کد خبر : 1613208 | 01 خرداد 1398 ساعت 10:51 | 979 بازدید | 0 دیدگاه

فصل خداحافظی اسطوره ها؛ غبار پشت شیشه میگه رفتی

این داستان در پایان هر فصل تکرار می شود؛ رسیدن چند ستاره بزرگ به پایان خط و خداحافظی با مستطیل سبز اما آنچه از آنها در یاد هواداران می ماند، ابدی خواهد بود.

فصل خداحافظی اسطوره ها؛ غبار پشت شیشه میگه رفتی

به گزارش "ورزش سه"، براى هواداران، چه چیزى جذاب تر از تکرار قهرمانى تیم هاى محبوبشان. براى دوستداران، چه معجونى جادویى تر از رقابت هاى نزدیک و دیوانه وار و کِش دار. به نزدیکى یک فصل نبرد تنگاتنگ بین منچستر سیتى و لیورپول. به دیوانه وارى بازگشت لیورپول در برابر بارسلونا در آنفیلد و به کش دار بودن دشمنىِ دیرین با رقیب همشهرى و شکست دادنش در دربى براى هموار کردن راه قهرمانى. براى عاشقان فوتبال اما، سوال عاشقانه ی " واقعا چیه این فوتبال؟! " جوابى دیگر دارد. برای پاسخ به این سوال، " تمام تن (هایشان) میلرزد ". ضربان قلبشان، " خارج از تصور و ظرفیت " به تپش در می آید. 

از هواداران و دوستدارانش که بپرسى "کدام رخداد فوتبالى، ویژه ترینِ فصل است؟ " جواب هایى روشن و تا حدى قابل حدس مى شنوى. در صدر لیست جواب ها شاید، دفاع از عنوان قهرمانىِ هر پنج غول بزرگ اروپا در اتفاقى بى سابقه و شاید براى سال ها تکرار ناشدنى قرار خواهد داشت. و چه انتخاب غرور آمیز و بر حقى. محتمل ترین پاسخ دیگر، سلطه چهار تیم انگلیسى، بدون حضور قهرمان لیگشان! بر دو فینال اروپاییست. و چه نکته ى رشک برانگیز و خاصى. عده اى با اشاره به بازى هاى نیمه نهایى چمپیونز لیگ، کامبک هاى بزرگ را بر مى شمارند. و چه شب های هیجان انگیز و جذابى. گزینه جمعى خاص تر شاید احیاى توتال فوتبال هلندى باشد. تولد دوباره آژاکس. و چه انتخاب ظریف و زیبایى.

 

1406011

 

براى دسته آخر اما، همه چیز فرق دارد. براى عاشقان فوتبال. براى پاسخ به آن سوال، افکار آن ها مدام از نقطه اى به نقطه دیگر مى پرد. از لحظه اى خاص به لحظه اى ناب تر. از گلى که با یک و نیم میلیمتر به ثمر نرسید و سرنوشت قهرمان را در انتهای یک فصل جذاب تغییر داد تا گلى که در، آنِ آخر بازى به ثمر رسید و خیلی زود با وى اى آر پرپر شد. از حسرت فینال اروپا روی دل بهترین تیم دنیا در این سال تا آن رویای خشکیده فاتح ترین مربى تاریخ فوتبال که با شور و شعف کنار زمین مشغول دویدن بود و لحظه ای بعد مستأصل، زانو زده، با بهت و حیرت به صحنه آهسته این لحظه ی تاریخی خیره شده بود... پرش ذهنی پشت پرش ذهنی. در بلندای تونل زمان. در میان انبوه تصاویر برگزیده که به خاطرشان سپرده اند. از میان لحظه ها و صحنه های بی بهانه و با بهانه. بی موقع و بی مقدمه.  مرور اتفاقات آن هم در حالی که غم از دست دادن عزیزی روی دلشان سنگینی می کند. و خجالت زده، سر خورده و بی دلیل، نمی فهمند که چرا باید در این حال هم به فوتبال فکر کنند.

برای این افراد انتخاب ها شکل و بوی دیگری دارند. مزه و طعمی متفاوت. گاهی شیرین. گاهی تلخ. گاهی گس. این انتخاب ها می شود مجالی برای تقابل خیر و شر، دارا و ندار، جذاب و حوصله سر بر، ابدی و رفتنی، راحتیِ خیال و اضطرابِ مداوم و مهمترین آن ها وفاداری و خیانت. وفاداری در این دنیای رنگارنگ، در این دوره زمانه ی سریع و خشن، مثل چراغ جادویی قصه هاست. متعلق به همان عصر و دوران. اما در فوتبال هنوز درخشش این گوهر کمیاب را می توان دید. ورای کیسه های پول. که به قول یوهان کرایف فقید: "هیچ وقت کسی ندیده تا یک کیسه پول گل بزند!". وینست کمپانی بعد از یازده سال و دنیل دروسی بعد از هجده سال وفاداری، قرار نیست با تیم هایشان تمدید کنند. دردناک تر اما خداحافظی وفادارهاست. مثل ژاوی هرناندس افسون‌گر که سال ها مغز متفکر بارسلونا بود. پسرک محجوب جایی حوالی سال دو هزار چهره شد. اندک اندک رشد کرد و به همه افتخارات ممکن ملی و باشگاهی رسید. او که در سال دو هزار و پانزده از تیم های محبوبش جدا شد و حالا مایل ها دورتر از جایی که به آن تعلق داشت، آخرین بازی دوران حرفه ای اش را برگزار کرد. در سکون و سکوتی سنگین. به سنگینی تالار افتخاراتش.

 

1407516

 

به چهره هایشان که نگاه می کنی لبخند می بینی. نوشتن جمله تکراری" فوتبالیست ها دو بار می میرند" برایت مسخره و سخیف می آید. متن خداحافظی شان را که می خوانی تازه دست گیرت می شود که موضوع از چه قرار است. برای هر دو، بازی خداحافظی همان بازی آخر با پیراهن های باشگاه های محبوبشان بوده. و تمام این مدت، مثل مرده متحرک، مثل انسان مرگ مغزی شده، مثل بیمار در کما رفته، فقط و فقط با زور دستگاه ها و شلنگ ها، زنده مانده بودند. کاش به تعداد لحظه های نابی که برایمان آفریده بودند برایشان فریاد زنده باد سر می دادیم. کاش به تعداد آمار و ارقام و اعدادی که برای تیم ها و طرفدارانشان به ارمغان آورده بودند برایشان فریاد "ویوا ویوا " سر داده بودیم. کاش " در آن غروب که موقع رفتن‌شان بود " کنارشان بودیم. کاش جمله پپ گواردیولا زودتر به حقیقت بپیوندد و " آن ها روزی به تیم هایی که به آن تعلق دارند " باز گردند. کاش آن روز سریع تر برسد...

 

حامد صادقیان

دیدگاه‌ها