کد خبر : 1332235 | 20 خرداد 1395 ساعت 19:30 | 119.6K بازدید | 10 دیدگاه

مصاحبه اختصاصی ورزش سه با "جاناتان ویلسون"‏

گواردیولا، نور است و مورینیو، تاریکی!‏

جاناتان ویلسون یکی از شناخته شده ترین فوتبال نویس های حال حاضر دنیاست که بسیاری او را با کتاب ‏معروفش، "واژگونی هرم" که به سیر تحول تاکتیک های فوتبال اختصاص دارد، می شناسند.‏

گواردیولا، نور است و مورینیو، تاریکی!‏

به گزارش "ورزش سه"، ویلسون علاوه بر واژگونی هرم که نامزد جایزه کتاب ورزشی سال بریتانیا هم ‏شد، چند کتاب معروف دیگر هم دارد و قرار است در همین تابستان کتابی در مورد تاریخچه فوتبال ‏آرژانتین به نام "فرشتگانی با صورت کثیف"‏‎ ‎هم از او منتشر شود. ‏


تمرکز نوشته های ویلسون بر روی تحلیل تاکتیکی تیم هاست و شناخت دقیق او از تاریخچه تحول تاکتیک ‏های فوتبال، نوشته های او را از سایر فوتبال نویسان متمایز کرده است. با او در مورد تحول فوتبال در دو ‏دهه اخیر و پیش بینی اش از رقابت های یورو 2016 صحبت کردیم:‏

 

ویدئوی مصاحبه را می توانید اینجا تماشا کنید


خود شما چه نوع فوتبالی را می‌پسندید و فلسفه و کار کدام مربیان روی شما تاثیر بیشتری داشته؟


فکر نمی کنم به سبک خاصی علاقه ویژه داشته باشم. فکر می کنم یکی از مهمترین جنبه های فوتبال این ‏است که سبک های زیادی در آن وجود دارد. بارسلونا و تیم گواردیولا واقعا درخشان هستند و تماشای ‏بازی آنها فوق العاده است اما گاهی اوقات، پیش از اینکه کار خارق العاده ای انجام بدهند، فقط پاسکاری ‏های بیهوده از آنها می بینم. یک روز هم می توانید از تماشای بازی استوک سیتیِ تونی پالیس و نبردهای ‏داخل محوطه جریمه لذت ببرید.‏

 

1118407

 

 

فکر می کنم این یکی از جذاب ترین جنبه های فوتبال مدرن، این ایده "شیوه صحیح بازی کردن" است. ‏فکر می کنم در فوتبال به یک شکل بازی کردن بسیار خسته کننده است. فکر می کنم یکی از نقاط قوت ‏فوتبال این است که قابلیت سازگاری زیادی دارد. ‏
شما نمی توانید بگویید که مالکیت توپ 60 درصد خوب است. مالکیت توپ 60 درصد به این معنی است ‏که شما می خواهید توپ را حفظ کنید اما این به معنای پیروز شدن شما نیست. به این بستگی دارد که از ‏توپ چطور استفاده کنید. ‏

فکر می کنم اینکه چه نگرشی داشته باشید، کلیدی است. فکر می کنم اینکه دفاعی بازی کنید و پیروز شوید، ‏اهمیت زیادی دارد زیرا به این معنی است که تیم ضعیف تر هم شانس پیروزی مقابل تیم قوی تر را دارد. ‏فکر می کنم این بزرگترین قدرت فوتبال است. این احتمال وجود دارد که یک تیم لیگی- در اصطلاح ‏انگلیسی می تواند یک تیم لیگ برتری باشد که هوشمندانه بازی می کند، با محدود کردن بازی حریف- ‏واضح است که اگر باز بازی کرنند، شکست می خواهند اما با بستن بازی، دردسرساز می شوند.‏


