کد خبر : 1410374 | 02 اردیبهشت 1396 ساعت 09:03 | 119.1K بازدید | 0 دیدگاه

تصویر شفاف از نبرد خیر و شر

ال کلاسیکو: شب خوک زده با فیگو

حمیدرضا صدر به بازنگری ال کلاسیکوی پرتب و تاب 2002 پرداخته، به استقبال تلخ طرفداران بارسا از فیگو در جامه سپید رئال...

ال کلاسیکو: شب خوک زده با فیگو

 به گزارش "ورزش سه"، داور در سوتش به نشانه قرار دادن توپ روی نقطه کرنر دمیده بود. ولی کسی نمی خواست به سوی آن نقطه جهنمی برود. به سوی باتلاقی در یکی از گوشه های نوکمپ. کسی نمی خواست جز لوئیس فیگو. جز او که آرام به سوی نقطه کرنر رفت. رفت تا آن ضربه جهنمی را بنوازد. مرد شماره ده رئال به جبهه خصم نزدیک شد. نزدیک و نزدیک تر. به جایی که طرفداران بارسلونا انتظارش را می کشیدند. فیگو به نقطه کرنر رسید و بارانی از بطری و سکه و آشغال روانه اش شدند. فیگو خونسرد، فیگو توپ را استادانه با پا مهار کرد و با خونسردی بالا آورد. فیگو توپ را در دست گرفت و بطری آبی را از برابرش برداشت و بیرون انداخت. همه اینها باران آشغال ها به سوی فیگو را بیشتر کردند. میان همه چیزهایی که به سویش پرتاب شده بودند چیزی جلب نظر می کرد که یگانه بود، سر یک خوک...


فیگو دو سال پیش در سال 2000 راهی مادرید شده بود. زمانی که مهاجم دوست داشتنی بارسلونا بود. 172 بار با پیراهن آبی اناری در لیگ به میدان رفته بود. سی بار دروازه ها را گشوده بود. دو بار قهرمان لیگ شده بود. هم جام حذفی را برده بود و هم جام در جام اروپا را. بازیکنان بارسا در ستایش از فیگو گفته بودند "... برنامه ما ساده است: توپ را بده به فیگو و خیالت راحت باشد". به فیگو که خود را در میدان پنهان نمی کرد، که توپ را از دست نمی داد. که طرح نویی می ریخت... فیگو در نوکمپ راضی به نظر می رسید و حمایتش از جدایی خواهان کاتالونیا را هم اعلام کرده بود... ولی فلورنتینو پرس جلو آمده بود، یکی از نامزدهای رهبری رئال مادرید. پرس در سخنرانی های انتخاباتی اش گفته بود قرارداد اولیه ای را با مدیر برنامه های فیگو امضا کرده. پرس پیشنهادی کرده بود رد نکردنی. پیشنهاد ده بیلیون پستایی (شصت میلیون دلاری). فیگو آن پیشنهاد را پذیرفته بود. او نوکمپ را به مقصد سانتیاگو برنابئو ترک کرده بود. فیگو سپیدپوش شده بود. طعنه آمیز این که او کمی پس از رئالی شدنش توپ طلا اروپا را گرفت، آن هم برای بازی هایی که برای بارسا انجام داده بود!

 

1194498


خوان گاسپارت رئیس باشگاه بارسلونا آن انتقال را غیراخلاقی خوانده بود، غیر حرفه ای. گفته بود "...هرگز این را فراموش نخواهیم کرد. آنها قیمتش را خواهند پرداخت" و سپس افزوده بود "... فیگو تصور می کند پول همه چیز است، فقط پول". کمی بعد که پرس سکان رئال را در دست گرفت فیگو سپیدپوش شده بود. مادریدی شده بود. اولین پازل حل شده کهکشانی ها. برگ برنده فلورنتینو در فصل 2001-2000 فیگو بود، در فصل 2002-2001 زیدان، در فصل 2003-2002 رونالدو (برزیلی) و در فصل 2004-2003 دیوید بکام... فیگو برای عصر طلایی رئال آغاز کننده بشمار می رفت.


