کد خبر : 1753158 | 13 اردیبهشت 1400 ساعت 12:59 | 132K بازدید | 28 دیدگاه

مروری بر یک بازی دوسربرد

مجیدی –کمالوند؛ یک همکاری و جدایی پیچیده!

خبر جدایی فراز کمالوند از نیمکت استقلال آن قدر تعجب برانگیز نبود که خبر ملحق شدنش به این نیمکت و اعلام دوستی سی ساله‌اش با فرهاد مجیدی!

مجیدی –کمالوند؛ یک همکاری و جدایی پیچیده!

به گزارش "ورزش سه"، دیروز بالاخره گمانه‌زنی‌ها در مورد جدایی کمالوند از استقلال و نشستنش بر روی نیمکت سایپا به وقوع پیوست و دستیار اول فرهاد مجیدی در استقلال، جانشین ابراهیم صادقی در سایپا شد. خبری که از زمان حضور کمالوند در آسیا چند باری مطرح شد و طبق معمول توسط مدیران استقلال تکذیب. حالا فرهاد مجیدی باید به فکر جانشینی برای دستیار اول خود باشد و احتمالا به گزینه خارجی بیش از داخلی فکر خواهد کرد.

 

زمانی که فرهاد مجیدی در بازگشتش به استقلال نام فراز کمالوند را به عنوان دستیار اول خود مطرح کرد، باور خبر سخت بود. فراز کمالوند که خود سابقه سرمربیگری در اقصی نقاط ایران را داشت دستیار مرد محبوبی شده که فقط سابقه چند ماه سرمربیگری در استقلال را داشته است. ترکیب فرهاد و فراز از همان ابتدا برای هواداران استقلال ترکیب جالب و خوشایندی جلوه کرد؛ برای آنها که دائم ضعف دستیاران علیرضا منصوریان و محمود فکری را یکی از دلایل عدم موفقیت آنها می‌دانستند، انتخاب یک مربی باتجربه از سوی فرهاد به عنوان دستیار، یک خبر خوب محسوب می‌شد. ترکیب فرهاد و فراز نیز به هر نحوی که بود جواب داد و هواداران استقلالی که تا قبل از حضور این دو، دغدغه حضور آبرومندانه در لیگ قهرمانان را داشتند حالا با صدرنشینی در گروهی که الدحیل ثروتمند و قدرتمند در آن حذف شده به فکر فتح لیگ افتاده‌اند. 

 

علیرغم آنکه برخی جدایی کمالوند از استقلال را آن هم پس از رسیدن اولین پیشنهاد لیگ برتری به نوعی فرصت طلبی او تلقی می کنند اما گمان هم نمی‌رود که فرهاد مجیدی چندان سر مخالفت با این جدایی داشته است.

 


 این انتقال برای هر دوی آنها مزایایی دارد که بر معایبش می چربد. فرهاد می‌تواند از زیر سایه فراز در آید و فراز نیز پس از مدت‌ها به ریاست یک نیمکت لیگ برتری برسد. آنچه فرهاد از فراز میخواست مدیریت دوران گذار بود و به سلامت رد شدن از روزهای برزخی که به خوبی محقق شد وگرنه خود فراز هم می‌دانست که نمی‌تواند روی حضور بلند مدت در استقلال حساب باز کند و اصلا از اول هم نیامده بود که بماند. هر چقدر هم که او در بدو ورودش سعی کرد که پای رفاقت سی ساله را به میان بکشد و به نوعی بگوید که رفاقت او را به دستیاری کشانده اما کیست که نداند دستیاری در استقلال از سرمربیگری در لیگ یک هیجان انگیزتر و با پرستیژ تر است و اصلا رفاقت در فوتبال برای فرهادی که اصولا اهل رفاقت در فوتبال نیست و جز رفیق‌بازهای این فوتبال به حساب نمی‌آید چندان محلی از اعراب ندارد. او اگر فراز را برای دستیاری خودش انتخاب کرد نه به رفاقت چندین ساله که به توانایی‌هایی که او نگاه کرده بود.

 

 

 

تیم بهمن نیمه اول دهه هفتاد که جمعی از ستارگان جدا شده از پاس و پرسپولیس و کشاورز را در کنار چند جوان جویای نام جمع کرده بود محصول فیروز کریمی بود که دستیاری به نام فرهاد کاظمی داشت و شاگردی به نام فراز کمالوند که اگر چه در دوران بازی به جایی نرسید اما به طرز عجیبی خیلی زود و در سن کم روی نیمکت تیم‌های بزرگ نشست. اگرچه نام این ف-کاف‌ها همیشه با حواشی همراه بوده اما بی‌انصافی است که توانایی‌های فنی آنها در مربیگری را نادیده گرفت.


