کد خبر : 1399113 | 09 اسفند 1395 ساعت 13:56 | 132.1K بازدید | 2 دیدگاه

به بهانه دریافت جایزه اسکار برای فروشنده

درباره حمید و ترانه علیدوستی؛ روشنفکر بودن!

ورزش سه به بهانه دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی به کارنامه حمید علیدوستی و دردانه اش، ترانه پرداخته است:

درباره حمید و ترانه علیدوستی؛ روشنفکر بودن!

به گزارش "ورزش سه"، از شامگاه ۲۲ بهمن ۱۳۸۰ تا بامداد  ۸ اسفند ۱۳۹۵، پانزده سال فاصله است بین «من ترانه ۱۵ سال دارم» تا «فروشنده»، از جشنواره فیلم فجر تا اسکار، از سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن برای ترانه‌ی ۱۸ ساله تا اسکار بهترین فیلم خارجی زبان. 


۱۵ سالی که ترانه علیدوستی را تبدیل به یکی از مهمترین بازیگران سینمای ایران کرده است. فردای روزی که با اولین فیلمش چشم‌ها را خیره کرد و سیمرغ جشنواره فجر را گرفت، روزنامه‌های ورزشی در کنار تیترهای درشت خود، گوشه‌ای را هم به عکس ترانه با سیمرغ اختصاص دادند و نوشتند فوتبال هم در جشنواره فجر نماینده داشت. چرا که ترانه دختر حمید علیدوستی جایزه مهم سینمایی را گرفته بود. در آن زمان هنوز علیدوستی مثل سال‌های بعد گوشه عزلت نگزیده بود و روی نیمکت تیم‌هایی چون سایپا مشاهده می‌شد. پس ترانه را به عنوان دختر حمید سرمربی فوتبال می‌شناختند. 


ترانه در هجده سالگی عاقلانه در سینما قدم برداشت و با فیلم‌هایی چون «شهر زیبا»، «چهارشنبه‌سوری» به همکاری با اصغر فرهادی رسید. همکاری‌ای که امروز به اسکار ختم شد. در تمام مسیر حرفه‌ای پانزده ساله‌ای که ترانه پیموده است، وجود یک تفکر روشنفکری در تمام تصمیمات و انتخاب‌های او مشاهده شده است؛ یک روشنفکری واقعی و بدون ادا. این همه عقلانیت و خوش‌فکری در دختری به سن او بسیار عجیب بوده است. اما وقتی از شدت این تعجب کاسته می‌شود که بدانیم از دختر حمید علیدوستی جز این هم انتظار نمی‌رفته است. از مردی خاص که المان‌های رفتاری‌اش و طرز تفکرش قرابتی با فرهنگ غالب بر فوتبال ایران نداشته و ندارد.


 مهاجم خوش‌فکر تیم ملی در نیمه اول دهه شصت که جزو اولین لژیونرهای فوتبال ایران در آن دهه سیاه نیز بود از نظر شخصیتی یک استثنا در فوتبال ایران است‌. دیدن فوتبالیستی ایرانی که دارای یک کتابخانه شخصی از بهترین و مهمترین آثار ادبی دنیا و همچنین کلکسیونی از بهترین آثار تاریخ سینماست، از عجایب است. آن زمانی که هنوز گیتار به دوش انداختن در خیابان‌ها مجاز و تبدیل به مد نشده بود علیدوستی برای هم‌تیمی‌هایش در اردوها گیتار می‌نواخت. زمانی که مشاهده فیلم در خانه یکی از سخت‌ترین کارهای ممکن بود و همچون امروز صدها فیلم در یک قطعه به اندازه انگشت دست جابه جا نمی‌شد، آرشیو حمید علیدوستی مرجعی برای دست اندرکاران سینما بود که دنبال فیلمی نایاب بودند. ترانه در چنین محیطی و در کنار مادری هنرمند و مجسمه‌ساز و پدری روشنفکر، تحصیل‌کرده و البته فوتبالیست رشد کرد و تبدیل به «ترانه سینمای ایران» شد.  شخصیت متفاوت علیدوستی با فوتبالیست‌های همدوره‌اش باعث شد علی رغم همه سختی‌ها و محدودیت‌ها، برای ادامه فوتبال خود به بوندس لیگای دو در آلمان رود. آن هم در سالهای میانی دهه شصت که این گونه انتقال ها جدا از انگ های سیاسی، انگ‌های اخلاقی همچون وطن فروشی نیز نصیب شخص می‌کرد. اما علیدوستی پیه همه چیز را به تن مالید و یکی از دلایلی که پس از آن دیگر هیچگاه به تیم ملی دعوت نشد نیز همین لژیونر شدنش بود. 


