کد خبر : 1730922 | 22 دی 1399 ساعت 20:20 | 49K بازدید | 1 دیدگاه

هرگز سعی نکنید یورگن را گول بزنید؛

روایت جالب لواندوفسکی از شرط بندی با کلوپ

رابرت لواندوفسکی، ستاره لهستانی بایرن مونیخ خاطرات جالبی را از زمان همکاری با یورگن کلوپ مطرح کرده است.

روایت جالب لواندوفسکی از شرط بندی با کلوپ

به گزارش "ورزش سه"، رابرت لواندوفسکی بعد از پشت سر گذاشتن یک فصل درخشان با بایرن مونیخ و کسب سه گانه با این تیم که با آقای گلی او در رقابت‌های لیگ قهرمانان اروپا و بوندسلیگا همراه بود، جایزه بهترین بازیکن سال فیفا را از آن خود کرد.

 

درخشش مهاجم لهستانی از زمان حضور او در دورتموند و کار زیر نظر یورگن‌کلوپ آغاز شد؛ جایی که او در 187 مسابقه برای زنبورها 103 گل به ثمر رساند و دو بار عنوان قهرمانی بوندسلیگا را از آن خود کرد.

 

 

1561703

 

 

لواندوفسکی حالا صحبت‌های جالبی را در رابطه با دوران حضور خود در دورتموند و کار با یورگن کلوپ مطرح کرده است: " وقتی به دورتموند منتقل شدم به سختی می‌توانستم یک کلمه آلمانی صحبت کنم. هوا به شدت بارانی و تمرینات یورگن کلوپ بسیار فشرده بود.

 

من در ابتدا کمی ناامید شده بودم اما یورگن به دنبال این بود که مرا به چالش بکشد بنابراین در ماه های اول چند شرط با یکدیگر گذاشتیم. . اگر در یک جلسه تمرینی 10 گل می زدم، او 50 یورو به من می داد و اگر این کار را نمی کردم من 50 یورو به او می دادم.

 

هفته های اول تقریبا باید هر بار هزینه می کردم. او می خندید اما چند ماه بعد همه چیز تغییر کرد و من کسی بودم که پول ها را جمع می‌کردم. این موضوع باعث شد که او یک روز بگوید دیگر کافی است؛ تو دیگر آماده هستی.

 

یورگن کلوپ نه‌تنها برای من یک پدر به حساب می آمد بلکه یک معلم سختگیر نیز بود. او راضی نبود که شما بازیکن سطح B باشید و همواره به دنبال سطح A شما بود.

 

 

1561704

 

 

یورگن هرگز فراموش نکرد که ما اول انسان هستیم و دوم فوتبالیست. من یادم می آید که یک بار بعد از تعطیلات آخر هفته در رختکن بودیم. ما از نوشیدنی های الکلی استفاده کرده بودیم و یورگن در تمرین صبح هنگام دیدن مان شروع به بو کشیدن کرد. او مانند یک سگ شکاری بود. خرناس، بو کشیدن. خرناس، بو کشیدن. سرانجام، او گفت من بو می کنم و متوجه می شوم. ما می‌دانستیم که او متوجه همه چیز شده است اما در عین حال فقط این صحبت‌ها را مطرح کرد و چیز دیگری نگفت. لحظه‌ای به همه نگاه کرد و سپس با هم شروع به خندیدن کردیم. درسی که از این اتفاق گرفتیم این بود که هرگز سعی نکنید یورگن را گول بزنید. این مرد خیلی باهوش است."

دیدگاه‌ها