کد خبر : 1752650 | 10 اردیبهشت 1400 ساعت 21:44 | 33.3K بازدید | 2 دیدگاه

معجزه استانبول، زخمی که هرگز کهنه نشد؛

شوچنکو: شب ها فریادزنان از خواب می‌پریدم

آندره شوچنکو، سرمربی کنونی تیم ملی اوکراین، به تازگی کتابی به نام “Forza gentile” منتشر کرده است که دوران فوتبال خود را مرور می کند.

شوچنکو: شب ها فریادزنان از خواب می‌پریدم

به گزارش "ورزش سه"، آندره شوچنکو یکی از برجسته ترین فوتبالیست های زمان در نسل خودش بود. بین سال های 1994 تا 1999 در دینامو کیف درخشید و همین باعث شد تا بتواند جایی در تیم میلان، که در آن زمان دورانی طلایی را سپری می کرد، برای خوددست و پا کند.

شوچنکو در سن سیرو نام خودرا در تاریخ فوتبال ثبت کرد و به همراه این تیم به افتخارات زیادی دست یافت، از جمله توپ طلای سال 2004 و عناوین دیگری مثل قهرمانی د رچمپیونزلیگ سال 2003 که با پیروزی برابر یوونتوس در ورزشگاه اولدترافورد به دست آمد.

در آن بازی شوا گلی سرنوشت ساز برای روسونری زد که نتیجه 0-0 را تبدیل به یک پیروزی شیرین برای این تیم کرد و مانع از رفتن بازی به وقت های اضافه شد.

نستا، مالدینی، گتوزو، پیرلو و... تیم میلان در آن زمان بی نظیر بود، اما تنها دو سال بعد و با همراهی کاکا آنها شبی سیاه را در تاریخ این باشگاه تجربه کردند؛ زمانی که در استانبول در فینال چمپیونزلیگ به مصاف لیورپول رافا بنیتس رفتند، تیمی که توانست در نیمه دوم برتری 3-0 روسونری را خنثی کند!

 

1596704

 

در آن روز شوا تبدیل شد به شخصیت منفی داستان میلان شد چرا که برای محقق کردن پیروزی به میدان آمده بود اما با از دست دادن پنالتی، قهرمانی را تقدیم به رقیب انگلیسی کرد تا از آن بازی در تاریخ به نام معجزه استانبول یاد شود.

پس از آن شوچنکو یک دوره سخت و ناموفق را در چلسی پشت سر گذاشت، یک سال به صورت قرضی به میلان بازگشت و سپس روزهای بدی را نیز در دینامو کیف داشت و بعد از فوتبال خداحافظی کرد.

شوا اکنون در کتاب قدرت آرام “Forza gentile” نوشته الساندرو آلکیاتو، که به تازگی منتشر شده است، روزهای رفته را مرور می کند.

 

1596701

 

پنالتی حساس برابر یوونتوس در فینال سال 2003 چمپیونزلیگ

"من همیشه در زدن پنالتی تردید داشتم، اما هرگز نمی ترسیدم. از دایره وسط زمین تا نقطه پنالتی همه چیز به ذهنم خطور می کرد. کودکی ام، چرنوبیل (خانواده شوا در چند کیلومتری چرنوبیل زندگی می کردند و پس از رخ دادن فاجعه اتمی هنگامی که آندره تنها 9 سال داشت مجبور به نقل مکان شدند.)، دوستانی که درگذشته بودند، همه چیز. اما بالاتر از همه به خودم گفتم که نباید هیچ شک و تردیدی داشته باشی. وقتی تصمیم گرفتی که به کدام سمت ضربه بزنی، بوفون هر کاری هم که کرد، نظرت را تغییر نده. دهنم کاملا خشک شده بود. به داور نگاه کردم چون واقعا گوش هایم به خاطر صدای هواداران هیچ چیز نمی شنید... وقتی توپ هنوز روی هوا بود دیدم که بوفون به جهت مخالف رفت. فهمیدم که آن لحظه برای همیشه در تاریخ ماندگا رخواهد شد."

 

1596703

 

وسواس اینزاگی نسبت به فوتبال

"صبح روز فینال سال 2003 در منچستر من زود بیدار شدم و پرده ها را کنار زدم. ما در هتلی بودیم که مشرف به یک زمین گلف بود. بیرون را نگاه کردم و دیدم یک نفر تنهایی دارد می دود و استارت سریع و  حرکات تهاجمی و دریبل زنی را تمرین می کند. ناگهان برگشت که ببیند آیا داور خیالی به نشانه آفساید سوت زده است و بعد شروع کرد به خوشحالی برای زدن گلی خیالی. او پیپو بود"

 

1596707

 

برخورد جنجالی با ماتراتزی

"در دربی برابر اینتر در تونل سن سیرو من داشتم با محافظی که روی گونه شکسته ام از دو ماه قبل داشتم بازی می کردم که ماتراتزی شروع کرد به گفتن حرف هایی درباره اینکه چه اتفاقاتی قرار است در بازی بیفتد، حرف هایی که چندان جالب نبودند. من به او خندیدم. نه چون فخر می فروختم یا از سر مباهات، بلکه چون می دانستم او در زندگی شخصی اش چنین آدمی نیست و این فقط بخشی از نمایش است. او یکی از ان پسران بد بود. جدای از این آنهایی که سعی می کردند من را بترسانند اغلب فراموش می کردند که من از کجا آمده ام."

 

1596705

 

شکست دردناک برابر لیورپول در استانبول

"در سه ماه اول پس از آن شکست من شب ها فریادزنان از خواب می پریدم و به آن بازی فکر می کردم. حتی امروز هم پس از 16 سال هنوز به آن بازی فکر می کنم. خیلی از هم تیمی های من دیگر هرگز نخواستند آن بازی را تماشا کنند. این را از صمیم قلب می دانم. لیورپول؟ آنها یک در صد برای پیروزی برابر ما شانس داشتند و به تمام وجود به همان یک درصد شانس‌شان چنگ زدند."

دیدگاه‌ها