کد خبر : 1612411 | 28 اردیبهشت 1398 ساعت 20:12 | 5.4K بازدید | 0 دیدگاه

از اعتیاد تا نجات؛ خاطرات عحیب دهه 60

شرح مصاحبه جنجالی با دو ستاره سرخابی

در یکی دو روز گذشته یک مصاحبه تلویزیونی با بازیکن سابق استقلالی ها جنجالی در شبکه های اجتماعی به وجود آورد. جنجالی که به دلیل اعتراف او به مصرف مواد مخدر به وجود آمد.

شرح مصاحبه جنجالی با دو ستاره سرخابی

به گزارش "ورزش سه"، ناصر عباسی یکی از بازیکنان استقلال در اوایل دهه هفتاد بود. او که به همراه آبی پوشان موفق شده بود یک عنوان قهرمانی و یک عنوان نایب قهرمانی در جام باشگاه های آسیا به دست آورد خیلی زود از جمع آبی ها جدا شد تا به گونه ای دیگر زندگی خود را ادامه دهد.

 

محله ما بچه مثبت دارد اما منفی ها خیلی بیشتر هستند

در محله عباسی و در خانواده ای شلوغ به دنیا آمدم. من 2 برادر و 6 خواهر دارم و با توجه به اینکه پدرم در زمان کودکی من فوت کرد مسئولیت خانواده روی دوش مادرم بود. من در محله ای به دنیا آمدم که درست است آدمهای موفق هم از آنجا بیرون آمده اند اما به خاطر شرایط درصد آدمهای ناموفق آنجا بیشتر است. البته در آن محله خیلی از دوستان ما پزشک و ... شدند و در دانشگاه های بزرگ درس خواندند اما خیلی از آنها هم متاسفانه بر اثر مشکلات مربوط به اعتیاد فوت کردند مانند دو نفر از دوستان من که همین امسال از دنیا رفتند. من در همان خیابان عباسی فوتبالیست شدم. چهار، پنج نفر دیگر هم مانند من فوتبالیست شدند. سه نفر به استقلال رفتیم و چند نفر هم به بانک تجارت و گسترش و ... رفتند.

 

خریدن تریاک راحت تر از خریدن نان بود

من در نوجوانان راه آهن و جوانان راه آهن و جوانان شاهین بازی کردم. من در سال 1364 که 18 سالم بود برای شاهین توپ زدم. امیر(قلعه نویی) در آن سال ها کاپیتان تیم شاهین بود و من هم در جوانان این تیم توپ می زدم. البته رفاقت من با امیر(قلعه نویی)به جوانان تیم راه آهن بر می گردد. از آن روز من فوتبالیست شدم. من در تیم های ملی جوانان و امید بودم. تا قبل از آن من هیچ نوع مواد مخدری ندیدم در حالی که اگر قرار بود بروم مواد مخدر(تریاک) بخرم می توانستم بسیار راحت تر از خریدن چیزی مانند نان، آن را به دست بیاورم.

 

وقتی 21 ساله بودم برای اولین بار مصرف کردم

در تیم ملی جوانان بودم که جنگ شد و به همین دلیل تیم ملی جوانان را حذف کردند و گفتند فعلا نمی خواهیم تیم جوانان داشته باشیم. با آنکه من در آن زمان در تیم نیروی زمینی بازی می کردم برایم فرقی نمی کرد که در تهران خدمت کنم یا هر شهر دیگر، به همین دلیل رفتم تقسیم شدیم و من هم قرار شد به اصفهان بروم. یک بخشی از سربازی را هم در جزیره مجنون سپری. تا زمانی که در اصفهان بودم فوتبال بازی می کردم. آن موقع من 21 سالم بود. سال 65 بود و همان موقع من برای اولین بار جایی بودم که مواد مخدر(تریاک) مصرف می کردند و من هم مصرف کردم.

 

در تیمی بودم که بهترین ها را داشت

سال 67 از اصفهان به تهران آمدم و تا سال 70 هیچگونه مخدری را در کنار خودم ندیدم. بعد از این که از اصفهان به تهران آمدم به تیم گسترش رفتم و بعد به تیم ملی امید رفتم سپس به تیم استقلال رفتم و با این تیم توانستم قهرمان آسیا شوم. شاهرخ و شاهین بیانی، مهدی فنونی زاده، صادق ورمزیار، صمد مرفاوی، میرشاد ماجدی، عباس سرخاب، رضا حسن زاده و ... خیلی ها در تیم بودند. خود امیرخان هم در تیم استقلال بود. خیلی از بهترین های ایران در آن سال ها در عضویت تیم استقلال قرار داشتند که اگر از آنها نام نبردم عذرخواهی می کنم.