فیگو در 21 اکتبر 2000 برای اولین بار با پیراهن رئال در نوکمپ به میدان رفت. کنار گوتی، رائول و مونیتیس برابر کوکو، پویول، لوییز انریکه و ژاوی... همه انتظارش را می کشیدند. بنرها بالا می رفتند: خائن، خودفروش، پول پرست، یهودا، مزدور... او در آن دیدار از نواختن ضربه های کرنر پرهیز کرد. تلاش کرد آرام بماند و آرام هم ماند. رئال دو گل از انریکه و سیمائو خورد و گلی هم نزد. فیگو در پایان با مردان بارسا دست داد. با کوکو، با لوییز انریکه، با دی بوئر، با دلاپنا، با ریوالدو، با پویول. ولی پویول پس از بازی گفت "... فقط یک هدف داشتم، فقط یکی: متوقف کردن فیگو".


فیگو برای دومین بار در 23 نوامبر 2002 به نوکمپ بازگشت. دو سال از مادریدی شدنش سپری شده بود، ولی لشگر کاتالان ها برای به صلیب کشیدن فیگو صف کشیده بودند. در هر نقطه ای از سکوها. در هر گوشه ای. نفرت آنها ذره ای کم نشده بود. ده هزار اسکناس قلابی با تصویر چاپ شده فیگو روی آن در دستان طرفداران بالا رفته بودند. همین طور یک عروسک باد شده برهنه که رویش نوشته بودند "فیگو"...

 

1194497


بازی جلو رفت و فیگو تمایلی به نواختن ضربه های کرنر نشان نداد. یکی دو ضربه اول را میشل سالگادو زد. ولی طرفداران بارسا انتظار فیگو را می کشیدند. اواسط نیمه دوم ضربه کرنری دیگری نصیب رئال شد و سالگادو این بار از نواختنش خودداری کرد. خودداری کرد و توپ را به فیگو سپرد. سالگادو بعدها گفت "... دومین و سومین ضربه کرنر که اعلام شد رو به فیگو گفتم: فراموش کن رفیق. کار خودته. ضربه های کرنر کوتاه را فیگو می نواخت و ضربه های بلند را من. در آن لحظات بارانی از اشیاء مختلف به سوی آن نقطه زمین می آمد: سکه ها، چاقو، بطری ... زمانش رسیده بود کنار بکشم. گفتم: ضربه کرنر کوتاه؟ ممنون. خودت بزن لوئیس".


فیگو به طرف گوشه زمین رفت تا ضربه کرنر را بنوازد... میان همه چیزهایی که به سوی فیگو پرتاب شده بودند سر بریده شده ای جلب نظر می کرد، سر یک خوک... شعله های خشم و نفرت شعله ور شده بودند. پویول تماشاگران را به آرامش فرامی خواند و داور نمی دانست چگونه بازی را ادامه دهد. خوان گاسپارت، فیگو را با آن را رفتن و توپ برداشتنش که آمیخته به هنر روپایی اش بود طرفداران بارسا را تحریک کرد... بازی با تاخیر ادامه پیدا کرد و بازی بدون گل پایان یافت، ولی حکایت سر خوک طبخ شده در سیاهه نبردهای دو باشگاه حک شد. سر خوک طبخ شده. سر خوک سرخ شده. غذای " Cochnillo ". مدیران بارسا پرتاب سر خوک را توطئه مادریدی ها برای مظلوم نشان دادن شان خواندند و اصرار کرد این غذا در سفره کاتالان ها هرگز جایی نداشته. روزنامه آس زیر تصویر بزرگ سر خوک سرخ شده نوشت "نفرت انگیز" و روزنامه مارکا روی همان عکس نوشت "چه بامزه". در حالی که آشپزهای حرفه های شهر سگوویا که این غذا یکی از خوراک های معروفش است این عمل را توهینی به خوک ها خواند.

 

1158897

 

1194499


آن شب سپری شد. رئال لیگ را با 22 امتیاز بیشتر از بارسا قرار گرفته در رتبه ششم فتح کرد و کاتالان ها فصل بعد را با خانه تکانی بزرگ - ورود ریکارد و رونالدینیو - آغاز کردند. فیگو سه سال بعد رئال را به مقصد اینتر ترک کرد و خیلی بعدها در آوریل 2010 که در گروه همراهان اینتر در نیمه نهایی لیگ قهرمانان راهی نوکمپ شد باز هم با عتاب کاتالان ها روبرو شد. با ناسزاهای شان. آنها فیگو را نبخشیده بودند. نبخشیده بودند و آن سر بریده خوک را به یادش می آوردند. سر یک خوک را کنار نمادها و نشانه های دشمنی و رقابت دو باشگاه قرار داده بودند. سر آن خوک بازتابنده خشم و نفرت ال کلاسیکو شده بود.

