کد: 217021201 آبان 1404 ساعت 19:1228.7K بازدید

کند و کاو در زندگی فوتبالی و شخصی عنکبوت سیاه

گزارش: لِو یاشین، بزرگترین دروازه‌بان تاریخ فوتبال

کارگر کارخانه‌ای در شوروی کمونیسیتی که تا قله فوتبال جهان رفت. لِو یاشین، عنکبوت سیاه، بزرگترین گلر تاریخ، دروازه‌بان جاودانه‌ای که با دستانش تاریخ نوشت.
گزارش: لِو یاشین، بزرگترین دروازه‌بان تاریخ فوتبال

به گزارش ورزش سه، 22 اکتبر، سالروز تولد لِو یاشین است؛ بزرگ‌ترین دروازه‌بان تاریخ فوتبال، تنها کسی که به عنوان دروازه‌بان صاحب توپ طلا شده و صاحب ده‌ها رکورد جاودانه. به همین مناسبت، زندگی و مسیر شگفت‌انگیز او را مرور می‌کنیم.

*دوران کودکی و جوانی
لِو یاشین در ۲۲ اکتبر ۱۹۲۹ در خانواده‌ای کارگری در منطقه‌ی بوگورودسکوی مسکو به دنیا آمد. پدرش ایوان پتروویچ در کارخانه کار می‌کرد و مادرش آنا میتروفانونا هم کارگر بود اما پیش از آن‌که پسرش هفت ساله شود، بر اثر ابتلا به سل از دنیا رفت.

لِو از همان کودکی پسری درشت‌اندام، قوی و در عین حال چابک و تند و تیز بود. در دوران مدرسه در حیاط و کوچه فوتبال بازی می‌کرد اما در آن روزها استعدادی خارق‌العاده از خود نشان نمی‌داد؛ پسری معمولی از حاشیه‌ی مسکو.

با آغاز جنگ جهانی دوم، خانواده‌ی یاشین به اولیانوفسک پناه بردند. در آن‌جا لِو ۱۲ ساله برای کمک به جبهه در کارخانه‌ی تسلیحات کار کرد، به‌عنوان تراشکار، گلوله می‌ساخت. کاری سخت و مردانه که شخصیت او را ساخت و تمرکز و انضباطی را در او پرورش داد که بعدها درون دروازه برایش خصوصیتی کلیدی شد.

پس از جنگ، خانواده به مسکو بازگشتند و یاشین در کارخانه‌ی «دینامو» استخدام شد. همان‌جا بود که سرنوشتش با باشگاه سفید و آبی‌ مسکو، دینامو، گره خورد.

*آغاز دوران حرفه‌ای
حضور یاشین در فوتبال از پاییز ۱۹۴۴ شروع شد، وقتی در ۱۴ سالگی برای نخستین‌بار در تیم کارخانه‌ای «کراسنِی اکتابر» در توشینو درون دروازه ایستاد. مربی آن تیم ولادیمیر چچروف با دیدن صف نوجوانان، با اشاره به بلندقدترین پسر گفت: «تو می‌روی درون دروازه.» و از همان لحظه مسیر دشوار بزرگ‌ترین دروازه‌بان تاریخ آغاز شد.

یاشین سه سال در تیم توشینو بازی کرد و در مسابقات استانی مسکو حضور داشت. لو ساده و بی‌زرق‌وبرق بازی می‌کرد؛ جوانی بلندقد با واکنش‌های عالی.

در سال ۱۹۴۸، لِو ۱۸ ساله از کار طاقت‌فرسا در کارخانه خسته شد و حتی دیگر به تمرینات نرفت. در شوروی آن زمان، «بیکاری» جرم محسوب می‌شد، پس داوطلبانه به خدمت سربازی رفت. او را در نیروهای وزارت کشور مستقر کردند و چند ماه بعد فرمانده پرسید چه کسی می‌خواهد در تیم فوتبال گروهان شرکت کند؟ طبیعی بود که یاشین قدم پیش بگذارد.

در یکی از مسابقات نظامیان، یاشین آن‌قدر درخشان ظاهر شد که آرکادی چرنی‌شف، مربی تیم جوانان دینامو، او را زیر نظر گرفت. تابستان ۱۹۴۹ دعوت‌نامه‌اش به تیم جوانان از راه رسید و بهار ۱۹۵۰ به تیم اصلی ارتقا یافت، به‌عنوان دروازه‌بان سوم پس از آلکسی خومیچ و والتر سانایا. برای پسر ۲۰ ساله‌ی کارگر، همین جایگاه هم رؤیایی بود.

