کد خبر : 1680666 | 08 اردیبهشت 1399 ساعت 00:56 | 72.9K بازدید | 0 دیدگاه

چرا تیم 2006 به دور دوم صعود نکرد؟

هاشمیان: نیم‌فصل باید از بایرن به دورتموند می‌رفتم

مربی جوان تیم ملی ایران در گفتگویی اینستاگرامی با همبازی سابقش در پرسپولیس درخصوص مسائل زیادی صحبت کرد.

هاشمیان: نیم‌فصل  باید از بایرن به دورتموند می‌رفتم

به گزارش "ورزش سه"،این روزها بازار لایو اینستاگرامی بسیار داغ است که  در آخرین و جذاب‌ترین آن حسین بادامکی به سراغ وحید هاشمیان رفت و با او از همه‌جا صحبت کرد که در ادامه صحبت‌های وحید هاشمیان را می‌خوانیم.


تست دوپینگ نگذاشت لذت جام را حس کنیم


اول باید از خاطره‌ای بگویم که با شما (بادامکی) داشتم. یادم می‌آید وقتی قهرمان جام حذفی شدیم من را به همراه شما به اتاق دوپینگ بردند و از ما تست دوپینگ به عمل آوردند. متأسفانه همین باعث شد مراسم جایزه گرفتن را از تلویزیون ببینیم و نتوانستیم از آن جامی که گرفتیم لذت ببریم. اگر خاطرتان باشد آن روز مهرداد اولادی هم به همراه با ما تست دوپینگ داد و اینجا یاد او را گرامی می‌داریم. مهرداد بسیار پسر خوب و خوش‌قلبی بود. چهار یا پنج روز قبل از فوتش به من پیام داده بود و از من پرسید که کی به ایران میایی. متأسفانه هنگامی‌که برگشتم او فوت کرده بود. روحش شاد. همچنین باید اینجا از هادی نوروزی بگویم. دوست بسیار خوب و بااخلاق من بود همچنین هادی بازیکن بسیار خوبی هم بود.


از دیدن خانواده ناامید شده بودم اما درنهایت خودم را قبل از عید به آمان رساندم


من قبل از اینکه به آلمان بیایم مدت زیادی در ایران بودم و دائم درگیر آن بودیم آیا بازی تیم ملی ایران برگزار می‌شود یا نمی‌شود. و با توجه به این‌که پروازها به آلمان لغو شده بود دیگر از اینکه آیا می‌توانم خودم را در کنار خانواده ببینم ناامید شده بودم. اما خوشبختانه دو روز قبل از عید پروازها دوباره برقرار شد که من توانستم به آلمان بیایم و در کنار خانواده باشم. اما در کل امسال حال و هوای عید با تمام سال‌های قبل فرق داشت و اگر راستش را بگویم برای تحویل سال نو از خواب بیدار نشدیم چون ساعت چهار و نیم صبح بود اما سفره هفت‌سین را مثل همیشه داشتیم.


برای برگزاری لیگ باید منتظر تصمیم فیفا بمانیم


ببینیم اتفاقی که رخ‌داده است شاید در ۱۰۰ سال گذشته سابقه نداشته است که تمامی کشورهای دنیا درگیر یک مشکل واحدی شوند و به همین خاطر تجربه‌ای از قبل وجود نداشته که بدانیم در این شرایط باید چه‌کاری انجام دهیم. به همین خاطر است که در تمام عرصه‌ها دچار مشکل شده‌ایم. هیچ‌کس هم نمی‌تواند بگوید چه راهکاری مناسب است. اگر بخواهیم از دید سلامت به این قضیه نگاه کنیم ازنظر من چه با تماشاچی و چه بی تماشاچی این قضیه می‌تواند خطرناک باشد. بازیکنان در این شرایط باهم در ارتباطند و این خطرناک است. این در حالی است که صرفاً بازیکنان نیستند که باهم ارتباط دارند، کادر مربیگری داوران، عوامل اجرایی بازی، خبرنگاران، پشتیبانی همه هستند. به نظر من باید همچنان صبر کنیم، من معتقدم به‌احتمال خیلی زیاد فیفا دراین‌باره تصمیم خواهد گرفت و مابعد از آن باید این تصمیم را در چهارچوب فوتبال خودمان پیاده سازیم. اما با توجه به این‌که لیگ ما به علت تجهیز استادیوم‌ها تا حدی دیر آغاز شد و بازیکنان مجبور به بدن‌سازی‌های طولانی شدند، سپس به علت آلودگی هوا هم لیگ دچار وقفه شد و بین آن بازی‌های آسیا هم مزید علت شد وهمِه این‌ها که به آن اشاره کردم فشار زیادی به تیم‌ها آورد.


