
به گزارش "ورزش سه"، لیورپول نهتنها نتایج بدی دارد، بلکه اوضاع کاملاً فاجعهبار است. ۹ شکست در ۱۲ بازی اخیر. این برای هر باشگاه بزرگی وحشتناک است، چه برسد به قهرمان فصل گذشته که در تابستان بهطور قابلتوجهی تقویت شده بود. در سه بازی اخیر، لیورپول هر بار با اختلاف سه گل باخته است. نه میانگین، بلکه در هر سه مسابقه! از نظر کیفیت بازی، تیم آنقدرها هم افتضاح نبود (حتی در برخی بازیها از نظر ایکسجی بهتر بود)، اما عملکردشان در مجموع ضعیف و پر از اشتباهات مضحکی بود که معمولاً از لیورپول دیده نمیشود.
طبیعی است که سؤالات زیادی درباره آرنه اشلوت مطرح شود. خیلی سریع مشخص شد که قهرمانی سال قبل روی «میراث» یورگن کلوپ بنا شده بود. این هم درست است و هم نادرست. اشلوت در واقع تیمی عالی به ارث برد؛ نمونه نادری که تعویض سرمربی نه بهدلیل نتایج بد، بلکه صرفاً بهدلیل خستگی انسانی رخ داد. از سوی دیگر، اشلوت نیز از این موقعیت بهخوبی استفاده کرد. کاری کرد که خاکپو و صلاح بهترین فوتبال دورانشان را بازی کنند و همچنین گراونبرخ را متحول کرد؛ چیزی که کلوپ هیچ نقشی در آن نداشت.
یورگن کلوپ در سال ۲۰۲۳ در مورد شرایط بد چلسی پس از خریدهای پرشمار گفته بود:«خوب است ببینیم که نمیشود فقط بهترین بازیکنان را کنار هم گذاشت و فکر کرد همهچیز درست میشود. باید تیم ساخت و آنجا این مسئله را دستکم گرفتند و از مربیانشان یک مأموریت تقریباً غیرممکن خواستند. باید روابط ساخت، باید روحیه تیمی ساخت.»
با اینکه شرایط چلسی ۲۰۲۳ و لیورپول ۲۰۲۵ متفاوت است، اما مشکلات مشترکی بین آنها دیده میشود. معمولاً تصور میشود بازیکنان جدید یعنی تقویت تیم، اما همیشه اینطور نیست. وقتی نیمی از تیم عوض میشود، ارتباطات و هماهنگیهای شکلگرفته نابود میشوند. همان «شیمی تیمی» که باعث میشود بازیکن حس کند همتیمیاش کجاست و چه میکند. در این زمینه، اشلوت بیشتر قربانی است تا مقصر. مخصوصاً وقتی به یاد میآوریم ایساک در آخرین روز نقلوانتقالات آمد و تمام دوران پیشفصل را از دست داد.

اما از طرفی دیگر، این حس وجود دارد که لیورپول همیشه بهترین نفراتش را به زمین نمیفرستد. صلاح یا متوسط ظاهر میشود یا کاملاً بیاثر، اما هر بار ۹۰ دقیقه کامل در لیگ بازی میکند. کوناته مدتهاست که حقش است نیمکتنشین شود، بهجای او میتوان گومز یا هر بازیکن دیگری را بازی داد (هرچند مصدومیت لئونی در زمان بسیار بدی رخ داد). اما چنین تصمیمی گرفته نمیشود.
هرچند شاید بزرگترین انتقاد به اشلوت همینها هم نباشد. فاجعه واقعی این است که بازیکنان افت کردهاند. این از آن موقعیتهایی است که صادقانهاش این است که راحتتر است بگوییم چه کسانی همچنان در سطح خوبی هستند. عملاً فقط سوبوسلای و شاید اکیتیکه. در سایر موارد فقط ناامیدی مطلق. صلاح پس از تمدید قراردادش ناپدید شده. فندایک پنالتیهای مضحکی میدهد. مکآلیستر در منطقه خودش دوئلهای کلیدی را میبازد. کوناته فاجعه است، بازی ضعیف پشت بازی ضعیف. و در این موارد دیگر نمیتوان مشکل را به سن و سال ربط داد.
یکی از صحنههای اخیر در دقیقه ۳۲ بازی لیورپول-ناتینگهام فارست رخ داد. کوناته یک دوئل را برد، بدن گذاشت و توپ را به کرنر زد! میتوانست پاس را به دروازهبان بدهد یا توپ را به اوت بزند، اما بجای آن کرنری تقدیم حریف کرد که فارست از همان کرنر گل زد.

اشلوت از توان و انرژی بازیکنان استفاده نمیکند. طبق گزارشها، تا همین چند ماه پیش رئالمادرید به کوناته علاقهمند بود؛ مدافعی که واقعاً در سطح بالایی قرار داشت. و موضوع تنها او نیست. قبلاً بازیکنان لیورپول را «هیولاهای ذهنی» مینامیدند، اما حالا دیگر انگیزه چندانی در آنها دیده نمیشود. و در اینجا سرمربی نقش اصلی را دارد. گاهی به آرتتا میخندند که از روشهای غیرمعمول استفاده میکند؛ از دزدها دعوت میکند تا یادآوری کند همیشه باید هوشیار بود، در تمرین صدای سرود لیورپول پخش میکند، یا با یک لامپ به بازیکنان انگیزه میدهد. عجیب به نظر میرسد، اما نتایج آرسنال بهتر شده. مشخص نیست اشلوت چنین انرژی یا شوکی به تیم تزریق کرده باشد.
البته باید گفت درگذشت دیوگو ژوتا هم بیتأثیر نبوده. این ضربهای واقعی و انسانی است. اما چنین تراژدی نمیتواند برای پنج ماه پیاپی توضیحدهنده همه نتایج فاجعهبار باشد. اخراج مربی با اولین بحران سبک لیورپول نیست. کلوپ پس از رتبه هشتم در نخستین فصلش هم ماند (همچنین بعد از شش شکست خانگی و مصدومیتهای فراوان در سال ۲۰۲۱). اما آن زمان تیم کاملاً متفاوت بود و تیم فعلی انگار در یک بنبست ذهنی گیر کرده است. بهنظر نمیرسد هواداران با تغییر مربی مخالف باشند.
مشکل اما اینجاست: چه کسی را بیاورند؟ باورش سخت است که گزینههایی مثل ژاوی یا زیدان که هیچ ارتباطی با فوتبال انگلیس ندارند انتخاب شوند. مربیانی هستند که در لیگ برتر تواناییشان را ثابت کردهاند و شاید زمانش رسیده باشد به یک تیم بزرگ بروند (ایرائولا از بورنموث، گلاسنر از کریستال پالاس، سیلوا از فولام). اما آیا آنها بهتر از اشلوت نتیجه میگیرند؟ خطر افتادن به چرخه جابهجاییهای بیفایده بسیار زیاد است. نمونهاش را در منچستریونایتد دیدهایم؛ تجربه خوبی نبود.
به نظر میرسد تنها یک گزینه درست وجود دارد؛ همان مردی که تصمیم گرفت از فوتبال فاصله بگیرد. اگر او برای کسی به فوتبال برگردد، تنها برای لیورپول خواهد بود.