اما نخستین بازی رسمی یاشین کابوس‌وار پیش رفت. در تابستان ۱۹۵۰ در بازی مقابل اسپارتاک، دینامو ۱-۰ جلو بود که دروازه‌بان اصلی مصدوم شد و یاشین به میدان آمد. تنها چند دقیقه بعد گل عجیبی دریافت کرد و بازی ۱-۱ شد. در بازی بعدی مقابل دینامو تفلیس، چهار گل خورد و در نیمه‌ی دوم تعویض شد. یاشین سه سال بعدی را در تیم ذخیره سپری کرد و با انتقاد و تمسخر روبه‌رو بود؛ روزنامه‌ها او را ناکام می‌خواندند و بسیاری در باشگاه باور داشتند که هرگز به دروازه‌بان بزرگی بدل نخواهد شد. حتی خود او به خداحافظی و رفتن به هاکی فکر می‌کرد.

*دوران هاکی
در همان سال‌ها یاشین به‌طور موازی در تیم هاکی دینامو هم در پست دروازه‌بان بازی می‌کرد و در این رشته زودتر از فوتبال موفق شد. در سال ۱۹۵۳ لو قهرمان شوروی شد و به تیم ملی هم دعوتش کردند. هاکی به او واکنشهای فوری و جسارتی بی‌نظیر داد؛ مهارت در استفاده از دست‌ها و بی‌هراس ماندن در برخوردهای نزدیک، که بعدها سبک فوتبالش را دگرگون کرد.

*شکوفایی در باشگاه
نجات‌دهنده‌ی مسیر فوتبالی یاشین مربی تیم دوم دینامو بود که تکنیک او را از پایه بازسازی کرد، به او آموخت با مدافعان ارتباط برقرار کند و مهم‌تر از همه اعتمادبه‌نفسش را بازگرداند.

بازگشت لو به ترکیب اصلی در مه ۱۹۵۳ اتفاق افتاد؛ یاشین حالا دروازه‌بانی دیگر شده بود. همان فصل با دینامو قهرمان جام شوروی شد، هرچند در فینال مصدوم شد و مجبور شد روی نیمکت بنشیند. همان سال نخستین‌بار نام لو یاشین در فهرست بهترین بازیکنان کشور قرار گرفت؛ اتفاقی که سه سال قبل محال به نظر می‌رسید.
در ۱۹۵۴ با هدایت میخاییل یاکوشین، دینامو قهرمان شوروی شد و یاشین جایگاه خود را به‌عنوان سنگربان اصلی تثبیت کرد.

2251204

او در مجموع با دینامو پنج قهرمانی لیگ و سه جام حذفی برد. ۳۲۶ بازی انجام داد و تنها ۲۵۲ گل دریافت کرد؛ میانگین ۰٫۷۷ گل در هر بازی، آماری شگفت‌انگیز.

اما تأثیر واقعی او فراتر از آمار بود. یاشین مفهوم دروازه‌بان مدرن را به فوتبال معرفی کرد:
•  یاشین نخستین کسی بود که از خط دروازه بیرون می‌آمد و فضای محوطه را با جسارت پوشش می‌داد.
•  با صدای بلند مدافعان را هدایت می‌کرد و نظم دفاعی برعهده او بود.
•  نخستین دروازه‌بانی بود که با پرتاب سریع توپ، ضدحمله را آغاز می‌کرد.

حرکت ویژه‌ یاشین شیرجه‌ی «ماهی‌وار» بود؛ شیرجه‌ای تمام‌عیار با تمام طول بدن، به‌طوری که هم‌دوره‌هایش می‌گفتند "یاشین دست‌های لاستیکی" دارد، چون به توپ‌هایی می‌رسید که غیرممکن به نظر می‌رسیدند.