تاریخ جام جهانی، باشگاه‌های آسیا، فیفا دی؛ عوامل تعیین‌کننده هستند


به نظر من اگر می‌خواهیم بازی‌ها را برگزار کنیم (البته این را هم بگویم که صرفاً نظر من است) باید در درجه اول ببینیم آیا جام جهانی در تاریخ موردنظر برگزار می‌شود یا خیر؟ دومین چیزی که باید بدانیم این است که روزهای فیفا دی در چه تاریخی برگزارمی شود و سومین مورد باید ببینیم ای اف سی چه برنامه‌ای برای برگزاری جام باشگاه‌های آسیا دارد، همه این‌ها که مشخص شود از روی آن می‌توان برای لیگ خودمان برنامه‌ریزی کنیم. من فکر می‌کنم باید فدراسیون با نماینده تمام تیم‌های لیگ برتر و لیگ یک نشستی را برگزار کند و از آنها همفکری بگیرد. این را هم در نظر بگیریم که تیم‌ها حداقل چهار هفته احتیاج به بدن‌سازی دارند و مشکل تازه شروع بازی‌هاست با توجه به اینکه بخواهیم بازی‌ها را به‌صورت فشرده انجام دهیم از کیفیت آن کاسته خواهد شد، همچنین امکان آسیب‌دیدگی بازیکنان بسیار بالا می‌رود. در کل همان‌طور که گفتم باید ببینیم واکنش فیفا در این خصوص چه خواهد بود تا بتوانیم با توجه به قوانین حاکم بر فوتبال کشورمان و مسائلی که در بالا ذکر کردم بهترین تصمیم را بگیریم.

 

1485948


در کشورهای اروپایی همه‌چیز به هم ربط دارد

 

درخصوص کشوری مثل آلمان این را باید بگوییم که گویا قرار است نهم می ‌بازی‌ها را برگزار کند اما فوتبال آلمان و انگلیس را نمی‌توان با فوتبال ایران مقایسه کرد. چراکه در آنجا همه‌چیز باهم در ارتباط است. درآمد باشگاه‌ها بیشتر از پخش تلویزیونی است، آنها با هر پخش بازی پول زیادی را به دست می‌آورند‌. الآن خیلی از باشگاه‌ها مثل بوخوم که در دسته ۲ آلمان بازی می‌کند درخطر ورشکستگی هستند، چون آنها وام‌هایی را گرفتند و پول بازیکنان را باید بدهند ضمن آنکه باشگاه ۱۰۰ الی ۴۰۰ نفر کارمند دارد، همه این‌ها درآمدشان منوط به تبلیغ پخش تلویزیونی و تبلیغات دور زمین است و علاوه  براین شبکه‌های تلویزیونی بزرگ وقتی بازی انجام نشود در این شرایط نمی‌توانند از مردم پولی بگیرند، به همین دلیل آنها نیز در معرض ورشکستگی قرار دارند. همان‌طور که می‌بینید تمام این‌ها مثل زنجیر به هم وصل شده است. شاید آنها یک مقدار فرای سلامت به این موضوع نگاه می کنند چون‌که موجودیت همه باشگاه‌ها به خطر خواهد افتاد. یک مشکلی دارد دیگری که این ویروس دارد این است که تاریخی را نمی‌توان برای اتمام آن در نظر گرفت به همین خاطر همه در یک بدی بلاتکلیفی قرار گرفتند.


عاشق آرژانتین و مارادونا بودم و المان هم را دوست داشتم


من زمانی که کوچک بودم و فوتبال را از تلویزیون تماشا می‌کردم دو تیم ملی را خیلی دوست داشتم، یکی از آن‌ها تیم ملی آلمان و دیگری تیم ملی آرژانتین بود که بیشتر به خاطر مارادونا دوستش داشتم و آلمان را بیشتر به خاطر تیم بودنش می‌پسندیدم. از بازیکنانی که در آن دوران دنبال می‌کردم علاوه بر مارادونا، لوتار ماتیوس، توماس هسلر، مارکو فان باستن و گری لینکر بود که خوشبختانه درنهایت توانستم در کشوری بیایم که واقعاً تیم فوتبالش را دوست داشتم.


نظم فوتبال آلمان با شخصیت من تطابق خوبی داشت


من زمانی هم که در ایران بودم نسبت به کارم و فوتبالم بسیار منظم رفتار می‌کردم و حتی آن موقع نسبت به برنامه غذایی خودم رعایت می‌کردم. و باوجوداینکه در آن دوران رفتن به سونا و استخر چندان مد نبود و هزینه‌اش زیاد بود سعی می‌کردم بروم و درعین‌حال به فیزیوتراپی هم اهمیت می‌دادم و کلاً برای فوتبال خود هدف داشتم.