بنابراین منظورم این است که اگر هدایت یک تیم را برعهده داشتم که صد میلیارد پوند می توانست خرج ‏بازیکنان خارجی کند، ترجیح می دادم تیمم فوتبال مالکانه و هجومی بازی کند و از تمام زمین استفاده کند. ‏
احتمالا می خواهم که یک مهاجم نوک سرزن داشته باشم. چون فکر می کنم گاهی اوقات ارسال توپ و ‏استفاده از ضربات سر قدرتمندانه، فوق العاده است اما می دانید که داشتن صد میلیارد پوند یک نعمت ‏بزرگ است و خیلی ها هدایت تیم هایی را برعهده می گیرند که باید از پایین شروع کنند. بهترین شیوه ‏بازی تماما به این بستگی دارد که شما چه نوع بازیکنانی را در اختیار دارید.‏

 

 

1118406

 

 

اجازه بدهید به بخش دوم سوال شما بپردازم؛ بزرگترین مربی ای که واقعا من را تحت تاثیر قرار داد. فکر ‏می کنم اکنون تماشای کار گواردیولا از بسیاری جهات آزار دهنده است! فکر می کنم او یک نابغه است و ‏فکر می کنم او یکی از جالب ترین مربیان دنیاست.‏
مورینیو نقطه مقابل گواردیولاست. نمی دانم چطور توصیف کنم. نوعی آنتی گواردیولا. اگر گواردیولا ‏نور باشد، مورینیو، تاریکی است و این فوق العاده است. منظورم این است که این تفاوت شگفت انگیز ‏است.‏


آنچه فان خال در دهه 90 انجام داد، فوق العاده بود؛ او توتال فوتبال را بار دیگر ابداع کرد و آژاکس عالی ‏کار کرد. اما می بینید که او با فوتبال مدرن مشکل پیدا کرده و این یک داستان انسانی است. بخشی از من ‏دوست داشت که فان خال موفق بشود زیرا چنین مربی بزرگی نباید ناکام شود؛ اتفاقی که در حال حاضر ‏برایش رخ داده است. ‏


به مربی ای مانند آریگو ساکی نگاه کنید؛ فکر می کنم آنچه او در 9 سال به آن رسید فوق العاده است؛ از ‏فروشندگی در یک کفش فروشی تا بردن جام باشگاه ها. این مضحک به نظر می رسد. مثل این است که ‏بدون برنامه یک کار دیگر را شروع کنید. همه می خندیدند اما او یکی از کلاسیک هاست. این اتفاق رخ ‏می دهد؛ در ایتالیا این اتفاق می افتد. ایتالیا در آن زمان از نظر فوتبالی، هوشمندانه ترین فوتبال ها را ‏ارائه می داد.‏

فکر می کنم موضوع والری لوبانوفسکی برعکس است. او بازیکنی بود که دوست داشت دریبل بزند اما ‏در سال 1969 هدایت شاختار را برعهده گرفت و خیلی زود فهمید که خوش شانس بود. دینامو کیف ستاره ‏هایی تکنیکی داشت اما شاختار نمی توانست چنین بازیکنانی داشته باشد. آنها باید روی شیوه جدید بازی ‏کردن کار می کردند؛ با بازیکنانی مانند بوریس نمتسوف و او توانست به موفقیت برسد.‏


این داستان فوق العاده است. منظورم این است که ممکن است لوبانوفسکی اشتباهات بسیاری زیادی داشته ‏اما این شجاعت هوشمندانه را داشت که ایده و فلسفه داشته باشد و علی رغم محدودیت هایش آن را دنبال ‏کند. من واقعا او را تحسین می کنم. دقیقا به همین دلیل هم از گواردیولا خوشم می آید؛ به دلیل این واقعیت ‏که او در کارش بسیار مصمم است. او بی نظیر است. او از یک الگوی مشخص تبعیت نمی کند. او برای ‏خودش کار می کند. ‏

 

پس باید خیلی خوشحال باشی که او فصل آینده در لیگ برتر حضور دارد؟ ‏


بله، واقعا فوق العاده است. نمی توانم بیش از این صبر کنم. فکر می کنم در حال حاضر بهترین بازیکنان ‏دنیا در حال حاضر به دلایلی ترجیح می دهند به اسپانیا بروند؛ رونالدو، مسی، لوئیس سوارز، نیمار. ‏لواندوفسکی هم احتمالا به اسپانیا خواهد رفت. بنابراین ما بازیکنان خیلی خیلی بزرگی در لیگ برتر ‏نداریم.‏