 

حمیدرضا صدر

 

 

از همین نویسنده بخوانید:

 

تونی آدامز و سالاد فصل هجده ملیتی گرانادا

 

سی ال؛ لبخند دارودسته مادریدی

 

یوونتوس - بارسلونا: هفت پرده از نبرد انتقامی

 

میلان؛ فیل بزرگ در تاریکی مطلق

 

منچستریونایتد؛ چرا این تیم خود را پیدا نمی‌کند؟

 

مرگ تدریجی فوتبال هلند: چرا و چگونه؟

 

سایه روشن‌های جذاب‌ترین لیگ جهان 

 

مارچلو لیپی: مردی برای همه فصول

 

قطر - ایران؛ بازخوانی نبرد تلخ دوحه 1376

 

بهشت بر تو ارزانی باد پسرجان...

 

سیتی - موناکو؛ کبریت خیس برابر آتش گداخته

 

بازخوانی اولین فصل مورینیو در چلسی 

 

سیندرلا؛ نیمه شب چهارشنبه به وقت نوکمپ

 

نه، این همه آرزوهای ناپولی نبود...

 

تو هم تمام شدی آقای ونگر

 

انریکه و بارسا: اینجا زمان برای کسی متوقف نخواهد‌ شد

 

خوردن استیک با دندان‌های مصنوعی

 

معجونی که فوتبال انگلیس را تغییر داد 

 

تجدید خاطره با ایکر کاسیاس

 

آلگری: از تورین تا لندن و بارسلونا

 

بارسا در پاریس: ده پرده از کشتار والنتاین

 

لیگ قهرمانان: ناقوس‌ها برای که به‌صدا در می‌آیند؟

 

اولین توفان: وسترن در امجدیه

 

ردبول؛ بوندسلیگا علیه نوشیدنی شیطان!

 

ظهور و سقوط لستر: وداع با رمانتیسم؛ سقوط نکنید، بمانید آقای رانیری

 

آرسن ونگر: گربه خانگی میان ببرهای گرسنه

 

یادداشت حمیدرضا صدر درباره تیم محبوب ایتالیایی؛ رم، کولوسئوم در غیاب سزار  

 

لیورپول و کلوپ: ژانویه عذاب آور

 

از رونی تا رونالدو: مسیر موازی پسران فرگوسن

 

از قلیچ خانی و هاشمی نسب تا سرجیو راموس: دست دادن با آتش

 

رونالدو برزیلی یا رونالدو پرتغالی؟

 

جام جهانی 48 تیمی: معما، پرسش و دلار

 

از اوفارل تا کی‌روش: همان شهرزاد قصه‌گو

 

بازگشت یاپ استام به منچستر: داغ آن وداع تلخ

 

یوونتوس: همان بالا با یک علامت سوال

 

قربانگاه والنسیا، نفرین خفاش‌ها

 

فوتبال سال 2016؛ ده پرده از زندگی و مرگ

 

آیا یونایتد و مورینیو سرانجام به جاده اصلی بازگشته‌اند؟

 

آقای گل محجوب؛ از سیلی عبده تا مرگ در استکهلم

 

از چلسی تا آرسنال، از آنتونیو تا آرسن

 

لیونل مسی 2016: هم شیرین شیرین؛ هم تلخ تلخ

 

یادداشت ویژه حمیدرضا صدر برای برنده توپ طلا؛ رونالدو: رنج به علاوه سرمستی 

 

گواردیولا در باتلاق انگلیسی

 

میلان: مشت آهنین درون مخمل راه راه

 

ردبول، نوشابه منفور بوندسلیگاست!

 

هفته چهاردهم لیگ برتر: باران آنها را برد

 

ال کلاسیکو 232 : کسالت آمیخته به جادوی صد

 

هفته سیزده لیگ برتر: کونته آن بالا و مورینیو این پایین

 

تا 41 سالگی در برنابئو؛ کریستیانو می‌تواند؟

 

با این بارسلونا چه باید کرد؟

 

رئال به روایت زیدان: بی های و هوی، بی زرق و برق

 

هفته دوازده لیگ برتر: نه، تو دیگه خاص نیستی!

 

استیون جرارد: تاریخ تو را به کدام سو خواهد برد؟

 

 وداع با منصور پورحیدری؛ آن چروک‌های عمیق

دیدگاه‌ها