کد خبر : 1684611 | 30 اردیبهشت 1399 ساعت 11:09 | 131.8K بازدید | 0 دیدگاه

بعد از "کوری"همه چیز سیاه و سفید شد 

برنامه ویژه فردوسی پور برای چاپ نود!

عادل فردوسی پور در بیش از 20 سال فعالیتش خیلی کم تن به مصاحبه با رسانه ها داد و در سال های اخیر تنها گفت و گوهای او در برنامه های تلویزیونی مثل دورهمی، خندوانه و کتاب باز بود.

برنامه ویژه فردوسی پور برای چاپ نود!

به گزارش" ورزش سه" برنامه 90 در تاریخ 20 اسفند 97 رسما تعطیل شد اما دو روز بعد از این اتفاق جنجال برانگیز فردوسی پور در برنامه "کتاب باز" شبکه نسیم رودرروی سروش صحت نشست و درباره مساله ای غیر از برنامه نود صحبت کرد هرچند او آنقدر شیفته فوتبال است که ناخودآگاه فضای این گفت و گو نیز رنگ و بوی فوتبالی به خود گرفت.


حسادت


عادل فردوسی پور با وجود اینکه میهمان برنامه است اما سروش صحبت بیشتر حرف می زند:" من به تو حسودیم میشه...اشکالی نداره که به جای شما بگم تو...تو همه چی رو می دونی..."


این اولین حرف هایی است که او با همان لحن و هیجان خاص خودش می گوید. صحت کتاب های ترجمه عادل را معرفی می کند؛ هنر خوب زندگی کردن، هنر شفاف اندیشیدن، فوتبال علیه دشمن و جالب است که تمام این کتاب ها با چاپ های متعددی رسیده اند آن هم در روزگای که به قول خود فردوسی پور تیراژ کتاب ها در حد 100 ، 150 عدد است. اما شاید نام فردوسی پور باعث شده که کتاب هایی که او ترجمه کرده به چاپ هشتادم برسد.


کاریزمای صحت


سروش: می دونی من خیلی فوتبال رو دوست دارم اما اصلا این بازی رو بلد نیستم. هیچوقت نتونستم توی کوچه حتی بازی کنم.


عادل: تو اونقدر استعداد داری...اصل کاریزمای خاصی داری. من همیشه دوستت داشتم بخصوص بعد از آن برنامه نود که با رامبد بودی... اصلا همه چی خیلی خوب پیش رفت، ما هم هیچ هماهنگی قبل از اون برنامه با هم نداشتیم. خلاصه که کاریزمای خاصی داری و در همه جا موفق هستی. اشکالی نداره که بهت حسودی کنم؟


او در ادامه درباره اینکه چه شد به کار ترجمه کتاب رو آورد گفت:" من در روزنامه ابرار ورزشی مترجم بودم و این کار را دوست داشتم." او افزود:" کار ترجمه سخت و زمان بر و لذتبخش است. "


عادل درباره کتاب هنر خوب زندگی کردن که به چاپ های متعددی رسیده است هم گفت:" من خیلی می گشتم اما کتاب ها را نمی پسندیدم. نسخه انگلیسی این کتاب را سال 93 یکی از دوستانم به من داد. البته به خاطر گرفتاری و حجم کاری برنامه نود و کارهای دیگر چندتا از بچه های دانشگاه شریف هم در ترجمه آن کمک کردند. دوست نداشتم کار ی را که  می کنم خز و کلیشه ای باشد."

 

1497392


کنکور


" من از قدیم کتاب می خواندم اما نه به اندازه خیلی از کتابخوان ها. کتابی اگر خوب بود و معرفی می شد می خواندم. " فردوسی پور درباره روزهای جوانی اش اضافه کرد:" من در سال 71در کنکور رتبه 271شدم اما در فاصله مرحله اول و دوم کنکور برای اولین بار مسابقات المپیک بارسلون از تلویزیون پخش می شد و من با خودم می گفتم من که رتبه ام خوب است از صبح تا شب تمام رشته های المپیک را از تلویزیون می دیدم. عاقبت هم انتخاب اولم که عمران قبول نشدم و خوشبختانه انتخاب دومم که صنایع بود را قبول شدم. " عادل اضافه کرد:" از این نظر خوشبختانه که رشته صنایع خیلی به من کمک کرد در کارم ، دید سیستمی به من داد و در چیدمان ذهنم مفید و مثمر ثمر بود و هست."


او افزود:" آن زمان فوتبال پخش نمی شد. یک ورزش و مردم بود و یک برنامه ورزش از شبکه 2 و نهایتا هفته ای یکی دوبار فوتبال پخش می شد.اینترنت هم نبود و من صبح های شنبه دنیای ورزش و کیهان ورزشی را می خریدم."