اما ما مربیان بسیار خوبی داریم. منظورم مربیانی مانند پپ و یورگن کلوپ است که احتمالا هیجان ‏انگیزترین مربیان دنیا هستند. هر دو آنها در انگلیس مربیگری می کنند. و کسی نمی داند، احتمالا مورینیو ‏هم پست بعدی اش بار دیگر در انگلیس خواهد بود. شاید او به منچستریونایتد برود.  (این مصاحبه قبل از انتخاب مورینیو به عنوان سرمربی جدید منچستریونایتد انجام شد.)


فکر می کنم فوتبال انگلیس همیشه پول زیادی داشته است. ما هرگز مانند بقیه خیلی سریع مربیان را ‏عوض نمی کنیم. ما همیشه به ایده ساختن یک امپراطوری علاقه مند بودیم و فکر می کنم این یکی از ‏دلایلی است که فوتبال در دهه 1960 به یک بازار بزرگ تبدیل شد. بخشی به خاطر جام جهانی 1966 و ‏بخشی به خاطر شروع برنامه ‏Match of the day‏ در فصل 65-64. ناگهان مردم توانستند هر هفته ‏فوتبال را تماشا کنند. ‏

 

 

1118408

 

 

در آن زمان ما مربیان سختکوش و قوی ای داشتیم. مت بازبی در منچستریونایتد، شنکلی در لیورپول، ‏برایان کلاف در دربی و لیدز. بنابراین فکر می کنم فوتبال انگلیس برای نیم قرن درگیر ایده هر باشگاه ‏یک امپراطوری بود که مهمترین فرد امپراطوری پادشاه بود که در باشگاه سرمربی می شود. او فلسفه ‏باشگاه را تعیین می کند. او شکل باشگاه را مشخص می کند و بازیکنان در این جنگ، سرباز هستند.‏


فکر می کنم سایر کشورها به شکل متفاوتی به این موضوع نگاه می کنند و شاید به همین دلیل باشد که ما ‏به انتخاب مربیان وسواس داریم و به همین دلیل است که می توانیم بهترین مربیان را جذب کنیم. این فصل ‏فوق العاده بود زیرا کسی نمی دانست در لیگ چه اتفاقی رخ می دهد.‏
کسی پیش بینی نمی کرد چلسی تا این اندازه افت کند و لسترسیتی در صدر قرار بگیرد. فکر نمی کنم ‏فصل آینده این اندازه غیرقابل پیش بینی باشد اما جذاب خواهد بود زیرا مربیان بزرگی اینجا خواهند بود. ‏باید از آرسن ونگر هم یاد کرد. او آخرین دایناسور بزرگ اینجاست. بنابراین فصل آینده همه جور مربی ‏داریم. آنها به فوتبال احترام می گذارند و این فوق العاده است.

 

سوال بعدی من در مورد یورو است؛ ایا شما با این نظریه موافق هستید که رقابت های بزرگ مانند یورو ‏و جام جهانی دیگر به اندازه گذشته جذاب نیستند و کیفیت آنها کاهش پیدا کرده است؟ ‏

من مطمئن نیستم که کیفیت این رقابت ها کاهش پیدا کرده باشد. منظورم این است که فکر می کنم ‏واقعیت این است که کیفیت این رقابت ها به دلیل مسابقات باشگاهی کاهش پیدا کرده است. رقابت های ‏باشگاهی حدود 50 سال است که بهتر از رقابت های ملی است. این مسئله در 25 سال اخیر به طور ‏گسترده پذیرفته شده است. این به خاطر این است که مثلا اگر شما یک تیم باشگاهی باشید و مدافع چپ ‏نداشته باشید، می روید یک مدافع چپ می خرید اما واضح است که یک تیم ملی نمی تواند چنین کاری ‏انجام بدهد. اما مسئله مهمتر و قابل اهمیت تر این است که از دهه 1960، فوتبال بازی سیستم ها بوده ‏است. باید سیستم ها را یاد گرفت؛ در کنار هم بازی کرد و هر روز در کنار هم تمرین کرد.  ‏