 

خیلی ها خواستند من را به فوتبال برگردانند

ببینید من 13، 14 سال است که از فوتبال دور هستم. از دوستان و بزرگانی مانند مرحوم پورحیدری، امیر قلعه نویی، علیرضا منصوریان، کاظم اولیایی، میرشاد ماجدی و خیلی های دیگر ممنونم که در این سال ها هر کدام سعی کردند به نحوی من را وارد فوتبال کنند اما من دیگر تمایلی به بازگشت نداشتم. کلا سبک زندگی ام عوض شده بود و دیگر نمی خواستم در فوتبال حضور پیدا کنم. من دیگر فوتبال را دوست نداشتم.

 

اصلا فکر نکنید که تافته جدا بافته هستید

من اگر به این برنامه آمدم تا درباره اعتیادم صحبت کنم تنها به یک دلیل است. من آمدم که بگویم شمایی که فوتبالیست هستید، هنرپیشه هستید، مجری هستید و یا هر جایی حضور دارید تصور نکنید تافته جدابافته هستید. اگر مثلا دستش به چیزی مانند مواد مخدر خورد فکر نکند او می تواند و دیگران نمی توانند. نخیر اصلا به این ترتیب نیست، من و خیلی از بچه های دیگر توانستیم خودمان را نجات دهیم شما هم سعی کنید خودتان را نجات دهید. من به این برنامه نیامدم تا خودم را مطرح کنم. من آمدم که بگویم من و ما توانستیم پس شما هم قطعا می توانید.

در این لحظه مجتبی محرمی نیز به صورت غافلگیرانه وارد استودیو و ناصر عباسی را شگفت زده کرد و خوش و بش و روبوسی گرمی با یکدیگر داشتند.

 

با کسی که آرزو داشتم عکس بگیرم تریاک کشیدم
شاید باورتان نشود ولی کسی که من آرزو داشتم روزی کنارش بایستم، با هم نشستیم و موادمخدر(تریاک) مصرف کردیم. یک شب من و ایشان در خیابان جردن بودیم، برف سنگینی آمده بود و به هم گفتیم با این وضعیت برف قطعا بازی فردا انجام نمی شود. همان شب به جایی رفتیم تا ساعت 2 نیمه شب پای بساط نشستیم. همان موقع بلند شدیم به خانه برویم دیدیم نیم متر برف آمده و به همین دلیل تا انتهای الهیه پیاده رفتیم و پس از آن هم به خانه رفتیم و تا ساعت 6 صبح مشغول مصرف مواد مخدر(تریاک) شدیم و چون تصور می کردیم به دلیل برف بازی برگزار نمی شود تا ظهر خوابیدیم.

 

شب دربی تا شش صبح مصرف می کردیم

آقای اولیایی کلی با منزل آن بازیکن که من هم آنجا بودم تماس می گرفت که چرا هنوز به تیم اضافه نشدید؟ بهرحال آن موقع به مانند الان نبود که 24 ساعت قبل تیم به اردو برود. ما صبح روز برگزاری دربی به تیم اضافه می شدیم. از نیاوران راه افتادیم و هر چه به سمت مرکز شهر می رفتیم حجم برف کمتر و کمتر می شود تا اینکه رسیدیم به هفت تیر و دیدیم زمین کاملا خشک است و اصلا خبری از برف نیست.

 

 

بهترین فرم در روزهای ابتدایی

نمی خواهم کد بدهم تا مشخص شود که آن رفیقمان چه کسی است. او در آن دیدار توانست دو بار گل بزند و من هم بین دو نیمه منصورخان نامم را وارد لیست کرد و در نیمه دوم به میدان رفتم. این گونه باید به شما بگویم ما دو نفر در آن دیدار فوق العاده بودیم و هر کاری که فکر کنید کردیم. من هم فکر کردم همیشه همینجوری است. می توانم تا 6 صبح مواد مصرف کنم و بعد تا ساعت 12 ظهر بخوابم و سپس به بازی بروم تازه بهترین بازی را به نمایش بگذارم! اما باید بگویم آن روزها روزهایی کوتاه بود. آن روزها نمی فهمیدم که یک سال بگذرد دیگر نمی توانم صبح از جایم بلند شوم.

 

در ابتدا برایم آرامش بخش بود

روزهای اول مصرف حالمان خوب بود و کلی شرایط ما را بهتر می کرد. (در این لحظه محرمی از این گونه مصرف به دوپینگ های آنی شبیه سازی کرد چرا که در همان اوائل مواد مخدر آرامبخش بود و در ادامه همه چیز را خراب می کرد.) بهرحال از سال 72 من رسما گرفتار اعتیاد شدم و با این که به همراه استقلال قهرمان و نایب قهرمان آسیا شده بودم از این تیم جدا شدم و دیگر فوتبال بازی نکردم.

