به گزارش"ورزش سه"، محمد مایلیکهن در گفتوگویی مفصل به توضیح درباره تصمیمش برای کنار گذاشتن علی دایی از تیم ملی و حاشیههای پیرامون آن پرداخت و جزئیات مشاجرات، فشارها و ماجراهای پشتپرده را بازگو کرد.
در آغاز صحبتهایش، مایلیکهن صریح گفت: «بله، من در مقطعی آقای دایی را از تیم ملی خط زدم. در آن زمان ایشان خارج از کشور بازی میکرد و من دلایل خاص خودم را برای این تصمیم داشتم. مثلاً ما گفته بودیم ساعت ۱۰ شب بازیکنان باید استراحت کنند. من روی این مسائل حساس بودم و دوست داشتم نظم تیم حفظ شود، اما متأسفانه برخی مسائل رعایت نشد.»
او درباره بازی تدارکاتی برنامهریزیشده و تصمیمش برای تغییر ترکیب افزود: «قرار بود برای بازی تدارکاتی به کانادا برویم. قبل از آن، در آخرین بازی مرحله دوم مقدماتی جام جهانی با سوریه روبهرو شدیم. چه ببرم، چه مساوی، یا حتی ببازیم، به مرحله بعد صعود کرده بودیم. ۱۲۰ هزار تماشاگر به ورزشگاه آمدند. من تصمیم گرفتم در آن بازی به بازیکنانی مثل آقای دایی و پیروانی بازی ندم و به کسانی که کمتر بازی کرده بودند میدان بدهم؛ اما در جریان بازی از سوریه گل خوردیم و تماشاگران شروع کردند به نام بردن از علی دایی. دیدم فضا مناسب نیست.»
مایلیکهن ماجرا را اینگونه شرح داد: «در همان لحظه به آقای فرشیان گفتم برو بگو آقای دایی گرم کند. او رفت و برگشت و گفت که علی دایی حاضر نشده گرم کند. بعد مربی بدنساز تیم رفت و از او خواهش کرد که گرم کند. در نهایت آقای دایی بلند شد، خودش را گرم کرد و وارد زمین شد. بازی دو–دو شد و به رختکن رفتیم.»
او ادامه داد: «در رختکن آقای هاشمیتبار، رئیس وقت سازمان تربیتبدنی، هم حضور داشت. از علی دایی پرسید که چرا بازی نکرد و گفت آیا مشکلی داری؟ او گفت نه، مشکلی ندارم. در همین حین دیدم آقای استیلی با علی دایی به زبان ترکی صحبت میکنند و مشخص بود علی ناراحت است. کمی بعد آقای فائقی، معاون امور فنی فدراسیونها، هم آمدند و سعی کردند فضا را آرام کنند. بعد از تشکر از بازیکنان گفتم که این مرحله تمام شد و برای مرحله بعد بازیکنان جدیدی دعوت میشوند.»
مایلیکهن درباره مرحله بعدی تصمیماتش توضیح داد: «دعوتنامه برای بازی کانادا را صادر نکردم. وقتی به فرودگاه رفتیم، عدهای از طرفداران علی دایی شعار دادند "مرگ بر مایلیکهن، مزدور رژیم"، چون او را دعوت نکرده بودم! در حالیکه در آن اردو بازیکنان جوانی مثل حامد کاویانپور را آورده بودم که آن زمان تازه ۱۸-۱۹ ساله بود. رفتیم کانادا، بازی را یک–هیچ بردیم و برگشتیم.»
او درباره فشارها و تحرکات برای بازگرداندن دایی گفت: «بعد قرار شد برای بازی بعدی به امارات برویم. دوباره اعلام کردم علی دایی دعوت نخواهد شد. بازی را هم باختیم. خدا رحمت کند آقای مصطفوی را؛ با من خیلی خوب نبود، اما بعدها فهمیدم که نیتش خیر بوده. آن زمان فشارهایی از سمت ایشان و برخی خبرنگاران وجود داشت تا علی دایی برگردد.»
مایلیکهن شرح داد که چگونه تلاشهایی برای مصالحه انجام شد: «در امارات هم آقای فائقی و آقای مصطفوی حضور داشتند. وقتی منتظر چمدان بودیم، آقای مصطفوی برگشت گفت: "به همت این مرد، مشکل علی دایی حل شد!" من هم گفتم: "کدام شیرینعقل چنین چیزی گفته؟" ایشان گفتند که فردا با آقای موسوی میآییم خانهات. فردا آمدند، با گل و شیرینی. نشستند و گفتند: "لامصب ممد! علی دایی را دعوتش کن دیگر!"»
او سپس به اهمیت تابعیت بازیکن از مربی اشاره کرد و معترضان را به رعایت نظم فراخواند: «به آنها گفتم من موردی ندارم، اما بازیکن باید تابع مربی باشد. کشور ما یکمیلیون و ششصدوچهلوهشت هزار کیلومتر مربع وسعت دارد؛ یعنی برای یک بازیکن نمیشود بازی را گذاشت؟ اگر چنین باشد مملکت باید نابود شود!»
مایلیکهن درباره شرط خودش برای بازگشت دایی گفت: «حتی در یکی از جلسات فنی، نماینده حراست گفته بود: "اگر ما تشخیص بدهیم علی دایی باید دعوت شود، دعوتش میکنیم." من هم همانجا گفتم: "باشه، اما من پای حرفم هستم. تا خود آقای دایی زنگ نزند و نگوید که اشتباه کرده یا میخواهد تابع تصمیم مربی باشد، دعوت نخواهد شد." به جان مادرم و فرزندانم گفتم تا چنین نشود، او دعوت نخواهد شد.»
او روایت بازگشت نهایی را اینطور خاتمه داد: «بعدها داریوش خان، خدا رحمتش کند، برگشت و گفت: "دایی به من زنگ زده و معذرتخواهی کرده." من گفتم خب بنویس و بده به من. گفت تو چقدر نامردی، من شاهد بودم! گفتم من فقط مدرک میخواهم.
ایشان هم نامهای رسمی نوشت با این مضمون که: "با توجه به تماس تلفنی آقای دایی و تأمین نظر سرمربی تیم ملی، لطفاً دعوت او عملی شود." با آن نامه، مسئله حل شد و علی دایی برگشت.»