بازی کردن در کنار هم بازیکنان را به درکی می رساند که باعث اجرای سیستم های پیچیده تر می شود. ‏اما در رقابت های ملی، مربیان، بازیکنان را تنها 6 تا 8 هفته در سال در اختیار دارند. به این ترتیب ‏اعمال کردن یک سیستم خیلی خیلی دشوار است. تاکتیک های پیچیده در رقابت های ملی باید خیلی ساده ‏تر شوند. فکر می کنم این اتفاقی است که در فوتبال رخ داده است. همین باعث شده تا جذابیت جام جهانی ‏از چمپیونزلیگ کمتر بشود. وقتی همه چیز را ساده می کنید، مسئله ای روی آن به طور طبیعی تمرکز می ‏کنید، دفاع کردن است. ‏

 

 

1118410

 

اگر گل نخورید، خب .... این آخرین چیزی است که دوست دارید اتفاق بیفتد. همچنین تنوع کیفیت در تیم ‏های ملی بیش از رقابت های باشگاهی است. تیم هایملی کوچکتر از این 6-0 یا 8-0 ببازند وحشت دارند و ‏به همین دلیل روی دفاع کردن تمرکز می کنند. اوکی، 2-0 باختیم اما نتیجه بدی نبود. حداقل غرورمان را ‏حفظ کردیم. ‏


فکر می کنم جام جهانی و جام ملت ها همچنان اتفاق فوق العاده ای است؛ یک ماه در یک کشور، همه در ‏آنجا حضور دارند؛ همه روزنامه نگاران، هواداران، مربیان و بازیکنان در یک جا هستند. این همچنان ‏جذاب است. اگر همه چیز فقط کیفیت فوتبال بود، این ورزش اینقدر محبوب نمی شد.‏

 

در کتاب تان، واژگونی هرم، گفتید که یورو 2000 نقطه عطف فوتبال مدرن بود و به طور ویژه از تیم ‏فرانسه یاد کردید. آیا فکر می کنید که یورو 2016 در فرانسه می تواند فوتبال را با تحول اساسی دیگری ‏روبرو کند؟  ‏


ویلسون: شاید این اتفاق بیفتد؛ کسی چه می داند! اما من تصور نمی کنم. فکر می کنم آنچه در یورو 2000 ‏رخ داد، بخش زیادی به خاطر ورود تکنولوژی به فوتبال بود. در سال 2000 به ندرت اتفاق می افتاد که، ‏البته من در مورد بریتانیا صحبت می کنم؛ شاید در بقیه جاها متفاوت بود؛ به ندرت اتفاق می افتاد که کسی ‏در بریتانیا بتواند بازی های ایتالیا، اسپانیا یا آلمان را تماشا کند. یک انگلیسی بازی های تیم های ‏غیرانگلیسی را کمتر تماشا می کرد؛ شاید فقط فینال. ‏

نمی توانستید فقط تلویزیون را روشن کنید و بازی بارسا و رئال را ببینید. بنابراین یورو 2000 اهمیت ‏زیادی داشت زیرا این رقابت ها را هر کسی که دوست داشت، می توانست هر دیداری را تماشا کند. تیم ‏های مختلف به شیوه های مختلف بازی می کردند. در حالی که یورو 96 کاملا متفاوت بود. البته این ‏رقابت ها در انگلیس کمی با بی توجهی روبرو شد زیرا تیم انگلیس در نیمه نهایی خوب کار نکرد. اگر در ‏آن جام به آلمان نگاه کنید، می بینید که تیم خسته کننده ای است. اما فرانسه بار دیگر جذابیت را به رقابت ‏ها برگرداند؛ با زیدان، ژورکائف، هانری. واقعا تماشا کردن بازی آنها جذاب بود.‏

 

1118409

 

یا تیم هلند که روبن را داشت؛ البته یادم نیست که روبن در آن تیم بود یا نه! یا کلایورت. به هر حال تیم ‏هلند خیلی خوب و هیجان انگیز بود. فکر می کنم آن رقابت ها تغییر زیادی ایجاد کرد زیرا همه آنها بازی ‏های هیجان انگیزی ارائه می دادند؛ نمایش هایی درخشان.

