کد خبر : 1575387 | 20 آذر 1397 ساعت 18:36 | 23.6K بازدید | 0 دیدگاه

یادداشت فنی: چلسی- منچسترسیتی؛ من "توپ" هستم!

چلسی در ابتدای هفته در دیداری تاکتیکی و حساس با دو گل موفق شد منچسترسیتی را مغلوب کند.

یادداشت فنی: چلسی- منچسترسیتی؛ من "توپ" هستم!


به گزارش "ورزش سه"، یک سلیقه مشهور در جهان فلسفه وجود دارد که می گوید اگر می خواهی فلسفه بخوانی "کانت را بخوان" و تمام. همه چیز دستگیرت می شود. قضیه بازی چلسی- منچسترسیتی نیز دقیقا چنین مصداقی شامل حالش می شود.آیا شما می خواهید بدانید وقتی از تاکتیک های فوتبال در سال 2018 حرف می زنیم دقیقا داریم از چه چیزی حرف می زنیم؟ به همین بازی نگاه کنید و تمام. بله خوانندگان محترم ما می خواهیم در مورد دو عنصر بسیار ویژه این دوئل و پیش نیاز تمام دوئل های فوتبالی دیگر صحبت کنیم. در مورد "استراتژی اولیه و انعطاف ثانویه". چه چیزی این دو را به هم وصل می کند؟ رشد کردن در جریان بازی. 


بازی با ضربه های پشت سر هم سیتی شروع شد. قابل انتظار؟ بله. چون ما با دو تیم شبیه به هم طرف بودیم که هر دو دنبال دستیابی به یک "کارکرد تاکتیکی" هستند ولی سیتی پپ به آن نسخه ایده‌آل بسیار نزدیک تر بوده پس برای آنچه که ما انتظارش را داشتیم یعنی یک "بازی تقابلی" هم آماده تر نشان می داد. دو تیم با فلسفه شبیه به هم. دو تیم با تاکتیک های شبیه به هم. دو تیم با 4-3-3 ابتدایی شبیه به هم که اما در جریان بازی تغییر می کرد. 4-3-3 سیتی به سمت 2-3-5 سوییچ می شد و 4-3-3 چلسی خودش را در قالب یک 2-4-3-1 عرضه می کرد. تنها یک تفاوت و در این بازی این یک تفاوت نیز دیگر وجود نداشت. هر دو مربی به خوبی آگاه بودند که جنگ اصلی در مرکز میدان اتفاق خواهد افتاد پس با عدم به کارگیری مهاجم مرکزی هدف، از فالس ناین استفاده کرده و یک هارمونی مشترک 4-6-0 را به وجود آوردند. 

 

1361748


حالا دقیقا می توان گفت ما با چه طرف بودیم: دو تیم صددرصد از نظر تئوریک شبیه به هم. و اینجا برنده تیم پخته تر در این مبحث بازی بود. تیم منچسترسیتی. آنها با یک پرس کامل حریف را قفل کرده و با یک حفظ توپ مقتدر فشارسازی می کردند. همان کاری که همیشه انجام می دهند. آنها منچسترسیتی نیستند، آنها "تیم صاحب توپ" هستند. اینجا اولین جرقه های تغییر در ذهن ساری با بالا آمدن یک گزاره شکل گرفت: "من قادر به بازی حفظ توپ برابر بازی حفظ توپ حریف نیستم اما این به معنی ناتوانی کامل نیست. من باید به دنبال شیوه دیگری از بازی با توپ باشم". جرقه های تغییر و حالا وقتش بود: به جای بازی حفظ توپ تمرکزگرا از بازی مالکانه تهاجمی استفاده کنید. در واقع تا دقیقه سی به طور ویژه ما با یک بازی یک گله طرف بودیم. به اندازه ای که سیتی تلاش می کرد که حریف را در زمین جلو محبوس کند خود چلسی هم در آن مقصر بود. تیم ساری در این تایم مدام تلاش می کرد برابر یکی از قطب های قدرتمند پرسینگ اروپا همچنان به اصول خود وفادار باشد و با حرکات کوتاه و عرضی فوتبال بازی کند و همین باعث می شد آنها پیاپی و پیاپی در زمین خودی توپ لو بدهند. تنها یک تعریف برای یک سوم ابتدایی بازی که کاملا در یک سوم دفاعی تیم ساری در جریان بود کاربرد دارد: چلسی که نمی توانست نفس بکشد.


خوب تغییر به بازی مالکانه تهاجمی یعنی چه؟ یعنی اینکه طبق دستور ساری پاس های کوتاه عرضی به پاس های کوتاه و پله به پله رو به جلو تغییر کرد. به اصطلاح مالکیت داشتن و حمله کردن به جای حفظ توپ کردن جهت نواختن موزیک بازی به سبک دلخواه. با این تغییر اولین نشانه های انجام بازی ضدپرس قوی و دور زدن فشار سیتی رقم خورد. کمی صبر کنید. حقیقتا تیم پپ هر چقدر هم که خوب باشد اما در مورد یک مسئله ناتوان است. آنها توانایی انجام "بازی فیزیکالیته" را ندارند. در واقع پپ حتی در بحث پرس که یک آیتم فیزیکی نیز محسوب می‌شود تلاش می کند اقدامات را به سمت فعالیت فانتزی تر سوق بدهد. فعالیت فانتزی در پرس از جلو یعنی "دوندگی کمتر و بلاک کردن بیشتر". یعنی کانال های طولی را پوشش دادن. حریف را مجبور به بازی عرضی کردن. تنگ کردن لحظه ای حلقه محاصره و سپس حریف را مجبور به لو دادن توپ کردن. دقت کنید که بین توپ را از حریف گرفتن یا اینکه حریف توپ را به شما بدهد تفاوت های ریزی پنهان است. به این شکل مهره های فانتزی پپ بیشتر از ذهن خود در هنگام پرس استفاده می کنند تا جسم خود!


