شادی دیوانهوار مردی که سرطان را شکست داد
داستان باورنکردنی ناجی اینتر: ققنوس بر فراز مهآتزا
هیچکس فکرش را نمیکرد فرانچسکو آچربی تبدیل به قهرمان اینتر در مقابل بارسلونا شود، اما فوتبال داستانهای شگفتانگیزی را در خود جای میدهد، این بار جادوی فوتبال برای مدافع ایتالیایی رقم خورد.

به گزارش "ورزش سه"، در شبی که ورزشگاه جوزپه مهآتزا از هیجان آتش گرفته بود و نیمهنهایی لیگ قهرمانان اروپا میان دو غول این فصل، یعنی اینتر و بارسلونا، به نقطهای بحرانی رسیده بود، مردی پا به میدان گذاشت که سالها پیش، نه در زمین فوتبال، که در نبرد با مرگ جنگیده بود. فرانچسکو آچربی، مدافعی که سرطان را شکست داده، اعتیاد به خوشگذرانی را پشت سر گذاشته، و حالا با تتوی دو بال گشوده روی پشتش به نماد ققنوس برای نراتزوری بدل شده، در دقیقه ۹۳ اینتر را از گور بیرون کشید.
او سالها پیش، در ۲۰۱۳، وقتی به اجبار ساسولو را ترک کرد تا برای سرطان بیضه شیمیدرمانی کند، هرگز فکر نمیکرد که روزی در چنین نقطهای از تاریخ فوتبال بایستد. صبحها را با دیدن سریال «دکتر هاوس» سپری میکرد، عصرها کمی میخوابید، شبها به کلوپهای شبانه میرفت و تا ۷ صبح از زندگی میگریخت. دیگر طعم غذا را حس نمیکرد، گاهی اصلاً غذا نمیخورد، و حتی خوابش نمیبرد. سبک زندگیاش هیچ شباهتی به قهرمانان ورزشی نداشت. اما سرطان دوباره برگشت، این بار نه فقط برای نابود کردن بدنش، که برای نجات دادن روحش. آچربی بعدها گفت: «سرطان زندگی من را نجات داد. از خدا به خاطرش متشکرم.»
او شروع کرد به درمان روانی، شروع کرد به تمرین کردن، به فکر کردن به آینده. دیگر شبها در کلوپ نبود، عصرها را در خانه، در آرامش سپری میکرد. از سایه خودش میترسید، اما آن ترس تبدیل به انگیزه شد. آچربی از دل لیگهای پایین ایتالیا آمد، از عشق به پدرش که پیش از رسیدن او به میلان درگذشت، از کابوسهای گذشته، از چالشهای بیپایان و بالاخره به قلب دفاع اینتر و تیم ملی ایتالیا تبدیل شد. تتوی پشتش، دو بال بزرگ پرنده، گواهی است بر پرواز دوبارهاش. دیگران به او لقب «لئون» دادهاند: شیر.
و چه شب باشکوهی بود برای پرواز دوباره این شیر. اینتر در نیمه اول با درخشش لائوتارو مارتینز، کاپیتان و رهبر خط حمله، از بارسا پیش افتاد؛ یک گل زد، یک پنالتی گرفت و هاکان چالهاناوغلو گل دوم را از روی نقطه پنالتی به ثمر رساند. اما بارسا مثل بازی رفت در مونتجويیک، به بازی برگشت. در نیمه دوم، اریک گارسیا گل اول را زد، دنی اولمو گل دوم را، و هر دو پاس را جرارد مارتین داد؛ همان مدافعی که هانسی فلیک جسورانه به جای بالده مصدوم به زمین فرستاده بود.
وقتی رافینیا در دقایق پایانی گل سوم را زد و بارسا پیش افتاد، به نظر میرسید که رؤیای اینتر به پایان رسیده. اما نه برای مردی که از مرگ بازگشته، نه برای کسی که سرطان را شکست داده، نه برای آچربی. دقیقه ۳+۹۰، در لحظهای که جوزپه مهآتزا در سکوتی مرگبار فرورفته بود، پاس دامفریز رسید و آچربی همانند ققنوسی از خاکستر برخاست، با ضربه شگفتانگیزش تور دروازه را لرزاند و دنیا را به انفجار کشاند.


بازی به وقتهای اضافه کشیده شد. اینتر حالا زنده بود، امیدوار، جنگنده. و در نیمه دوم وقت اضافه، این مهدی طارمی بود که توپ را با هوش فوقالعادهای برای داویده فراتزی کاشت تا او گل چهارم را بزند؛ گلی که اینتر را به فینال لیگ قهرمانان اروپا رساند.
آچربی امشب فقط گل نزد. او گذشتهاش را به رخ کشید، بر پیشانیاش زخمهای زندگی بود، روی دوشش بالهای تتو شده و پشت چشمانش هزار شب اشک و سکوت. او نماینده کسانی بود که شکست نمیخورند، حتی وقتی همه چیز از دست رفته به نظر میرسد. اینتر مانند آچربی و مثل ققنوس برخاست و به فینال پرواز کرد.