کد خبر : 1413569 | 15 اردیبهشت 1396 ساعت 11:28 | 68K بازدید | 0 دیدگاه

برای توتی و هم نسلان درخشانش

کاش هرگز پیر نمی شدی ال کاپیتانو (یادداشت)

بعد از توتی برای ما از رم فقط می ماند یک تیم معمولی، یک دنیا حسرت ، یک جواب ساده برای پایتخت دو حرفی در جدول متقاطع و یک لوکیشن ساده برای رپورتاژ خبر که آنهم دیگر جذاب نخواهد بود حتی اگر خبرنگارش حمید معصومی نژاد باشد.

کاش هرگز پیر نمی شدی ال کاپیتانو (یادداشت)

به گزارش "ورزش سه"، حالا بعد از ربع قرن، گویی موعدش فرا رسیده، دلیل همان دل‌شوره ای که در این چند فصل آخر، هر بار با پایان سری آ، به جانمان می افتاد، که نکند گلادیاتور روزی کفش‌هایش را بیاویزد.


حالا حتی با تصور اینکه فوتبال در روزگارِ پَساتوتی چگونه خواهد بود بغض گلوی خیلی‌ها را خواهد فشرد و یک تعلیق سر گیجه آور درون سیاه چاله‌ی زمان،  تمام خاطرات این سالها را دور سرمان می‌چرخاند که چطور تمام این سال‌ها و همه این خاطرات این‌قدر زود گذشت و چقدر دراماتیک...


همه چیز از همان لحظه عاشقانه شروع شد، از آن جا که جوانی با موهای بلند مثل معشوقه‌ای طناز با یک ضربه چیپ، دلبرانه توپ را فرستاد به قعر دروازه‌ی لاله‌های نارنجی، آنهم جلوی پنجاه هزار هوادار خشمگین در خاک حریف، تا سرزمین پست برای مدت‌ها ضمیمه خاک کشور چکمه‌ای شود.


از آنجا بود که عشق حادث شد، ولی بعدش کم نبودند حسرت‌ها. اولین اش در فینال همان تورنمت بود، یورو 2000. وقتی حسرت قهرمانی اروپا با توتی ماند بر دلمان و چقدر غم خوردیم برای از دست رفتن جام، ولی کم کم یاد گرفتیم که عادت کنیم به از دست رفتن این جام‌ها، جام‌هایی که بعداً فهمیدیم توتی برای آنها اعتبار بود نه آنها اعتباری برای توتی، جام‌هایی که برای بالا نرفتن از دستان گلادیاتور تا ابد گدایی شکوه اسمش را خواهند کرد...


گویی روزگار می‌خواست با گرفتن این جام‌ها چیز با ارزش‌تری را به عاشقان فرانچسکو بدهد و آن به تصویر کشیدن معنای درست‌تری از اسطوره و قهرمان برای هوادارانش بود، تصویری از قهرمانی که مثل خیلی از خود ما در زندگی است،  کسی که همیشه می‌جنگد، تلاش می‌کند و زحمت می‌کشد ولی خیلی وقت‌ها تقدیرش این نیست که روی بالاترین سکو باشد، اما همیشه بالاترین جایگاه را برای ما داشته و دارد، آن هم بدون جام و قهرمانی و توپ طلا، بلکه با اثبات وفاداری و تعصبش در لحظه‌های دشوار و خلق حماسه‌های بسیار، درست مثل همان موقعی که در بازی با اینتر مثل سکانس نهایی فیلم‌های حماسی، قهرمان داستان،  یک تنه توپ را از زمین خودی برداشت و زد به قلب دفاع دشمن، یکی، دوتا، سه تا، همه را کنار زد و از پشت محوطه جریمه با یک چیپ استادانه توپ را از بالای سر سزار به قعر دروازه نراتزوری فرستاد، درست مثل گلادیاتوری که نیزه‌اش را هنرمندانه به قلب دشمن فرو می‌کند، آن موقع بود که دنیا فهمید گلادیاتورها هم می‌توانند شاعر باشند.

