به گزارش "ورزش سه"، بیش از یک سرمربی. بیش از یک رهبر، بیش از یک روانشناس، یک معلم، یک فیلسوف. تعریف کردن ولاسکو واقعاً دشوار است. چون او «فراتر از چارچوب» است، همانند روشنفکری که در فیلم «ما خیلی همدیگر را دوست داشتیم» اثر اتوره اسکولا توصیف میشود. «فراتر از چارچوب» شاید دقیقترین عبارت باشد چون او همان نقصی را در خودش دارد که بخشی از انسانیت او را شکل داده است: خردمند، فهمیده، انگیزهبخش، بسیار اهل فرهنگ اما اگر کسی او را کامل بخواند، فقط با صدای بلند خواهد خندید.
او و تیم زنان
ولاسکو تیم ملی زنان ما را بزرگ کرد، در واقع تقریباً شکستناپذیر. اما او این کار را کرد چون همیشه فراتر از والیبال را میدید، فراتر از مهارتهای فنی. او قوتها و ضعفهای هر ورزشکار را حس میکرد و به تدریج تلاش میکرد بهترینها را در آنها بروز دهد. او زنان را بهتر از هر کس پیش از خودش درک میکرد، پویاییهای درونی یک تیم، دشواری پذیرش یک اشتباه و ترسی که در پی آن از ریسک کردن برای حمله به وجود میآید.
شاید این به خاطر آن بود که در لاپلاتا، وقتی کودک بود، پدرش را از دست داد و مادرش (معلمی با اصالت انگلیسی) او و برادرش را به تنهایی بزرگ کرد. شاید هم به این خاطر بود که ولاسکو تمام زندگیاش را صرف نگاه کردن به اطراف، بهرهبرداری از هر موقعیت، هر برخورد، هر منظره و حتی هر تراژدی کرد (و در آرژانتین پر از کودتا او از بسیاری عبور کرد) تا چیزی بیاموزد. «یادگیری» برای او کلیدواژه است، رشدی مداوم، بدون بازگشت به عقب و شاید با تمام توان در همان «اینجا و اکنون» که به مانترای تیم ملی ما تبدیل شد.
تعهد
والیبال از کودکی برای او شور بود که تنها به یک دلیل به مدت سه سال متوقف شد: دانشگاه. اولویت او یادگیری بود. او دانشجوی رشته فلسفه بود و در جنبشهای دانشجویی نیز فعال بود. درس و سیاست او را درگیر خود کرده بود. «تعهد» یکی دیگر از واژگان بنیادی زندگی او در وسیعترین معنا است. خولیوی جوان اعتراض کرد، جنگید، جانش را به خطر انداخت. تا جایی که مجبور شد به بوینس آیرس فرار کند، جایی که در آن شیشه پاک میکرد و تدریس میکرد. چه چیزی؟ خودش گفت: «تندخوانی، حافظه، روشهای مطالعه، جغرافیا، کلاسهای املا.» و والیبال برای بچهها. آغاز ماجرایی که همیشه با تعهدی تقریباً مطلق با نتایج استثنائی آن را ادامه داد.
موفقیت
او اول در آرژانتین پیروز شد (با تیم فِرو کاریل و دستیاری تیم ملی قهرمان جام جهانی ۱۹۸۲)، سپس در ایتالیا که با مودنا تقریباً هر افتخاری ممکن را به دست آورد. سپس نوبت تیم ملی رسید که با زورزی، جیانی و برناردی: دو قهرمانی جهان، سه قهرمانی اروپا و پنج لیگ جهانی. و سالها بعد که در طول آن در پروژههای متنوعی از جمله فوتبال با لاتزیو و اینتر حضور داشت، بالاخره به تیم ملی والیبال زنان ایتالیا رسید: دو لیگ ملتها، یک مدال طلای تاریخی المپیک در پاریس (اولین مدال طلای تاریخ والیبال ایتالیا) و آخرین افتخار بزرگ، قهرمانی جهان در تایلند.
همدلی
او راز موفقیتش را «همدلی» میداند، توانایی درک دیگران و یافتن راه درست برای آشکار کردن بهترینهایشان. نگاه او به جهان همچنین باعث شد بتواند بهترین راهکارها را برای حداکثرسازی ظرفیت بازیکنان زن بیابد. نمونهای از دیدگاه فراتر از زمان و مکان ولاسکو؟ این جمله: «زنان از اشتباه کردن وحشت دارند چون برای هزاران سال بابت آن با کتک از سوی مردان مجازات شدهاند. بنابراین گاهی نیاز به دلگرمی دارند.» اما رابطهای پدرانه با شاگردان؟ هرگز. برای او سرمربی نباید دوست بازیکنان باشد. موضوع، موضوع نقشها است. انضباط، ذهنیت، تعهد، آموزشها. شاید فقط از این راه بتوان تفاوت را ساخت و «بیشتر از آن» بود.
منبع: گاتزتا دلو اسپورت