*مسابقه‌ی صدمین سالگرد فوتبال
۲۳ اکتبر ۱۹۶۳ در ورزشگاه ومبلی لندن اتفاقی افتاد که جایگاه او را در تاریخ جاودانه کرد. به مناسبت صدسالگی فوتبال در انگلیس، دیداری بین تیم ملی میزبان و منتخب ستارگان جهان برگزار شد.
حضور در تیم جهان به خودی خود نشانه‌ی احترام به یاشین بود. تیم را فرناندو ری‌یرا، مربی شیلیایی، هدایت می‌کرد و در ترکیبش چهره‌هایی چون آلفردو دی‌استفانو، ائوسِبیو، ریمون کوپا، دنیس لاو و فرانتس پوشکاش حضور داشتند. یاشین برای نیمه‌ی اول به‌عنوان دروازه‌بان اصلی انتخاب شد؛ نمادی از جایگاه جهانی‌اش.

ورزشگاه با صد هزار نفر پر شده بود. آن ۴۵ دقیقه برای یاشین لحظه‌ی امتحانی بزرگ بود، و او درخشید. چند بار در برابر جیمی گریوز، ستاره‌ی انگلیس، تک‌به‌تک شد و هر بار با واکنش‌های خارق‌العاده مانع گلزنی او شد. وقتی در یک صحنه‌ گریوز از چند قدمی شوت زد، یاشین با نوک انگشتان توپ را از دهانه دروازه بیرون کشید و تماشاگران انگلیسی ایستاده تشویقش کردند.

نیمه‌ی اول بدون گل پایان یافت و یاشین با تشویق ایستاده‌ی ده‌ها هزار تماشاگر زمین را ترک کرد. تیم جهان بازی را ۲-۱ باخت اما تیتر تمام روزنامه‌های انگلیس یکی بود: «ما بهترین دروازه‌بان تاریخ را دیدیم.» ، «عنکبوت روس، توری نامرئی در برابر دروازه‌ی انگلیس تنید.»، «یاشین ماشین انسان‌نماست!»

سردبیر نشریه‌ی آلمانی Kicker، کارل-هاینتس هایمان، نوشت: «درخشش او در پاریس را دیده بودم، اما نمایشش در لندن فراتر از یک نمایش عادی بود بود. یاشین بهترین دروازه‌بان جهان است و شایسته‌ی توپ طلا».

خود یاشین بعدها گفت: «آن ۴۵ دقیقه به اندازه کل عمرم ارزش داشت. ثابت کردم می‌توانم برابر بهترین‌ها بازی کنم. لندن همه‌چیز را روشن کرد.»

2251207

*توپ طلای ۱۹۶۳
در پایان همان سال، شگفتی رخ داد: لِو یاشین توپ طلای فرانس فوتبال را برد؛ نخستین دروازه‌بان تاریخ، نخستین بازیکن شوروی و نخستین عضو دینامو مسکو که این جایزه را می‌گرفت.

فقط یک سال قبل از آن، در جام جهانی شیلی، یاشین تا مرز خداحافظی رفته بود، اما فصل ۱۹۶۳ همه‌چیز را تغییر داد. دینامو قهرمان لیگ شد و او در ۲۷ بازی فقط ۶ گل خورد؛ آماری افسانه‌ای. و مهم‌تر از همه، همان شب جادویی در ومبلی بود.

در رأی‌گیری از ۲۱ خبرنگار اروپایی، او با ۷۳ امتیاز از ۱۰۵ امتیاز ممکن، بالاتر از جانی ریورا، جیمی گریوز و دنیس لاو ایستاد. مراسم اهدای جایزه در ۲۷ مه ۱۹۶۴ در مسکو برگزار شد و مکس یوربینی، سردبیر فرانس فوتبال، شخصاً توپ طلا را به او داد.

یاشین بعدها گفت: «وقتی خبر را شنیدم، فکر کردم شوخی است. دروازه‌بان و توپ طلا؟ آن هم بازیکن شوروی؟ باورنکردنی بود.»

توپ طلای او نمادی شد از این حقیقت که در فوتبال، نجات دروازه به اندازه‌ی زدن گل ارزش دارد. تا امروز، هیچ دروازه‌بان دیگری نتوانسته چنین جایزه‌ای را تکرار کند. پس از مرگ یاشین، همسرش والنتینا توپ طلا را به موزه‌ی دینامو سپرد تا برای همیشه در خانه‌ی او باقی بماند.

*تیم ملی شوروی
در سپتامبر ۱۹۵۴، یاشین ۲۴ ساله نخستین‌بار پیراهن سرخ شوروی را پوشید و در دیدار دوستانه با سوئد، برد ۷-۰ را با کلین‌شیت جشن گرفت. بازی بعدی برابر مجارستان بود، تیم فرانتس پوشکاش. شوروی‌ها آن دیدار را ۱-۱ به پایان رساندند و مطبوعات مجار از «عنکبوت روس» نوشتند.