 

1197403

 

و چقدر کم طول کشید تا توتی، توتی شود و محبوب دل‌ها بماند برای سالها، حتی اگر قرار باشد الکاپیتانو با آن تراوش دهانی به صورت پولسن، جواب تراوشات زبانی او را در زمین و به بدترین شکل ممکن بدهد، تا موجبات حذف آتزوری را از آن تورنمت شوم فراهم کند، ولی باز توتی، به‌واسطه ی بزرگیش توتی ماند و خیلی سرزنش نشد، چون همه می‌دانستند یک روز جبران می‌کند و چه تقدیری بود که لیپی بزرگ توتی مصدوم را با خود به جام جهانی برد و این جمله‌اش که دهان منتقدان را بست  ؛ که توتی باید باشد حتی اگر مصدوم، ولی باید باشد ... و طولی نکشید که همه برای مارچلو کلاه از سر برداشتند، وقتی که الکاپیتانو در سرزمین ژرمن‌ها با پلاتینی در مچ پا، روبروی استرالیا در قامت یک منجی وارد زمین شد و سیاووش وار لاجوردی‌ها را در آخرین ثانیه‌ها از آتش سوزان کانگوروها عبور دارد تا این بار خودش در برابر تقدیر قد علم کند و آتزوری برسد به قهرمانی جهان و جام این بار با دستان توتی برود بالا، تا یکبار هم که شده این فوتبال لعنتی پیش  الکاپیتانو شرمنده نباشد...


وه که چه فینالی بود فینال برلین ... و بعدش چقدر تلخ شد آنجا که فرمانده از آتزوری رفت، در سی سالگی، تا باز هم دل ما را بلرزاند.

 


ولی این پایان کار ققنوس نبود. فرمانده هنوز هم فرمانده بود، حتی در سی سالگی. آن زمانی که اکثر فوتبالیست‌ها آماده آویختن کفش‌هایشان هستند، فرانچسکو تازه ماجراجویی‌هایش را شروع کرد . آنجایی که توتی بعد از سی سالگی 147 گل در سری آ زد، تا 250 گله شود. بازهم تَکرار می‌کنم 147 گل بعد از سی سالگی، چه آماری، چقدر شگفت انگیز...



آن سال‌ها بود که توتی هر روز ما را شیفته‌تر می‌کرد و چقدر سریع گذشتند همه این سال‌ها، از زمانیکه پسرک توپ جمع کن المپیکو، بشود جوانترین گلزن و کاپیتان جالوروسی، همان جوانک دلفریب تکنیکی یورو 2000 که فصل بعد رم را به اسکودتو رساند و شش سال بعد بهترین شماره ده در تیم قهرمان جهان بود و ده سال بعدش دومین گلزن برتر سری آ، تا برسد به جایی که بشود پیرترین گلزن لیگ قهرمانان اروپا و چقدر زود گذشتند همه این سال‌ها.

 

سال‌هایی که ما و نسلمان با الکاپیتانو جوانی کرد، بزرگ شد و حالا پا به سن گذاشته، با چین و چروک‌هایی خفیف بر چهره  که یادگار همین ایام‌اند  . از زمانی که جوانی با شوت‌های هایی سرکش، با پشت پاهایی افسونگر و تکنیکی ویرانگر، برسد به اینجا - به پایانِ خطِ آخرین فوتبالیست ِ تک باشگاهیِ دنیا - و چقدر خوش اقبال بودیم ما، که جوانی‌مان با نسل طلایی فوتبال شما گره خورد و ای کاش پیر نمی‌شدید لعنتی‌ها، ای کاش هنوز بودید، می‌ماندید،  نمی‌رفتید و تکه‌ای از قلب ما را با خود نمی‌بردید...

 


احسان خلیلی

 

دیدگاه‌ها