفته. گفتم پیدایش کنید. 3 بامداد زنگ زد. به او گفته بودم تمرین هم نکن. گفتم با اولین پرواز بیا تبریز. پنجشنبه شب به تبریز رسید. از فرودگاه مستقیم به خانه من آمد. گفت 28 روز است 5 قدم هم ندویدم. گفتم لباست را عوض کن و بیا سر زمین رشدیه 20 دقیقه بدو و برو. فردا آخرین تمرین بود و چند دقیقه تمرین سبک کرد و اسمش را در 18 نفر گذاشتم. همکارانم اعتراض کردند که چرا جزو 18 تا او را خواندی؟ گفتم اشکال ندارد. سر میز شام کرار را صدا کردم. گفتم می دانی برای چه جزو 18 بازیکن آوردمت؟ گفتم بله میدانم. می خواهی فیکس بازی ام دهی. به کسی هم چیزی نگفتم. در رختکن به پیمان صاحب جمعی گفتم برو کرار را هم در ارنج بنویس. گفت واقعا؟ گفتم آره اشکالی ندارد. کرار وارد زمین شد و تا دقیقه 60 دو گل زد. به همکارانم گفتم تاثیرگذاری بازیکن اینقدر است. او بازیکن بسیار بزرگی است. اگر کمی آرامش داشت، می توانست بهترین باشگاه های دنیا بازی کند.


**بعضی ماشین و حیوان دوست دارند، من لباس


از من خوشتیپ تر زیاد هست. یکی دوست دارد ماشین خوب سوار شود، یکی حیوان دوست دارد و من لباس دوست دارم. لباس زیاد دارم. شاید به اندازه 3 کمد در خانه لباس دارم. همیشه با خانمم این بحث را داریم که هرکس خانه ما بیاید تعجب می کند چرا اینقدر لباس هایت زیاد است. خیلی از لباس ها را هم با خانمم می خریم. اما همانطور که گفتم به لباس علاقه دارم.


**مربی ای مثل کی روش نیامده و نخواهد آمد


قبل از انقلاب را نمی دانم اما بعد از انقلاب مثل کی روش نداشتیم و نخواهیم داشت. باید با او حرف بزنی تا بدانی چقدر قوی است. از او در ایران خوب استفاده نکردیم. من به او نزدیک بودم. او تبریز هم آمد و میهمان ما بود. مترجم بسیار خوب به نام آرین قاسمی داشت. باید قبول کنیم در دنیا کسی الکی مربی منچستر و رئال مادرید و تیم ملی پرتغال و ... نمی شود. مگه شوخی است مربی رونالدو، فیگو، بکهام و ... باشی؟ او اشراف کامل روی فوتبال داشت و به روز است. 8، 9 سال فوتبال آسیا از تیم مان می ترسید. کره نمی توانست به ما گل بزند. کی روش اشکالش این بود که فوتبال ما را به جایی رساند که در جام جهانی از گروه اسپانیا و پرتغال و مراکش صعود کنیم. روزی با بحرین و عمان و عراق و عربستان می جنگیدیم که به جام جهانی برویم اما او ما را جایی رساند که مقابل قهرمان جهان و اروپا و آفریقا بایستیم. اگر توپ طارمی وارد دروازه شده بودیم، از آن گروه صعود می کردیم. در آن استوری بعد از بازی با عراق واقعیت را گفته بودم. باید کی روش را نگه می داشتیم. او خودش هم دوست داشت بماند، چون ایران را دوست داشت.


**شرایط برای ماندن در پارس جنوبی مهیا نبود


درباره پارس جنوبی چون جدا شده ام نمی خواهم راجع به آن صحبت کنم. تیم اشکالاتی داشت که کار برای هر مربی ای آنجا سخت است. من با اینکه پول هست یا نه کار ندارم. مشکلات ما اما پرداختی نبود. حساب باشگاه بسته بود، پنجره نقل و انتقالات بسته بود، باشگاه مدیرعامل نداشت، هیات مدیره نداشت. حتی یک اتاق دو در دو نبود که بگوییم اینجا دفتر باشگاه است. در لیگ برتر شما می خواهید به جنگ بزرگان بروید؟ مگر اینطور می شود؟ ما تیم جوان و خوب بستیم. اکثر بچه ها زیر 300 میلیون قرارداد بستیم. همه آنها هم چهره شدند. قطعا اینها سال بعد مشتری خوب پیدا می کنند. علاقه داشتم پارس را هم نیمه کاره رها نکنم. مثل تراکتور، گسترش فولاد و نفت آبادان. واقعا امکان پذیر نبود. جاهایی گرفتارهایی داشتیم که نمی شد ادامه داد. امیدوارم مشکلات پارس جنوبی حل شود، چون حیف است. مردم آن منطقه خیلی برایشان مهم است.


**وزیر نفت علاقه ای به ورزش و تیمداری ندارد


درست است مصوبات مجلس تاثیرگذار است، اما وزارت نفت هم علاقه ای به تیمداری ندارد. این قانون برای وزارت صنایع هم هست. چطور پول آنها را می دهند؟ فکر می کنم وزیر نفت علاقه به تیمداری و ورزش ندارد و اولویتش چیز دیگری است. اگر این قانون فراگیر است چرا وزارت صنایع توجه نمی کند؟ جالب هم این است که تیم های نفتی در مناطق محروم هستند. جم، آبادان، مسجدسلیمان، گچساران، امیدیه و ... مردم آنجا چیز دیگری جز فوتبال ندارند.


**زنوزی هنوز به کار کردن با مربی ایران نرسیده است

 

این موضوع طبیعی است. من آنجا خوب کار کردم و رابطه خوبی با مردم دارم. فکر می کنم زنوزی هنوز به جمع بندی استفاده از مربی ایرانی نرسیده. این ایده را قبول ندارم و اصلا بحث خودم هم نیست. در لیگ یک از بوندسلیگا میلدن دروپ را آوردند اما موفق نشد. آخر هم با یک مربی ایرانی صعود کردند. الان هم با یک مربی می شود تراکتور را قهرمان کرد. فضای تبریز خاص است و ذائقه فوتبالی مردم متفاوت است. یکی باید به تبریز برود که شرایط آنجا را درک کند. هواداران تراکتور هم اوایل دنبال مربی خارجی بودند اما الان نظرات تغییر می کند. توشاک و دنیزلی و ... آمدند. آدمهای کوچکی هم نبودند اما موفق نشدند. به نظر من تراکتور باید تغییر نگرش بدهد. زنوزی هم شاید در آینده به این مساله برسد.


**هروقت تراکتور مربی می خواهد نام من وسط می آید


صحبتی با تراکتور نشده است. در ایران هر موقع استقلال تغییر و تحول دارد می گویند امیر قلعه نویی است. ملوان می خواهد تغییر و تحول بدهد اسم احمدزاده می آید و تراکتور قصد تغییر می کند، می گویند فراز کمالوند می خواهد آنجا برود. با این حال صحبتی هم نکردیم و فعلا استراحت می کنیم تا ببینیم خدا چه می خواهد.

دیدگاه‌ها