اما فکر می کنم حالا چون بازی های ‏چمپیونزلیگ زیادی هر هفته از بارسا، بایرن و رئال مادرید می بینیم و آنها همیشه در تلویزیون هستند، آن ‏هیجان از بین رفته است. فکر می کنم به همین دلیل بازی های ملی کمتر هیجان دارد. این تغییر از 50 ‏سال قبل آغاز شد اما فکر می کنم در 16-15 سال اخیر، گرایش به بازی های باشگاهی بیشتر شده است. ‏

 

قبول دارید که فوتبال اروپا پس از دوره اوج منچستریونایتد و بارسا بین سال های 2006 تا 2011، ‏نتوانسته تزهای مسلط تازه ای تولید کند؟

ویلسون: نه، در واقع اصلا! فکر می کنم کاری که گواردیولا در بارسا انجام داد، وقعا رادیکال بود. فکر ‏می کنم فوتبال حلا بر مبنای مالکیت توپ رادیکال و تلاش برای اینکه 75 درصد زمان بازی توپ را در ‏اختیار داشته باشد، چیزی کاملا جدید است. آنها این کار را با سرعت بالا انجام می دهند. این کار قبلا ‏صورت نمی گرفت. چیزی که اتفاق می افتد این است که شما تز و آنتی تز دارید و کسانی هستند که علیه ‏شیوه بازی شما کار می کنند. بنابراین شما دو شیوه بازی خواهید داشت. ‏

مقابل بارسا این شیوه کاملا جواب داد، مانند نیمه نهایی چمپیونزلیگ 2010 یا چلسی در نیمه نهایی ‏‏2012. فکر می کنم آنچه اهمیت بیشتری دارد این است که مقابل تیم هایی که می خواهند مانند بارسا بازی ‏کنند، چطور بازی کنیم.کاری که باید انجام بدهید، یک پرسینگ شدید است. فوتبال ضدمالکیت رادیکالی ‏چیزی شبیه به دورتموند است که (در آلمان) به آن گِگِن پرسینگ می گویند. شما باید از جلوی زمین به ‏شدت پرس کنید و تیم حریف را همانجا متوقف کنید تا نتوانند به هم پاس بدهند. ‏


بنابراین مالکیت رادیکال و ضد مالکیت رادیکال، در آن زمان در میانه مسیرش بود و بعضی بازیکنان ‏مانند لواندوفسکی را مجبور کرد سبک بازی شان را تغییر بدهند. ‏

 

 

1118411

 

شیوه پرسینگ دورتموند در فینال چمپیونزلیگ 2013 مقابل بایرن، کاملا متفاوت از چیزی بود که آنها ‏قبلا نشانداده بودند زیرا آنها نمی توانستند به آن شکلی که می خواهند بایرن را متوقف کنند. ‏


البته از زمان بارسای گواردیولا تغییر رادیکالی در شیوه بازی صورت نگرفته اما تغییرات کاربردی ای ‏بوده تا این شیوه ها برای خیلی از باشگاه ها موثر واقع شود. منظورم این است که می توانید ببینید در ‏رقابت های این فصل لیگ برتر، تیم های زیادی نسبت به 20-10 سال گذشته، مالکیت توپ بالایی دارند و ‏این به دلیل شیوه ضدحمله تیم هاست و اینکه بازی کردن فرق کرده است.‏


شیوه های ضدحمله بسیار بسیار موثر شده، برای یک ضدحمله مناسب باید از عقب زمین خوب کار کنید و ‏در صورت نیاز، بازی را به کناره ها ببرید. این به یکی از جنبه های اساسی فوتبال تبدیل شده است. ‏بنابراین فکر می کنم در 5 سال اخیر تغییر قابل ملاحظه ای در فوتبال رخ داده است.‏

 