اما چه موقع آنها از جسم شان، از توانایی های جسمانی شان استفاده خواهند کرد؟ زمانی که مانند اقدام چلسی پس از دقیقه سی به جای پاس عرضی، تیم بازی تقابلی در کانال های طولی تحت فشار سیتی را انتخاب کند. این لحظه ای است که سیتیزن های فانتزی مجبور می شوند از "پرس دروغین طولی" به "پرس واقعی طولی" سوییچ کنند. لحظه ای که آنها باید با دوندگی و دوندگی تمام کانال های طولی را دیلیت کنند. اینجا تقابل " تکنیک پاس های چلسی برابر شدت پرس های سیتی" شکل می گیرد. و چه کسی برنده است؟ همانطور که دیدیم چلسی. مردان ساری به دهان شیر حمله کردند. مردان ساری سیتیزن های ذهن گرا را وادار کردند که از جسم شان استفاده کنند. مردان ساری تابو را شکستند.


پس از گل اول و از شروع نیمه دوم کار حتی آسان تر شد. 4-6-0 سیتی کاملا در برابر مالکیت توپ عمقی چلسی عاجزانه رفتار می کرد و مخصوصا نفرات جلویی هم توان بالابردن فشار برای خراب کردن شکل بازی رقیب را نداشتند. بدون تردید پپ مجبور به تعویض سانه با ژسوس شد. حذف 4-6-0 و شیفت به 4-3-3 اما این بار با یک مهاجم مرکزی قدرتی تر. پپ از ژسوس انتظار داشت با دوندگی زیاد نقش استارتر پرس را به عهده گرفته و خط شروع فشار را تا دماغه حریف جلوتر ببرد. چون قبل از حضور ژسوس عملا این خط تا زمین خودی هم به عقب کشیده می شد و کسی از بازیکنان هم مسئولیت سامان دادن به آن را به عهده نمی گرفت.

 

1361749


اما بحث اصلی در مورد شروع پرس نبود. مشکل اصلی این بود که سیتی نمی توانست شکل تیمی بگیرد. نمی توانست ترکیب سازی کند. اتحاد شماتیک مردان پپ کاملا از بین رفته بود و این دو دلیل عمده داشت. اول اینکه آنچه به تیم سیتی معنا می دهد توپ است. آنچه که باعث پیوستگی پست ها می شود توپ است و حالا این توپ یک خواهان چغر و بدبدن دیگر هم داشت. خواهانی که طی سی دقیقه ابتدایی بازی به لطف نبوغ مربی اش روش را فهمیده بود و هرگاه فشار سیتی را زیاده از حد می دید از طریق عمق سازی که با استفاده از هازارد در پست مهاجم مرکزی رسم کرده بود سریعا به سمت پاس های کوتاه رو به جلو شیفت می کرد و با دوباره وادار کردن حریف به دوندگی که تخصص آنها نیست از مالکیت توپ محافظت می کرد. سیتی به اندازه دلخواه توپ را نداشت و برای همین مانند مادری که کودکش را گم کرده شتابان و بدون تعریف در حال خودکشی بود. 


و دومین دلیل را می توان مهمترین دلیل دانست. بحث ما در مورد " استراتژی اولیه و انعطاف ثانویه " می باشد. چلسی با یک استراتژی وارد بازی شد اما هنگام شکست آن، سریعا با تغییر بعضی از اصل ها از نقشه دوم استفاده کرد. در حالی که پپ از اول تا آخر بازی در جستجوی بازی و گلزنی به روش معمول بود و از تغییرات به نفع جریان بازی اجتناب می کرد. به همین دلیل آرام آرام یونیت تیم بیشتر به از هم پاشیدگی نزدیک می شد. بعضی وقتها شما در جریان بازی باید مسکن هایی موقتی به تیمتان تزریق کنید. بعضی وقتها باید دست به تغییر بزنید. بعضی وقتها باید استراتژی اولیه را بشکنید و بعضی وقتها نیز باید مثل چلسی تنها چند سانتیمتری استراتژی اولیه را به سود انعطاف ثانویه خم کنید. و تمام اینها به علت قانون بسیار اساسی "هر لحظه در بازی رشد کن" پدید می‌آید. چلسی در این بازی از دقیقه سی به بعد رشد کرد و پیروز شد و سیتی برخلاف بازی با لیورپول که در آن با یک رشد فنی خوب در جریان بازی تا مرز پیروز شدن هم پیش رفت در این بازی آرام و ساکت سر جایش نشست و گفت: یا با همین روش می بریم یا می بازیم. و باخت.

مجتبی مرشدنژاد

دیدگاه‌ها