علیدوستی در مقدماتی المپیک مسکو که منجر به صعود ایران به المپیک شد درکنار حسین فرکی مهاجم اصلی تیم ملی بود. در جام ملتهای هشتاد نیز او بار دیگر مهاجم اصلی تیم ملی بود که اگر شروع جنگ تحمیلی و به هم ریختن جو روانی تیم نبود چه بسا او در کنار ناصرحجازی کاپیتان تیم جام قهرمانی را بالای سر می‌برد. در برهه‌ای او زوج ناصرمحمدخانی در تیم ملی شد و درخشش این دو باعث دعوت باشگاه های آلمانی از آنها شد. عمده دوران بازی علیدوستی در ایران در تیم هما سپری شد. بعدها در دهه هفتاد به کشاورز و سپس سایپا پیوست. در آخرین سال حضورش در سایپا در سال ۱۳۷۳ با این تیم قهرمان لیگ آزادگان شد. سایپا با گل او کشاورز را در نیمه‌نهایی شکست داد و به فینال رفت و در فینال با شکست دادن استقلال قهرمان لیگ شد تا علیدوستی به عنوان کاپیتان جام قهرمانی را بالای سر ببرد. 


 در مربیگری نیز او شخصیت ویژه خود را دارد و از مربیان سالمی است که برای نشستن روی نیمکت تیم‌های لیگ برتری دست به هر کاری نمی‌زند. مرگ ناگهانی پسرش نیز تا مدتها او را از لحاظ روحی آزار داد و گوشه نشین کرد. همزمان با کنار رفتن اختیاری او از سطح اول فوتبال ایران و گوشه‌نشینی‌اش، ترانه  که عشق به سینمای پدر در وجودش تجلی یافته بود، روز به روز پخته‌تر و موفق‌تر در سینما ظاهر شد تا برعکس روزهای بهمن سال ۸۰ که همه از سیمرغ بردن «دختر حمید علیدوستی» می‌گفتند، در دهه نود، نسل جدیدی که کمتر نامی از پدر شنیده بود، خبر انتخاب «پدر ترانه علیدوستی» را به عنوان سرمربی تیم ملی نوجوانان بشنود و نامش را در میان نامزدهای بهترین مهاجم فوتبال ایران در سال‌های پس از انقلاب ببیند.

 

وقتی در بامداد دوشنبه ۸ اسفند نام اصغر فرهادی و فیلم فروشنده‌اش به عنوان برنده اسکار بهترین فیلم خارجی معرفی شد، جای خالی کارگردان و ترانه علیدوستی در پر بیننده‌ترین مراسم سینمایی دنیا به چشم آمد. ترانه‌ای که خیلی قبل‌تر و به محض صدور فرمان احمقانه‌ی ترامپ، عدم حضورش در مراسم اسکار را اعلام کرد تا دقیقا طبق همان منش روشنفکرانه‌ای که از او دیده شده و انتظار می‌رفت عمل کند. ترانه‌ای که سهم زیادی در رسیدن این جایزه اسکار به فیلم فروشنده دارد، دست‌پرورده دانشگاهی به نام دانشگاه خانواده علیدوستی است که حمید پدر آن خانواده، یکی از خاص‌ترین فوتبالیست‌های این مملکت بوده و هست. پس به سیاق ۱۵ سال پیش می‌توان فوتبال را هم در جایزه اسکاری که نصیب سینمای ایران شد، سهیم دانست، به شرطی‌که علیدوستی را تافته جدا بافته‌ای از این فوتبال ندانست و اگر او فوتبال ایران را قابل بداند که نامش را به عنوان روشنفکر‌ترین بازیکنی که به چشم دیده  ثبت کند.


حجت شفیعی

دیدگاه‌ها