 فیروز کریمی به عنوان ف-کاف اعظم به خوبی مشی و منش خود در مربیگری را به آن دو ف-کاف دیگر تزریق کرد. فیروزی که باید او را در حین تمرین دادن تیم‌هایش دید تا متوجه شد چقدر در جا انداختن مسائل تاکتیکی، حفظ توپ و بازی روان و مبتنی بر پاس دادن جدی است و همین منش را به دو شاگردش نیز انتقال داد و آن دو نیز برخلاف بسیاری از مربیان سنتی در تاکتیک‌چینی دستی بر آتش داشتند. در کنار آن، او به خوبی برخورد کنار زمین و بیرون زمین را هم به آن دوی دیگر منتقل کرد و چه بسا همین خصیصه دوم بود که فرهاد را به آوردن فراز روی نیمکت استقلال و کنار دست خود مجاب کرد.


 برای فرهادی که استقلال را در میانه فصل و در اوضاع نه چندان خوبش تحویل گرفته بود چه کسی بهتر از فرازی که خوب بلد است رختکن را جمع کند، تیم را از نظر روحی شارژ کند، اعتماد به نفس را به ستاره‌های خسته و واخورده برگرداند و کنار زمین نیز آنها را تهییج کند؟


پس کمالوند به کمک فرهاد آمد تا او خیلی زود بر رختکن تیمش مسلط شود و جلوی آن اشتباهاتی که او در تعویض‌ کردن‌های در جریان بازی در دوره قبل حضورش در استقلال داشت را بگیرد. حال آن دوران گذار تمام شده، استقلال به آرامش رسیده و با انگیزه مضاعف منتظر حضور در لیگ و به زیر انداختن پرسپولیس پس از چهار قهرمانی پیاپی است. 


حالا فرهاد مسلط‌تر از روزهای اول یک تیم باروحیه که اعتماد به نفسش را بازیافته در اختیار دارد و می‌تواند از این به بعد مهر و امضای خود را پای کارنامه آن بزند که اگر فراز می‌ماند سخت می‌شد نقش فرهاد را در موفقیت احتمالی استقلال از نقش فراز جدا کرد. اینگونه می‌شود که رفتن فراز کمالوند به سایپا بازی دو سر برد برای فرهاد و فرازی است که اگرچه کمتر کسی در بیست و پنج سال اخیر آنها را در یک قاب مشترک دیده اما ظاهرا در این سال‌ها بی خبر از هم نبوده‌اند.

 

 


 می‌توان حدس زد که همان بهمن نیمه دهه هفتاد، همان که محل سر برآوردن ف-کاف‌های معروف فوتبال ایران بود، محل آغاز آشنایی فراز و فرهاد هم بوده. فرهادی که با بهمن و فیروز کریمی و سپس فرهاد کاظمی به فوتبال ایران معرفی شد. اینکه فرهاد مجیدی که بیشتر این  سال‌ها را در امارات بوده تا ایران چگونه با فراز کمالوند در رفاقت مانده را کسی نمی‌داند به خصوص آنکه بدانیم فرهاد در این فوتبال بیشتر تک‌رو بوده و دور از گعده‌های فوتبالی و رفاقت با فوتبالی‌ها. 


حال جدایی فراز از فرهاد را نمی‌توان از آن دسته از جدایی‌های تلخ تلقی کرد، از آن جدایی‌هایی که می‌توان از آن فیلم ساخت و اسکار گرفت اما هر چه بود باید گفت که رفاقت سی ساله مورد ادعای فراز هم آنقدر قوی نیست که جلوی وسوسه نشستن روی نیمکت تیم لیگ برتری که از قضا پول خوبی هم می‌دهد را بگیرد. ضمن اینکه نمی‌توان انتخاب شدن کمالوند برای نیمکت سایپا را تنها به احیای برندش از طریق نیمکت استقلال ربط داد که اگر اینگونه فکر کنیم کمی ساده‌لوحانه به روابط و مکانیزم و مناسبات انتخاب مربی در فوتبال ایران نگریسته‌ایم که اگر اینگونه باشد و فراز گرفتن نیمکت سایپا را مدیون احیای برندش توسط فرهاد باشد باید گفت که فرهاد و فراز رفاقت را در حق هم تمام کردند!


حجت شفیعی

دیدگاه‌ها