به گزارش "ورزش سه"، در اواسط دهه ۹۰ میلادی، لحظهای بود که خولیو ولاسکو اغلب در روزنامههای ورزشی، صفحات فرهنگی روزنامهها، عکسهای مجلات و برنامههای تلویزیونی سرگرمی و تحلیلی دیده میشد و حتی جزو گزینههای احتمالی سیاسی نیز مطرح بود. در آن زمان، ولاسکو مربی تیم ملی والیبال مردان ایتالیا بود، تیمی که از نسلی از بازیکنان تشکیل شده بود که بهعنوان قویترین نسل تاریخ شناخته میشوند. اما او تنها یک مربی مهم نبود؛ او همچنین بهعنوان استاد، مربی معنوی و فیلسوف توصیف میشد. اغلب در مورد مسائلی که به ورزش مرتبط نبود، از او نظر خواسته میشد؛ او بیشتر اوقات از پاسخ دادن خودداری میکرد، اما وقتی پاسخ میداد، همیشه حرفی هوشمندانه و اغلب الهامبخش میزد، و این موضوع به شهرت و جذابیت او دامن میزد.
امروز خولیو ولاسکو ۷۲ ساله است و تیم ملی والیبال زنان را هدایت میکند که قهرمان جهان شده است. سی سال پس از آن دوره، توجه اطراف او دیگر مانند قبل نیست، اما ولاسکو همچنان به دستاوردهای مهم ورزشی دست مییابد و مورد توجه رسانهها قرار دارد: تیم ملی زنان ایتالیا که از ابتدای ۲۰۲۴ تحت هدایت او قرار گرفته و تاکنون هرگز به نیمهنهایی المپیک نرسیده بود، عنوانی قدرتمندانه و استثنایی کسب کرد.
از دهه ۹۰ تا امروز، ولاسکو کارنامهای پر از تجربه داشته است. او تیمهای ملی مختلفی را هدایت کرده است (از جمله تیمهای مردان و زنان ایتالیا در دهه ۸۰ و ۹۰)، به مدیر در فوتبال تبدیل شد و دورههای رهبری و تیمسازی برای شرکتهای خصوصی برگزار کرد. در مه ۲۰۱۹، پایان دوران مربیگری خود را اعلام کرد و بهعنوان مدیر فنی بخش جوانان فدراسیون والیبال ایتالیا مشغول شد. اما در آوریل ۲۰۲۳ بهطور غیرمنتظره بازگشت و تیم زنان یویا باستو آرسیتزیو (Serie A1) را هدایت کرد و در نوامبر همان سال سرانجام پذیرفت که جایگزین داویده مازانتینی شده و دوباره مربی تیم ملی زنان شود.
در شروع او ابتدا تیمهای جوانان، سپس باشگاههای لیگ یک آرژانتین را مربیگری کرد. در سال ۱۹۸۲، دستیار مربی تیم ملی آرژانتین بود که مدال برنز جهان را کسب کرد. چند بازیکن ایتالیایی او را به رئیس باشگاه جیسی معرفی کردند و در سال ۱۹۸۳، تیم را به او سپردند. از سال ۱۹۸۵، با ورود به تیم پانینی مودنا، موفقیتهای بزرگی در ایتالیا کسب کرد.
او چهار اسکودتو متوالی را برد، اما شهرت او در آن زمان هنوز محدود به دنیای والیبال بود. اوج شهرت زمانی رخ داد که در سال ۱۹۸۹، مربی تیم ملی ایتالیا شد؛ در آن زمان تیم ملی والیبال ایتالیا تقریباً هیچ دستاوردی نداشت. باشگاهها، حتی با سرمایهگذاری زیاد و جذب بهترین بازیکنان جهان، در اروپا موفق بودند، اما تیم ملی معمولاً شکست میخورد.
یک جمله بسیار معروف که از یکی از نخستین سخنرانیهای ولاسکو برای معرفی خود به بازیکنان تیم ملی نقل شده، به شدت نشاندهنده کاریزمای اوست:
«شما ایتالیاییها در خوردن، نوشیدن و زندگی کردن بهترین هستید. یا دستکم فکر میکنید بهترین هستید. اما در این خطوط زرد، همان ۱۸ متر زمین، جایی که همیشه توسط شورویها، بلغارها، لهستانیها و آلمان شرقی شکست میخورید، نخستین دشمن شما خودتان هستید. از این پس، برای بردن بازی میکنیم.»
همان سال، اولین قهرمانی اروپا را کسب کرد و دورهای را آغاز کرد که به «نسل شگفتانگیزها» معروف شد: دو قهرمانی جهان (۱۹۹۰ و ۱۹۹۴)، سه قهرمانی اروپا و پنج لیگ جهانی. در تیمهای او بازیکنان بزرگی مانند لورنزو برناردی، لوکا کانتاگالی، آندره لوکیتا، آندره زورزی، آندره جیانی، پائولو توفولی، پاسکواله گراوینا، مارکو براچی و آندره گاردینی حضور داشتند. این بازیکنان حتی خارج از دنیای والیبال نیز شناخته شدند، اما در نظر رسانهها، همیشه خولیو ولاسکو بالاترین اهمیت را داشت.
لحن آرژانتینی، تحلیلهای دقیق و جملات تأثیرگذار او، مانند «چشمان ببر» که از بازیکنانش میخواست، او را بسیار مشهور کرد.
در سالهای نخست، توجه رسانهای به ولاسکو به تیم کمک میکرد. کانتاگالی گفت: «خولیو باعث میشود همه باور کنند که میتوانند قهرمان باشند.» ایتالیا همیشه پیروز میشد و همه ولاسکو را دوست داشتند، بدون تقسیمبندی سیاسی، هرچند او نظرات سیاسی خود را بیان میکرد و گاهی بهعنوان گزینهای بالقوه برای جناح چپ مطرح میشد. او در همه روزنامهها بود، حتی وقتی ایتالیا بازی نمیکرد و در برنامههای تلویزیونی مختلف دعوت میشد تا درسهای ورزش، رهبری، ارزشها و زندگی بدهد.
ولاسکو توانست صحبتهای ورزشی و داستانهای والیبال را به نمادهایی از مسائل بزرگتر تبدیل کند. معروفترین مثال، فرهنگ بهانههاست، جایی که آبشارزنها، پاسورها و دریافتکنندهها، تقصیر حمله ناموفق را به یکدیگر منتقل میکنند. سالها ولاسکو این موضوع را با جزئیات مختلف یا در قالب سخنرانیهای گستردهتر تکرار کرده است. جملاتی که همه ارزش شنیدن دارند؛ نمونهای از نخستینها که در آن، پایانش این است که دریافتکنندگان تنها میتوانند تقصیر را به برقکار برای چراغی که درست نصب نشده یا به خدمتکاری که پنجره را درست نبسته منتقل کنند: «اگر خدمتکار را عوض کنیم، بازیها را میبریم!»