اما با تمام این حرف‌ها وقتی به آلمان آمدم ازآنچه فکر می‌کردم بسیار سخت‌تر بود. من در سال ۱۹۹۹ به آلمان آمدم و در آن دوران فوتبال ما هنوز بین آماتور و حرفه‌ای بود. هفته‌ای ۳ یا ۴ جلسه تمرین می‌کردیم و رختکنی به آن صورت نداشتیم. فیزیوتراپی به معنای واقعی نبود به همین دلیل با توجه به فشاری که در تیم‌های آلمانی به من می‌آوردند تحملش بسیار سخت بود. من در ابتدا فکر نمی‌کردم که فوتبالم در آلمان ۱۱ سال به طول بینجامد و تصورم این بود که بعد از اتمام قرارداد دوساله‌ام برمی‌گردم اما ادامه پیدا ‌کرد تا آنجا که ۱۱ سال ماندگار شدم. ولی موافقم چون فوتبالیست منظمی بودم اخلاق روحیاتم به فوتبال آلمان شبیه بود. شاید اگر در فوتبال انگلستان حضور پیدا می‌کردم و تا این حد بی حاشیه بودم سریع مرا خراج می‌کردند.

 

از یک زمین هندبالی به فوتبال آلمان رسیدم


شرایطی که امثال من داشتند باکسی که در مونیخ آلمان به دنیا می‌آید یکی نیست به خاطر اینکه کسی در مونیخ یا هامبورگ به دنیا می‌آید امکاناتی دارد که امثال من نداشتیم. آقای حداد زرین اولین مربی بود من که حق بزرگی بر گردن من دارد. ایشان نه‌تنها مربی خوبی بود بلکه انسان بسیار بزرگی هم بود و من شانس آوردم که در مراحل اولیه فوتبالم با آدم‌های بسیار خوبی برخورد کردم. شاید باورتان نشود که ایشان من را در خیابان و در یک زمین هندبالی پیدا کرد و به فوتبال چمنی آورد. یعنی اگر آن روز آقای حداد زرین بر سر تمرین ما نمی‌آمد، من نه به تیم فتح می‌رفتم، نه به تیم ملی، و نه پایم به فوتبال آلمان باز می‌شد.

 


همیشه عاشق بازی در بایرن‌مونیخ بودم


اولین روزی که به تیم هامبورگ آمدم در مصاحبه مطبوعاتی از من پرسیدند که "دوست داری در کدام تیم بازی کنی"؟ که من در جوابشان گفتم: "بایرن‌مونیخ" و همه آن در لحظه به حرف من خندیدند و به من گفتند که اینجا عرف است که بگویی که من به تیمی که آمدم علاقه دارم. ولی من به آنها گفتم نه و بایرن‌مونیخ را دوست دارم و همیشه آرزو داشتم که در  این تیم  بازی کنم. بعد از دو سال بسیار سختی که در اثر شکستن بینی وپارگی عضله شکمم، فشارهایی که ناشی از قانونی که در بوندس لیگا  به وجود آمده بود که سه بازیکن غیراروپایی بیشتر نمی‌توانستند در زمین‌ بازی کنند و همچنین رفت‌وآمدهایم درتیم ملی سپری کرده بودم، همه این موضوعات باعث شده بود که در بحران بسیار شدید روحی قرار بگیرم، اما با تمامی این حرف‌ها ادامه دادم و به آرزویم رسیدم. ولی متأسفانه شرایطی در این تیم به وجود آمد که البته خیلی از آن به خودم وابسته بود. رقیب داشتم و تفکرات مربی هم باعث شد در بایرن به آن چیزی که می‌خواهم نرسم و این هنوز من را ناراحت می‌کند. من وقتی به بایرن رفتم قصد داشتم قراردادی دوساله ببندم که آقای اولی هوینس گفت شما باید سه‌ساله امضا کنید. خیلی روی من حساب کرده بودند.این عدم موفقیت در بایرن باعث شده است که همواره این داستان در قلب و ذهنم بماند. اینکه در آخرین مرحله نتوانستم آن چیزی که می‌خواهم بشود، ولی باوجود همه این حرف‌ها همین‌که تا همان‌جا هم که رفتم بسیار سخت است و من از بابت خوشحالم.