‎ ‎کتاب سایمون کوپر به نام چرا انگلیس همیشه می بازد را خوانده اید؟ نظرتان در مورد دلیل ناکامی پیاپی ‏انگلیس درتورنمنت های بزرگ چیست؟


به سختی می توان برای رقابت های ملی یک تئوری مشخص تعریف کرد. موفقیت در این رقابت ها ‏بستگی زیادی به شانس دارد. بازی های زیادی انجام نمی شود و شما تیم ها را با 5، 6 یا 7 بازی قضاوت ‏می کنید؛ آن هم هر دو سال یک بار. در واقع شما فقط براساس 7-6 بازی نظر می دهید.‏

 


اما ناکامی ها انگلیسی ها خیلی طولانی شده و این کمی عجیب و غریب است؟

فکر نمی کنم این اصلا درست باشد. فکر می کنم اگر بخواهید نمونه آزمایشی درستی داشته باشید، ‏باید ‏سال صبر کنید. فکر می کنم فقط بعد از 500 سال است که می توانید رکورد واقعی درستی ‏داشته ‏باشید. واضح است که انگلیس اشتباهاتی داشته است. اما به جام جهانی ایتالیای 1990 نگاه ‏کنید ‏که انگلیس برای آخرین بار به نیمه نهایی یک جام رسید. آنها به اندازه ای که همه فکر می ‏کنند، ‏خوب نبودند. به بازی های انگلیس در آن جام نگاه کنید؛ تساوی 1-1 مقابل ایرلند واقعا ‏وحشتناک ‏بود. بدترین بازی ای که می توانید تماشا کنید. ‏

آنها بازی خوبی مقابل هلند انجام دادند و توانستند یک مساوی بگیرند. یک بازی وحشتناک مقابل مصر ‏که ‏فقط سه شوت زدند. پس از آنها فقط یک بازی خوب انجام دادند. مقابل بلژیک سه بار توپ را ‏به ‏تیرک زدند و در آخرین دقیقه وقت های تلف شده گل زدند اما مثل یک تیم پیروز بازی ‏نکردند. ‏بعد مقابل کامرون بازی کردند و بسیار خوش شانس بودند که توانستند به پیروزی برسند. ‏تا 7 ‏دقیقه به پایان بازی، بازی 2-1 به سود کامرون بود. ‏

فکر می کنم کامرون از نظر ذهنی دچار مشکل شد و انگلیس با دو پنالتی توانست 3-2 پیروز شود. پس ‏از ‏آن مقابل آلمان مساوی کردند و در پنالتی باختند. انگلیس مقابل آلمان خوب بازی کرد. از آن ‏‏6 ‏بازی، انگلیس تنها در دو بازی خوب بود و تنها یک بازی را در وقت معمول برد. اما همه از ‏آن ‏رقابت ها به عنوان رقابت های فوق العاده یاد می کنند.‏

 

 

1118412

 

 

در این رقابت های مقدماتی یورو، انگلیس در هر 10 دیدار به پیروزی رسید. آنها به هر حال ‏توانستند ‏صعود کنند. اما این واقعا اهمیت دارد؟ واقعا اهمیت ندارد! انگلیس صعود کرد و مسئله ‏اصلی ‏همین است. مهم نیست که آنها در 10 دیدار پیاپی پیروز شده باشند. چه چیز دیگری می ‏تواند مهم ‏باشد. فکر می کنم به ناکامی های انگلیس در تورنمنت های مختلف به اندازه کافی توجه ‏نکردید. ‏هر تورنمنت دلیل خاص خودش را داشت.‏


به یورو 2004 نگاه کنید. انگلیس بازی های فوق العاده ارائه می داد اما پای رونی در مرحله یک ‏چهارم ‏نهایی شکست. فقط همین. واقعا یک بدشانسی بود. ببینید که چطور انگلیس معمولا در ‏پنالتی ها ‏شکست می خورد. در دو تورنمنت آنها در پنالتی شکست خوردند که اگر این اتفاق رخ ‏نمی داد، ‏انگلیس به نیمه نهایی می رسید. بعد از آن کسی نمی داند چه اتفاقی می افتاد. فکر می ‏کنم چیزی ‏که در مورد ناکامی انگلیس گفته می شود، کمی آدرس اشتباه دادن است.‏