 

هر کسی می تواند معتاد باشد

آن موقع یک روز مواد مصرف می کردم و سه روز مصرف نمی کردم. (نمی دانم چرا وقتی نام اعتیاد به وسط می آید همه فکر می کنند باید تا کمر در آشغال فرو بروی!) می خواهم بگویم یک پزشک، یک هنرپیشه، یک خواننده و هرکسی در هر مقام و کاری که هست می تواند درگیر اعتیاد شود آن موقع نمی فهمد اما پس از مدتی می بیند مثلا دخترش چقدر از وی دور شده است.

 

عده ای می خواهند شما را زمین بزنند

در این لحظه مجری برنامه از مجتبی محرمی می پرسد که آیا وی نیز این مشکلات را در تیم پرسپولیس داشته است یا خیر؟ محرمی در این باره گفت: ببینید این مشکل در کل جامعه ما هست و خواهد بود. چه در نسل ما و چه در نسل جدید. در ابتدا این موضوع تفننی آغاز می شود. همین که فوتبالیست هستید شاید خیلی ها نمی خواهند شما بالا بروید و به همین دلیل شما را درگیر این موضوع می کنند تا خیلی زود از بین بروید. من معتقدم که خیلی ها هستند برای شما در ورزش، برای شخص دیگری در سینما و ... نقشه می کشند تا بتوانند برای شما مشکل ایجاد کنند. البته این را هم باید بگویم که قطعا طرفی که دچار آسیب می شود هم ضعیف است. امیدوارم این مشکلات دیگر در جامعه نباشد نه اینکه بین ورزشکاران نباشد.

 

عده ای می خواهند به شما لطف کنند

عباسی: ببینید یک چیزی هم من می خواهم بگویم، دسته ای هستند که می خواهند شما را زمین بزنند و مجتبی درباره آنها صحبت کرد اما بعضی ها هم هستند که مثلا دیوانه مجتبی هستند، او را دوست دارند، وقتی مجتبی به یک مهمانی می رود می خواهند آن لحظات برای اسطوره خود لذت بخش و به یادماندنی باشد و به همین دلیل ممکن است مشروبات الکلی یا انواع و اقسام مخدر ها را برای وی مهیا کنند تا به او احترام بگذارند اما در کل نمی دانند این موضوع دقیقا به مانند همان کسی است که شما را زمین بزند.

 

با کمک مادرم و امیرخان برای اولین بار ترک کردم

در سال 80 از طرف امیر قلعه نویی و مادرم به بیمارستان رفتم و اعتیاد(مصرف تریاک) را به طور کامل ترک کردم. پس از آن سرپرست تیم های پایه استقلال شدم. چون من نمی دانستم دقیقا چه می کنم باز هم گرفتار شدم اما به چیزی بدتر از تریاک. من بعد از مرخصی از بیمارستان و کنار امیرخان ایستادم و تا زمانی که پیش او بودم دوباره سراغ اعتیاد نرفتم اما پس از جدایی از قلعه نویی باز هم به مصرف مواد مخدر پرداختم.

 

بازیکنان ما اطلاعات ندارند و خیلی زود خراب می شوند
می خواهم بگویم عمده ایرادی که در این قسمت است بدون اطلاعات بودن بازیکن هاست. بازیکنی که از فلان روستا خوب سر می زند او را می آورند در یک تیم بزرگ و او هم پول خوبی می گیرد پس فردا یک ماشین آخرین سیستم هم می گیرد و بدون آنکه بداند چه خواهد کرد زندگی می کند و همین باعث می شود او به راحتی و زودتر از چیزی که تصور می شود خراب شود.

 

همسرم نمی گذاشت دخترم را ببینم

من با بزرگان استقلال می پریدم و با آنها بودم و وزیر و وکیل و فلان و بهمان با ما عکس می انداختند اما یک زن در جایی از این شهر نمی گذاشت من فرزندم، دخترم را ببینم. شما ببینید که آن زن دیگر چه سهمی از زندگی داشت. در آن دوره امیر(قلعه نویی) و همسر ایشان رابطه بین من و همسرم را دوباره درست کردند. اما این بار بدتر از قبل شد چون من می خواستم فقط ظاهرم را درست کنم و دیگر به چیزی کاری نداشتم تا اینکه یک روز در منبر یک عزیز بزرگی حاضر شدم و حرف های او را درباره خوشحالی درونی شنیدم.

دیدگاه‌ها