یاشین در مجموع، ۷۴ بازی ملی انجام داد و ۷۰ گل دریافت کرد؛ میانگین کمتر از یک گل در هر مسابقه، آن هم مقابل بهترین تیم‌های جهان.

*المپیک ۱۹۵۶
نخستین افتخار بزرگ یاشین در المپیک ملبورن اتفاق افتاد، دوره‌ای که شوروی برای اولین‌بار در فوتبال المپیک شرکت می‌کرد. یاشین در فینال مقابل یوگسلاوی چند موقعیت قطعی را گرفت و با پیروزی ۱-۰، شوروی را به طلای المپیک رساند.

*قهرمانی اروپا ۱۹۶۰
درخشان‌ترین موفقیت او در جام ملت‌های اروپا ۱۹۶۰ در فرانسه بود. شوروی پس از حذف مجارستان در مرحله‌ی مقدماتی، در نیمه‌نهایی چکسلواکی را با نمایش خیره‌کننده‌ی یاشین شکست داد و در فینال مقابل یوگسلاوی، تیم یاشین با گل وقت اضافه‌ی ویکتور پونِدِلنیک قهرمان شد؛ نخستین قهرمانی قاره‌ای تاریخ شوروی با درخشش افسانه‌ای عنکبوت.

*جام‌های جهانی
یاشین در جام جهانی ۱۹۵۸ سوئد برای نخستین‌بار حضور در جام جهانی را تجربه کرد؛ تیم شوروی به یک‌چهارم نهایی رسید و برابر میزبان شکست خورد، اما او تحسین شد.

اما جام ۱۹۶۲ شیلی کابوس لو یاشین بود. در بازی با میزبان، در همان دقایق ابتدایی ضربه‌ی شدیدی به سرش خورد و با ضربه مغزی ادامه داد؛ بازی را ۲-۱ باختند و در کشور یاشین به‌شدت مورد حمله قرار گرفت. هواداران شیشه‌ی خانه‌اش را شکستند و لاستیک ماشینش را پنچر کردند.

در جام ۱۹۶۶ انگلیس اما یاشین با درخشش دوباره تیم ملی شوروی را به نیمه‌نهایی رساند. شوروی در برابر آلمان غربی ۲-۱ شکست خورد و در رده‌بندی به پرتغال باخت، اما یاشین چند مهار تاریخی انجام داد و آبروی از دست‌رفته را بازگرداند.

2251208

*بازوبند کاپیتانی
از دهه‌ی ۱۹۶۰ یاشین یکی از کاپیتان‌های تیم ملی شد. صدایش در سراسر زمین شنیده می‌شد؛ فرمانده‌ای واقعی که مدافعان را هدایت می‌کرد و روحیه می‌داد. او انگار رهبر متولد شده بود، گلری که نه‌فقط از دروازه محافظت می‌کرد، بلکه بازی کل تیم را مدیریت می‌کرد.

غروب دوران بازی و زندگی پس از فوتبال
تا پایان دهه‌ی ۱۹۶۰ یاشین همچنان نماد زنده‌ی فوتبال شوروی بود، اما بدنش دیگر مثل گذشته پاسخ نمی‌داد. یاشین با وجود اینکه ۴۰ ساله شده بود همچنان در سطح بالا بازی می‌کرد، ولی مصدومیت‌ها بیشتر و بازگشت دشوارتر می‌شد.

در ۱۹۶۹ مصدومیتی سنگین به سراغ یاشین آمد اما او در بازگشت مقابل آرارات ایروان بهترین بازیکن زمین شد و در سال ۱۹۷۰ رکورد ۶۶۲ دقیقه بدون گل خوردن را ثبت کرد.

برای جام جهانی مکزیک ۱۹۷۰ او را به‌عنوان دروازه‌بان سوم دعوت کردند، بیشتر به نشانه‌ی احترام. وقتی پیشنهاد شد وارد زمین شود، با تواضع گفت: « باید بهترین گلر تیم بازی کند.» همین جمله خلاصه‌ی شخصیت او بود.