آنها در جام جهانی 2010 واقعا بد بودند اما حتی در این شرایط هم اگر گل لمپارد مقابل آلمان پذیرفته ‏می ‏شد، شاید آنها می توانستند به پیروزی برسند. شاید با اعتماد به نفسی که از پیروزی مقابل ‏آلمان به ‏دست می آوردند، منظورم این نیست که اسپانیا را می بردند، ممکن بود به نیمه نهایی ‏برسند؛ کسی ‏چه می داند. آنوقت در یک چهارم نهایی با آرژانتین بازی می کردند که تیم فوق ‏العاده بود؛ ‏مارادونا واقعا تیم را بد هدایت می کرد. فکر می کنم مسئله انگلیس بدشانسی زیاد ‏است. ‏

 

نظرتان در مورد تیم ایتالیا چیست؟ چرا ایتالیا، علی رغم افت کیفیت سری ‏A، همیشه به مراحل ‏پایانی ‏تورنمنت های بزرگ راه پیدا می کند؟


فکر می کنم نتیجه گرایی فوتبال ایتالیا به آنها کمک می کند. آنها در تشخیص اینکه در چه سطحی باید ‏بازی کنند، خوب هستند. فکر می کنم با همان نقص های شان به موفقیت می رسند. انگلیس همیشه بهتر از ‏آنچه هست، نشان می دهد. اگر آنها (انگلیس) در هر دیدار تیم برتر باشند، می ترسیم که جایی زمین ‏بخورند. اما ایتالیا اینطور نیست. آنها کاری که برای پیروزی لازم است را انجام می دهند. شاید این به ‏خاطر سطح مربیگری در ایتالیا باشد که همچنان عالی است. بازیکنان ایتالیایی ها مربیان خیلی خوب می ‏شوند.‏

 

1080347

 

این چیزی است که ما همیشه در لیگ برتر دیدم (مربیان ایتالیایی حاضر در لیگ برتر) و فکر می کنم در ‏همین فصل هم بوود. ما در گذشته مانچینی را داشتیم که موفق بود. بنابراین فکر می کنم مربیان خوبی ‏دارند. اما فکر نمی کنم که در تورنمنت ها بهتر از انگلیس باشند. آنها تنها در استفاده از موقعیت های شان ‏بهتر هستند. و این بخشی از نتیجه گرایی شان است.‏

‏ ‏
 

چه تیمی می تواند پدیده رقابت های یورو شود؟

فکر می کنم این رقابت ها سه مدعی اصلی دارد؛ فرانسه، آلمان و اسپانیا. بلژیک نسل بازیکنان فوق العاده ‏ای دارد. هرچند تردیدهایی در مورد ویلموتس وجود دارد، اما این نمی تواند جلوی آنها را بگیرد. فکر می ‏کنم لئونید اسلاتسکی، سرمربی روسیه، مربی بسیار بسیار خوبی است. فکر می کنم کاری که او برای ‏روسیه در مرحله مقدماتی انجام داد، بعد از گَندی که کاپلو زد، واقعا فوق العاده بود. آنها بازیکنان بسیار ‏بسیار خوبی دارند اما مشکل این است که در اواخر دوران بازی شان هستند. آنها تیم مسنی هستند اما می ‏توانند آماده بمانند. بازیکنانی مانند رومن شیروکوف وایگور دنیسوف. فکر می کنم واقعا به آنها به اندازه ‏ای که باید توجه نشده است.‏


فکر می کنم همکاری دنیسوف و شیروکوف در خط میانی واقعا دیدنی است. منظورم این نیست که روسیه ‏می تواند قهرمان شود اما بهتر از چیزی هستند که همه فکر می کنند. نمی توان به طور مشخص گفت اما ‏فکر می کنم اتریش بهترین دوره اش در 34 سال اخیر را سپری می کند. آلابا بازیکن کلیدی آنهاست. آنها ‏بازیکنی مانند آرناتوویچ را دارند. بله، روسیه و اتریش دو تیمی هستند که می توانند بهتر از آنچه انتظار ‏می رود، کار کنند.‏

