کد خبر : 1750328 | 31 فروردين 1400 ساعت 00:15 | 68.5K بازدید | 16 دیدگاه

ماجرای سوال عجیب شفر از مرتضی تبریزی

مهاجم گل گهر در پاسخ دو جوابی بین شفر و قلعه نویی، بی درنگ سرمربی فعلی اش را انتخاب کرده و خاطره ای عجیب از شفر را تعریف کرد.

ماجرای سوال عجیب شفر از مرتضی تبریزی

به گزارش ورزش سه، مرتضی تبریزی پس از جدایی از ذوب آهن، حضور پر سر و صدایی در استقلال تهران داشت؛ حضوری که به اندازه حواشی اش، از نظر فنی نتوانست برای این مهاجم موفقیت به همراه داشته باشد. یک مصدومیت طولانی مدت و دوری از ترکیب استقلال که همراه با یک طلسم گلزنی طولانی مدت بود، فوتبال تبریزی را در مسیر سختی قرار داد. جدایی از استقلال و پیوستن به گل گهر در نیم فصل دوم لیگ بیستم اما بار دیگر این مهاجم را به سطح اول فوتبال ایران بازگرداند.

 

تبریزی هفته گذشته بعد از 22 ماه و 22 روز موفق به گلزنی شد؛ گلی که پیکانی ها به شدت اعتقاد به هند بودن آن داشتند ولی داور با قبول این گل، باعث پایان طلسم سنگین تبریزی شد. به همین بهانه، تبریزی در یکی از آیتم های امشب برنامه برتر حضور داشت و از شرایط خود صحبت کرد:

 

شرایط در گل گهر خوب است

 

خدا را شکر در گل گهر شرایط مان خیلی خوب است. با دو بردی که بدست آوردیم دوباره توانستیم در جدول کمی بالا بیاییم.

 

حضور در استقلال حس خوبی داشت

 

پوشیدن لباس استقلال افتخار بود و واقعا حس جالبی داشت. خیلی خوشحال بودم که این افتخار نصیبم شد. در بازی اولم برای استقلال (مقابل تراکتور) هم خدا را شکر با کمک هواداران توانستیم ببریم و من هم گل زدم.

 

استقلال را دلی انتخاب کردم

 

من خودم دوست داشتم که این اتفاق بیافتد. نه این که بخواهم دروغ بگویم چون آن موقع خیلی به اردوی تیم ملی دعوت می شدم اما ماندگار نبودم و بهم بازی نمی رسید یا جزو نفرات اصلی نبودیم. دنبال یک چالشی بودم که بروم و قابلیت هایم را بیشتر نشان دهم. به هر ترتیب بنا به دلایلی البته این اتفاق نیفتاد. ولی این که می گویند فلانی دستور داد نیست، انتخابم واقعا دلی بود.

 

بعضی وقت ها هر کاری کنی توپ هایت گل نمی شود!

 

بعضی وقت ها واقعا نمی شود. هر کاری بکنی توپ گل نمی شود. یک موقع هایی هم توپ به سرت یا سینه ات می خورد و گل می شود. این گونه نیست که فکر کنی همیشه باید توپ هایت گل شود.

 

1504041

 

هیس به کسانی که از من بدشان می آمد

 

تبریزی آخرین گل خود پیش از گل هفته گذشته را مقابل العین و در جریان پیروزی دو بر یک استقلال به ثمر رساند؛ گلی که تبریزی پس از به ثمر رساندن آن با نشان دادن علامت هیس، جنجال ساز شد. نحوه خوشحالی مرتضی تبریزی بعد از آن گل باعث ناراحتی هواداران استقلال شد. این در حالی بود که مرتضی تبریزی در آن مقطع با انتشار پستی اعلام کرد این حرکت در جواب بی احترامی هواداران حریف بوده است. وی در این مورد توضیحاتی جدیدی را ارائه کرد: "اولا که خیلی روی من فشار بود. دوم اینکه در آن ورزشگاه خیلی به ما توهین می کردند. هم اینکه با توجه به نتیجه بدی که سال قبل آن جا گرفته شده بود، حس و حال بدی بود. من دوست داشتم آن خوشحالی را انجام دهم؛ هدفم با آنهایی بود که از من بدشان می آمد. چه آنهایی که در استادیوم بودند، چه آنهایی که بیرون استادیوم بودند؛ چه آنهایی که در ایران بودند، چه آنهایی که در خارج بودند. دوست داشتم به آنهایی که از من بدشان می آید و انرژی خوبی نمی دهند، بگویم ساکت!"

 

گلزنی بعد از 22 ماه و 22 روز 

 

این خیلی رند است! کاش شماره تلفنم بود! (باخنده) حس خیلی خوبی بود. خیلی وقت بود که برای گلم خوشحالی نکرده بودم. لحظه ای که بعد از گلزنی نشستم بغض کردم. خیلی دوست داشتم که اولین گلم را زود بزنم و از این طلسم خارج شوم.

 

گلزنی به پیکان و حواشی بعد از آن

 

لحظه اول بعد از گل ترسیدم که بگویم با دست نزدم یا نه که حرفم تاثیر گذار نباشد. از شانس ما نه دوربین پشت دروازه بود و نه داوری که آنجا باشد.

 

فکر کردن به پیشنهادی از پرسپولیس

 

راستش را بخواهید نه اصلا! اگر موقعیتش هم پیش بیاید فکر نمی کنم. دو سال در استقلال بودم. درست است که سخت گذشت اما روزهای خوبی بود.

 

بعد از فوتبال دماغم را عمل می کنم

 

قبل از بازی با ماشین سازی توپ خورد به دماغم، اندازه اش دو برابر شده بود! همه گفتند برو عمل کن، گفتم که قبلا شکسته بود و عمل نکردم حالا این چند سال هم رویش. هر موقع که فوتبالم تمام شد انشالله این پولیپ را بر می داریم تا بتوانیم نفس بکشیم!

 

جواب و سوال کوتاه:

 

مثلث تبریزی/شاکری/ منشا یا مثلث/قایدی/ گرو : من منشا و شاکری را انتخاب می کنم.
زدن یک گل و خراب نکردن دروازه خالی یا زدن دو گل و خراب کردن دو دروازه خالی: یک گل بزنم و دروازه خالی را خراب نکنم!
امیر قلعه نویی یا وینفرد شفر: صد در صد امیر قلعه نویی. من یک چیزی در مورد شفر بگویم؛ آخر فصل بود و به هر حال ایشان من را گرفته بود. یک بار من را صدا زد و گفت و تبریزی پست تو چیه؟! گفتم جان؟!؟ تو من را گرفتی و نمی دانی که کجا بازی می کنم؟ باورتان نمی شود همان را گفتم و رفتم.

دیدگاه‌ها