یاشین در ۴۱ سالگی بازنشسته شد. بازی خداحافظی‌اش ۲۷ مه ۱۹۷۱ در لوژنیکی بین تیم منتخب دینامو و منتخب ستارگان جهان برگزار شد، با حضور اوزه بیو و بابی چارلتون. ۱۰۳ هزار نفر به ورزشگاه آمدند و هنگام تعویض لو در نیمه‌ی دوم بسیاری اشک می‌ریختند. یاشین در پایان با دو کلمه از مردم تشکر کرد: "ممنونم مردم!"

در آن دیدار خداحافظی هم یاشین هیچ گلی دریافت نکرد. آخرین کلین‌شیت گلر افسانه‌ای.

*بعد از بازنشستگی
یاشین بعد از خداحافظی، مدیر تیم دینامو مسکو شد و هم‌زمان در آماده‌سازی دروازه‌بانان جوان تیم ملی کمک می‌کرد.

از ۱۹۷۲ لو در کمیته‌ی ورزش شوروی فعالیت داشت و مسئول توسعه‌ی فوتبال پایه شد. مسابقات بین‌المللی جوانان را سازمان داد و با مربیان کار می‌کرد.

او چهره‌ای محبوب در تلویزیون بود، به‌عنوان کارشناس و مفسر. خبرنگاران خارجی هم برای نظرخواهی به سراغش می‌آمدند. یاشین چند کتاب نوشت از جمله «یادداشت‌های یک دروازه‌بان» که تجربه‌ها و نکات تاکتیکی را با صداقت بیان می‌کرد و با استقبال گسترده روبه‌رو شد.

2251209

*افتخارات و جوایز
درخشش‌های باشگاهی و ملی:
•  پنج قهرمانی شوروی (۱۹۵۴، ۱۹۵۵، ۱۹۵۷، ۱۹۵۹، ۱۹۶۳)
•  سه جام حذفی  (۱۹۵۳، ۱۹۶۷، ۱۹۷۰)
•  قهرمان هاکی شوروی (۱۹۵۳)
•  قهرمان اسپارتاکیاد (1956)
•  طلای المپیک (1956)
•  قهرمان اروپا (1960)
•  نایب‌قهرمان اروپا و مقام چهارم جام جهانی (1966)

جوایز فردی:
•  توپ طلای ۱۹۶۳ فرانس فوتبال
•  عنوان بهترین دروازه‌بان قرن بیستم از فیفا
•  ۱۳ بار بهترین دروازه‌بان سال شوروی
•  سه‌بار برنده‌ی عنوان دروازه‌بان سال مجله اوگونیوک
•  قهرمان کار سوسیالیستی، دارنده‌ی نشان لنین و دو نشان پرچم کار سرخ
•  استاد ورزش افتخاری شوروی
•  نشان کارمند ممتاز وزارت کشور

*زندگی شخصی
در زندگی شخصی، لِو یاشین چهره‌ای کاملاً متفاوت از هیبت ترسناک و پرصلابتش در زمین فوتبال داشت. تنها عشق و همراه همیشگی‌اش والنتینا تیموفیِونا شاشکووا بود، دختری از یک خانواده معمولی مسکویی که به‌عنوان خبرنگار رادیو کار می‌کرد.
آنها پنج سال تمام با هم آشنا بودند. یاشین چند بار از او خواستگاری کرد، اما والنتینا عجله‌ای برای ازدواج نداشت؛ می‌خواست مرد آینده‌اش را بهتر بشناسد. زندگی فوتبالی یاشین هم آسان نبود: تمرین‌ها، اردوها، سفرها و حتی کار در کارخانه. دیدارهایشان کوتاه و گاه‌به‌گاه بود، اما احساسشان روزبه‌روز عمیق‌تر می‌شد.

در نهایت، در دسامبر ۱۹۵۴ تصمیم گرفتند ازدواج کنند، اما حتی ازدواج آنها هم با اتفاقی عجیب مواجه شد. در اداره ثبت ازدواج، والنتینا وقتی دید زوجی دیگر در حال پر کردن فرم‌ها هستند، در بخش "نام خانوادگی پس از ازدواج" نوشت "قبلی"؛ یعنی قصد ندارد تغییر نام دهد و نام خانوادگی‌اش را یاشین بکند. لِو از شدت عصبانیت فرم‌ها را پاره کرد و بدون اینکه چیزی بگوید از ساختمان بیرون رفت. والنتینا به‌دنبالش دوید اما او سکوت کرده بود. همه‌چیز شبیه پایان یک داستان عاشقانه بود، ولی نه، زوج عاشق ما کمی بعد آشتی کردند و در پایان همان ماه ازدواجشان را جشن گرفتند.