انگشت کج


در لابه لای صحبت ها که البته که فردوسی پور مثل همیشه با سرعت بالای حرف زدنش میدان را در دست دارد و در واقع کتاب باز هم شبیه نود می شود و او بیشتر سوال کننده است. با این حال در این لحظه توجه سروش صحت به انگشت عادل جلب می شود:" انگشتت کجه؟"


عادل غش غش می خندد:" من کلا کج و کوله هستم.آنقدر می نویسم که ورم کرده است. من می نویسم و تایپ نمی کنم."


سروش: "آدم مرتبی هستی؟"


عادل:" به قیافه من میاد آدم مرتبی باشم.؟"


سروش:" نه واقعا..."


عادل:" البته خود تو هم اونقدر مرتب نیستی...اوندفعه ریش و موهات کاملا نامرتب بود


سروش:" آره...من و عادل یک وجه مشترک دیگه هم داریم، هردومون به بدترین شکل ممکن ماشین پارک می کنیم. "


در ادامه سروش صحت درباره درکش از فوتبال گفت:" به نظر من آدم باید در زندگی مثل یک فوتبالیست باشد. هم در زمین جانش را بدهد و هم یادش باشد که این فقط یک بازی است. مثل زیدان که در فینال جام جهانی جانش را برای فرانسه می دهد اما در یک لحظه تصمیمی می گیرد که نشان می دهد که فوتبال برایش یک بازی است و مسایل مهمتری هم وجود دارد."


فردوسی پور هم در ادامه این حرف گفت:" تحلیل خوبی بود. فوتبال خیلی عجیب و غریب است. نمی فهمم چرا کسانی مثل رامبد فوتبال را دوست ندارند و ارتباطی برقرار نمی کنند." 


سروش صحت هم افزود:" اکبر رادی می گوید فوتبال خوب مثل یک شعر است."

 

1497393


نود

 

کتاب هنرخوب زندگی کردن عادل در زمان پخش برنامه به هشتادمین چاپ رسیده است و سروش این را به برنامه نود پیوند می زند:" این کتاب خیلی ممکن است به چاپ نودم برسد ، عدد برای تو عدد مهمی است آیا برنامه خاصی درباره اش داری؟"


"راستش تا حالا به آن فکر نکردم اما ایده خوبی است و فکر می کنم تا نمایشگاه بعدی به چاپ نود برسد."


عادل نود برای تو عدد خاصی است ، احساس می کنم هرجا نود را می بینی حس و حال خاصی داری؟


عادل: بله کاملا درست می گی


کتاب


اما در بخش معرفی کتاب صحت کتاب هایی را که عادل همراه آورده معرفی می کند. اولین آن ها کوری ژوزه ساراماگو است. فردوسی پور درباره این کتاب می گوید:" کتابی که عجیب و غریب دوستش دارم کتاب کوری است. تا یک مدت هرکجا می رفتم فکر می کردم همه چیز یا سیاه است یا سفید."


او اضافه می کند:" البته در زمینه فوتبال کتاب های آقای حمیدرضا صدر هم فوق العاده هستند و من دوست داشتم آن ها را هم می آوردم."


دیگر کتاب های مورد علاقه فردوسی پور این ها هستند: گل صحرا نوشته کاترین میلر، "دیوانه های فوتبال" دومینیک آتون و دنی دایر، "جزء از کل" استیو تولتز ، " بارهستی" میلان کوندرا، "زندگی پیش رو" رومن گاری ، "قلعه حیوانات" جرج اورول

 

1497394


تیم نویسندگان سروش صحت


فردوسی پور اما به سبک برنامه نود این بار در هیبت مجری قرار می گیرد و . در مورد تیم منتخب نویسندگان محبوب سروش می پرسد. پاسخ صحت هم جالب است:" کاپیتان و هافبک بازیساز تیم من داستایوفسکی است. در خط حمله بوکوفسکی و کامو بازی می کنند.البته کامو پشت مهاجم بازی می کند."


فردوسی پور:" به نظر من ساراماگو را هم در خط حمله بازی بده ...البته به عنوان یک مهاجم گل نزن."


سروش ادامه می دهد:" درون دروازه هم لئو تولستوی را می گذارم....راستی یادم آدم ، با حافظ و سعدی و مولوی کمربند خط میانی را می بندم."


آقای فردوسی


در بخش پایانی برنامه و زمانی که سروش صحت به رسم برنامه قصد داشت تندیس یک شاعر را به میهمان برنامه بدهد گفت:" فکر می کنم اجداد تو به فردوسی علاقه داشتند که فامیلیتان شده فردوسی پور. به همین خاطر ما یک تندیس فردوسی به تو هدیه می دهیم."


فردوسی پور هم یاد خاطره ای می افتد:" کلاس سوم دبستان بودم یک روز خانم معلم پرسید: بچه ها فردوسیه کیه؟ گفتم ما خانم.خنگ بودم چقدر!!! بنده خدا خانم معلم فکر کرد سرکارش گذاشته ام.

عکس‌ها: پرتو جغتایی

دیدگاه‌ها