کد خبر : 1721464 | 06 آذر 1399 ساعت 03:08 | 57.8K بازدید | 0 دیدگاه

جمع اضداد در کالبد یک روح رام‌نشدنی؛

دیگو آرماندو مارادونا؛ دیوانه‌ای از قفس پرید

درست مانند شخصیت رندال مک مورفی در فیلم درخشان میلوش فورمن، پرواز بر فراز آشیانه‌ی فاخته، مارادونا مک‌مورفی دنیای ما بود.

دیگو آرماندو مارادونا؛ دیوانه‌ای از قفس پرید

به گزارش "ورزس‌سه"، مارادونا از آن دست قهرمان‌های معمولی نبود که همیشه فرجام خوشی در انتظارش باشد، از آن دست قهرمانانی که در کمیک‌بوک‌های امریکایی سراغ داریم. کسی که می‌آید و با قدرت جادویی خودش تمام مشکلات بشری را حل می‌کند. در نظر من، مارادونا فراتر از این حرف‌ها بود. او جمع اضداد بود، هم قهرمان قصه بود و هم ضد قهرمان آن. هم در زمین مشکلات تیمش را حل می‌کرد و در آن واحد در بیرون از زمین بر مشکلات تیمش می‌افزود. او یک فوتبالیست صرف نبود که هر روز با ساکش وارد زمین تمرین شود و در آخر هفته‌ها مسابقه دهد و جلوی دوربین‌ها تبلیغ لباس‌های مد روز کند، بلکه فردی بود از قماش دکتر سوکراتس معروف برزیلی‌ها، البته سرکش‌تر و بی‌پرواتر، با اعتقادات سیاسی رادیکال‌تر و دست تطاول به خویش گشوده‌تر.

 

1547197

 

وقتی مارادونا را جمیع اضداد می‌دانم از چیزهای دیگری نیز حرف می‌زنم، ازشیک‌پوش مرفهی که طرفدار سوسیالیسم و دشمن سرمایه‌داری بود، کسی که دو بار رکورد گران‌ترین فوتبالیست جهان را جابجا کرد و در عین حال امید زاغه‌نشینان ناپل و بوئنوس‌آیرس بود. کسی که فیدل کاسترو را پدر خود و جورج بوش را شیطان می‌دانست، چاوز، مادورو و اوا مورالس را دوستان خود، ترامپ و هیلاری کلینتون را خسته‌کننده و بیهوده و بلاتر و پلاتینی را دزدان بزرگ می‌دانست. اما هیچ کدام از این‌ها در برابر قدرت ویرانگر درونی او بیان‌گر تضادهایش نبود.

 

دیگو آرماندو مارادونا و فیدل کاسترو

 

از نظر من بزرگترین خصیصه‌‌‌ی مارادونا، خودتخریب‌گری بی‌امانش بود. بازی‌کردنش بسان یک تابلوی نقاشی زیبا، حیات‌بخش بود و به مردم کشور دیکتاتوری‌زده و غرق فساد آرژانتین نور حیات می‌تاباند و با حمایتش از رهبران سوسیالیست منطقه و نفرتش از امریکا، شمایلی منجی‌گونه و مسیح‌وار برای فقرای آمریکای لاتین و حتی جهان داشت، اما در عین حال خودویرانگری‌اش بارها او را تا آستانه‌ی مرگ پیش برد، درست مانند شخصیت رندال مک مورفی در فیلم درخشان میلوش فورمن، پرواز بر فراز آشیانه‌ی فاخته. مارادونا مک‌مورفی دنیای ما بود، دیوانه‌ای که مانند شخصیت اول فیلم‌های قهرمانانه با مافیا جنگید و قیمت این جنگ ،اعتیاد، تمام شدن فوتبال و تباهی برای او بود. دیوانه‌ای که شاید اگر با مافیا هم سرپنجه نمی‌شد خودش سرانجامی مشابه را برای خود خلق می‌کرد.

 

شاید همه‌ی این خصایص بود که باعث شده بود تا سال‌ها مردم آرژانتین و فوتبال‌دوستان به دنبال مسیح و منجی دیگری چون مارادونا بگردند. از آیمار و اورتگا و ساویولا و ریکلمه تا آگوئرو و مسی هیچ کدام برای مردم آرژانتین مارادونا نشدند، چون مارادونایی که چندین سال پیش در نوشته‌ی خبرنگار آرژانتینی نامیرا خوانده شده بود و بارها از چنگال مرگ گریخته بود،  یک بار در اکتبر 1960 زاده شد و یک بار هم همین امروز در چنگال مرگ اسیر شد و مرد. درست مثل تمام بزرگان تاریخ که نسخه‌ی دومی نداشتند. درست مثل خود تجربه‌ی مرگ.

 

دیگو آرماندو مارادونا

 

هادی میری آشتیانی

 

دیدگاه‌ها