 

 

به نظر شما مهمترین گرایش های تاکتیکی در یورو چه خواهند بود؟ ‏

فکر می کنم اسپانیا همان کاری را انجام خواهد داد که در 10 سال گذشته انجام داده است. بازی مالکانه ‏آنها یک نوع نتیجه گرایی از طریق مالکیت توپ است. فکر می کنم آلمان همچنان کمی در ضدحمله و ‏بازی پرواکتیو مشکل داشته باشد و این نقطع ضعف آنهاست. شاید کمی عجیب باشد اما آنها واقعا غیبت ‏کلوزه را احساس خواهند کرد؛ همانطور که در جام جهانی برزیل هم بدون حضور او (در ترکیب اصلی) ‏دچار مشکل شدند و با بازگشت او، اوضاع روبراه شد.‏


واقعا امیدوارم که انگلیس کاری که هرگز انجام نداده، انجام بدهد و فوتبال منفی و غیرجذابی بازی کند. با ‏سه هافبک دفاعی در خط میانی و دفاع چهارنفره. این سبک فوتبال ساده ای است اما فکر می کنم انگلیس ‏باید اینطور بازی کند. اگر این طور بازی کنند، فکر می کنم شانس قهرمان شدن دارند. به ویژه اگر رونی ‏همانطور که در 4-3 هفته اخیر بازی کرد در تابستان هم بازی کند، به کمک سرعت استرلینگ می توانند ‏به نتیجه برسند. آنها هری کین را هم دارند. دو مهاجم نوک خیلی خوب، بنابراین با 7 بازیکن مقابل ‏دروازه و سرعت بازیکنان کناری؛ این مطمئنا شیوه جدیدی نیست اما این شیوه ای است که می توانند ‏بهترین دستاورد را داشته باشند.‏

 

1116679


غافلگیر می شوم اگر شاهد شیوه تاکتیکی جدیدی باشیم. فکر می کنم 3-3-4 ها و 1-3-2-4 های زیادی را ‏شاهد خواهیم بود. تیم های زیادی ضدحمله ای بازی خواهند کرد. بازی های ملی از بازی های باشگاهی ‏عقب افتاده و دشوار است که چیز جدیدی در بازی های ملی ببینیم. مربیان زمان کافی برای اینکه کار ‏ویژه ای با بازیکنان انجام بدهند، ندارند. ‏

 

و آخرین سوال؛ در جام جهانی تیم هایی مانند هلند و مکزیک با سه مدافع بازی کردند و نمایش ‏های خوبی هم داشتند. فکر می کنید در یورو بار دیگر این سیستم مورد استفاده قرار بگیرد؟

شاید بعضی تیم ها از این سیستم استفاده کنند. اینطور فکر می کنم. اول از همه تیم ایتالیاست که ممکن ‏است با دفاع سه نفره بازی کند. کونته همیشه به دفاع سه نفره علاقه مند بود. او به تیمش فشار می آورد تا ‏با پوشش سه مدافع بازی کنند. آلمان هم از این شیوه استفاده می کند. مطمئن نیستم که چه تیم های دیگری ‏با دفاع سه نفره بازی می کنند اما از بین تیم هایی که شانس قهرمانی دارند، ایتالیا تنها تیمی است که با سه ‏دفاع بازی می کند.‏


انگلیس مطمئنا به این شکل بازی نمی کند. می توانیم انتظار داشته باشیم که ایتالیا اینطور بازی کند. و چند ‏تیم کوچک مانند ایسلند یا ایرلند شمالی. صادقانه بگویم در مورد تیمی مثل آلبانی نمی دانم که چطور بازی ‏می کنند. آنها را تنها در مقدماتی جام جهانی دیدم. مجارستان هم همیشه با 4 مدافع بازی می کند. بنابراین ‏به جز ایتالیا، در مورد تیم دیگری مطمئن نیستم.‏

 

مصاحبه از: بهنام جعفرزاده

دیدگاه‌ها