من وقتی در مونیخ بودم در نیم‌فصل صحبتی شد که من به دورتموند و به یک تیم انگلیسی که الآن نامش خاطرم نیست بپیوندم. نمی‌دانم شاید در این مقطع اگر یک تغییر می‌دادم و به انگلیس یا دورتموند می‌رفتم برایم بهتر بود اما چون جام جهانی در پیش  بود ومن می‌خواستم آماده‌باشم و بازی کنم به همین دلیل به هانوفر رفتم و با این تیم قراردادی سه‌ساله امضا کردم.

 


وقتی از ژاپن گل خوردیم صدای باد را هم می‌شنیدم


من همیشه گفتم گلی مهم است که بتواند به تیم کمک کند. من وقتی گل می‌زدم همیشه شادی‌هایم کم بود چون اعتقاد داشتم یک تیم تلاش کرده که من به گل برسم. منِ وحید  نمی‌تواند به‌تنهایی گل بزند. اما گلی که خیلی حیاتی بود گل دقیقه نود به قطر بود که اگر ما آن بازی را نمی‌بریم اصلاً به دور بعدی نمی‌رسیدیم که بخواهم به ژاپن گل بزنم. ضمن اینکه در آن دوران روی من خیلی فشار بود چون حدود سه یا چهار سال برای تیم ملی بازی نکرده بودم و توقع از من بالا رفته بود. ولی خوشبختانه با پاس تو در خداداد و پاس روبه‌جلوی مهدوی کیا توانستم هم‌دست گلر را بزنم (خنده) وهم گل بزنم. گلی هم که به ژاپن زدم باوجوداینکه آن روز برای چند تن از هم‌وطنانم آن اتفاق تلخ به وجود آمد خیلی مهم و شیرین بود. جالب است بدانید که ما وقتی گل را از ژاپن دریافت کردیم ورزشگاه به حدی ساکت شد که شما می‌توانستید صدای باد را بشنوید و من در آن لحظه به خودم گفتم جواب این مردم را چه بدهیم. روزعید این‌همه مردم به ورزشگاه آمدند و فکر می‌کنم تیم ژاپن درآن برهه ۵ تا ۷ سال در آسیا شکست نخورده بودد. بازی هم به‌گونه‌ای پیش می‌رفت که امکان هر نتیجه‌ای را می‌شد داد. ولی به‌اندازه چند ثانیه ناگهان تماشاگران از جایشان بلند شدند و به‌شدت ما را تشویقش کردند و باورتان نمی‌شود شاید آن روز معنی یار دوازدهم را متوجه شدم. و این برای اولین بار و آخرین باری بود که تماشاگر به این حد به من روحیه داد. از نوک انگشتم تا موی سرم در من انرژی جمع شد اما آن برد را مدیون تماشاگرانمان هستیم که دستشان هم درد نکند.

 


یک سر زن قهار در درجه اول باید شجاع باشد مثل علی دایی


هرکسی استعدادی دارد که استعداد من هم در پرش بلند بود که این امر فقط منوط دوران حضورم درآلمان نمی‌شد. من زمانی که در پاس هم بودم می‌توانستم زیاد بپرم اما در ایران چون اکثر به زیر توپ می‌زدند ما آن جلو دائم در حال پریدن بودیم و شاید به همین دلیل پرشم خوب شد. من روی پریدن تمرین می‌کردم. مثلاً در پایان تمرینات دو ساعت برای من سانتر می‌کردند تا من با سر گل بزنم اما همیشه دوست داشتم با سر گل بزنم و به نظرم گلی که با ضربه سرزده شود قشنگ‌تر است. اتفاقاً چند وقت پیش به یکی از بازیکنان تیم ملی هم گفتم که سر زدن یک سلاح مخفی است و بازیکنی که بتواند سر بزند مخصوصاً یک مهاجم انگار سه تا پا دارد که انشالله در بازی آینده بتواند استفاده کند. کسی که بخواهد بترسد سرزن خوبی نمی‌شود و یک سر زن قهار در درجه اول باید شجاع باشد مثل علی دایی.

 

 

1485914

 


تیم 2006 علی‌رغم شایستگی زیاد فاقد انسجام لازم بود

 

ما هیچ‌وقت نمی‌توانیم چیزی که وجود داشت را انکار کنیم ‌. در جام جهانی آلمان نمی‌شود گفت همه‌چیز خوب بود. جو بسیار بدی در تیم وجود داشت. اتفاقاً چند وقت پیش که با مهدی مهدوی‌کیا صحبت می‌کردم و او نیز همین را می‌گفت. شاید یکی ازتیم‌هایی که می‌توانست در طول تاریخ از گروه خود صعود کند همان تیم بود به خاطر اینکه ما در اکثر پست‌ها بازیکنانی داشتیم که علاوه بر بازی‌های ملی زیاد، تجربه بین‌المللی کافی داشتند و این نکته خیلی مهمی است. متأسفانه آن زمان اختلاف بین سازمان تربیت‌بدنی و فدراسیون افتاد که باعث شد بیشترین ضربه را به تیم بزند. الآن که هیچ‌کدام هم نیستند که ما را به طرفداری از کسی متهم کنید ولی به نظر من آقای دادکان یکی از پاک‌ترین، سالم‌ترین، روراست‌ترین و صادق‌ترین آدم‌های فوتبال ایران بود و هست. او هم فوتبالیست ملی و باشگاهی بود و تحصیلات عالیه و مدیریت قوی داشت. ضربه دیگری که به ما وارد شد، مصدومیت بازیکنان کلیدی تیم بود. قسمتی از رباط داخلی پای من قبل از جام جهانی پاره شد، مهدی مهدوی‌کیا دچار گرفتگی عضله شدید کمر شد چون چند وقت پیش دران ناحیه عملی را انجام داده بود، زندی دچار کشیدی کشاله شد، علی کریمی مچ پایش آسیب‌دیده بود و تازه تمریناتش را شروع کرده بود و همچنین یک سری حاشیه‌هایی بود که روزنامه‌ها می‌گفتند فلان بازیکن را نباید بگذاریم وکلا جو به سمتی رفت که باعث شد اتحاد در تیم نباشد ولی وقتی به داخل زمین می‌رفتیم می‌توانم قسم بخورم که تک‌تک بازیکنانی که داخل زمین بودن قلبشان برای تیشمان می‌تپید، یعنی کسی کم‌کاری نکرد ولی تیم انسجام و انگیزه کافی را نداشت. یک مشکل دیگری که باید به آن اشاره‌کنم که امیدوارم دیگر اتفاق کنم ما را به دهی برده بودند که با مرکز شهر بسیار فاصله داشت و تقریباً وسط جنگل بود و همین موضوع بچه‌ها را بسیار ازلحاظ روحی خسته کرده بود در صورتی بازیکن احتیاج دارد با توجه به فشاری که در آن مقطع حس می‌کند مثلاً به خیابان برود و فکرش را برای دقایقی هم شده از فوتبال دور کند.

 


با تساوی مقابل مکزیک و پیروزی مقابل آنگولا صعود می‌کردیم


بازی اول ما را در جام جهانی آلمان (2006) ببینید که تا دقیقه هفتاد بازی پایاپایی با مکزیک ارائه داده بودیم. من اصلاً به فکر هم نمی‌رسید که آن بازی را بخواهیم واگذار کنیم، اما متأسفانه در اثر اشتباه فردی گل دوم را خوردیم و دیگر بازی را در ادامه ول کردیم. در برابر آن پرتغال باآن‌همه بازیکن بزرگ که درنهایت به جمع 4 تیم برتر راه یافت، تا دقیقه هفتادوهفت مساوی بودیم که دکو شوتی زد که از شانس بد ما به‌جای اینکه توپ به تیر بخورد و به اوت برود کمانه می‌کند و وارد دروازه می‌شود. بعدازآن هم پنالتی‌ای گرفتند که اگر امروز بود به آن بازیکن کارت زرد نشان می‌دادند، چون کاملاً رونالدو تمارض کرده بود. بازی سوم هم که دیگر نتیجه‌اش هیچ فرقی برایمان نمی‌کرد. من معتقدم با تساوی مقابل مکزیک و پیروزی مقابل آنگولا می‌توانستیم از گروهمان صعود کنیم که متأسفانه حیف شد.

 


آمدنم به پرسپولیس خیلی اتفاقی بود اما بسیار خوشحالم


من کارم فوتبال است وزندگی‌ام از طریق فوتبال می‌گذرد و آینده ما فوتبالیست‌ها بستگی به این دارد که چه پیشنهادی به دستمان برسد. اگر خاطرتان باشد آن موقع که به ایران آمدم نیم‌فصل بود و تیم‌ها در حال آماده‌سازی بودند. به‌صورت اتفاقی طی صحبتی که با آقای کاشانی و دایی انجام دادم به تیم پرسپولیس آمدم و خیلی اتفاقی بود. خوشحال هستم که لباس یکی از تیم‌های پرطرفدار آسیا را پوشیدم و خوشبختانه یک مقام جام حذفی هم توانستم همراه با پرسپولیس به دست بیاورم و خاطرات بسیار خوبی از این تیم دارم.

دیدگاه‌ها