آن‌ها صاحب دو دختر شدند، ایرینا و الِنا، که پدرشان عاشقانه دوستشان داشت. در فاصله میان بازی‌ها و اردوها، لو تا می‌توانست با خانواده وقت می‌گذراند؛ با دخترها به ماهی‌گیری می‌رفت، شنا یادشان می‌داد و برایشان قصه می‌گفت. خانواده برای یاشین چیزی مقدس بود، عشقی هم‌سنگ فوتبال.

والنتینا بعدها گفت که هرگز بین او و لو دعوای جدی پیش نیامد. اگر اختلافی بود، فقط مدتی با هم حرف نمی‌زدند و همیشه خود لِو پیش‌قدم می‌شد؛ گاهی با دسته‌گلی در دست، گاهی فقط با گرفتن دستان همسرش. یاشین مردی تندمزاج بود، اما زود آرام می‌شد، اشتباهش را می‌پذیرفت و کینه‌ای به دل نمی‌گرفت.

زوج ما سی‌وپنج سال کنار هم زندگی کردند، تا زمان مرگ لِو ایوانوویچ در سال ۱۹۹۰. والنتینا تیموفیِونا سی‌ودو سال پس از او زنده ماند و تا پایان عمرش، در مه ۲۰۲۲ و در ۹۱سالگی، به یاد و خاطره یاشین وفادار ماند و هرگز دوباره ازدواج نکرد.

از خانواده یاشین نوه‌هایی به‌جا ماندند، از جمله واسیلی فرولوف که راه پدربزرگش را دنبال کرد و دروازه‌بان شد. هرچند به شهرت نرسید و پس از مدتی بازی برای تیم دوم دینامو و چند تیم سن‌پترزبورگی، کفش‌ها را آویخت و مربی و معلم ورزش شد. او پسرش را "لِو" نامید، به یاد اسطوره خانواده و پدربزرگ فقیدش.

خانواده یاشین نمادی از سادگی و وفاداری در روزگار پرزرق‌وبرق فوتبال شوروی بود؛ زندگی‌ای آرام، بی‌حاشیه و بی‌رسوایی اخلاقی. چیزی نادر حتی در آن دوران خاص شوروی.

در سال‌های پایانی، لِو ایوانوویچ بیمار بود، اما همچنان برای ورزش شوروی تلاش می‌کرد. یاشین سالخورده مهمان محبوب یگان‌های نظامی و رویدادهای ورزشی بود و هرگاه از او دعوت می‌کردند، با روی گشاده به دیدار ورزشکاران جوان می‌رفت.

با وجود درد و بیماری، یاشین روحیه‌اش را حفظ کرد و شوخ‌طبعی‌اش هرگز از بین نرفت. هم‌تیمی‌ها به یاد داشتند که لو حتی در روزهای سخت، با لبخند و لطیفه فضا را عوض می‌کرد و هرگز از دردهایش شکایت نداشت.

2251210

یاشین در ۲۰ مارس ۱۹۹۰ در شصت‌سالگی بر اثر سرطان معده درگذشت. بیماری‌اش سریع پیش رفت و پزشکان کاری از دستشان برنیامد. چند سال پیش از مرگ، به‌دلیل ترومبوز یکی از پاهای یاشین قطع شد؛ ضربه‌ای سخت برای مردی که تمام عمرش را وقف فوتبال کرده بود.

مراسم خاکسپاری در گورستان واگانکوفسکویه برگزار شد و هزاران نفر، از فوتبالیست و مربی گرفته تا هواداران و مردم عادی مسکو، برای وداع آمدند. او را تمام کشور بدرقه کرد.

نام لِو یاشین امروز با افتخار در تاریخ فوتبال به یاد آورده می‌شود. جایزه بهترین دروازه‌بان سال مجله فرانس فوتبال به نام اوست و فیفا او را در تیم منتخب قرن بیستم قرار داده. هواداران در سراسر جهان هنوز او را بهترین دروازه‌بان تاریخ می‌دانند.

به افتخار یاشین، ورزشگاه‌ها، خیابان‌ها و مدارس فوتبال بسیاری نام او را بر خود دارند. در مسکو سه تندیس از او برپاست: یکی کنار ورزشگاه دینامو، دیگری در لوژنیکی و سومی در همان گورستانی که لو آرام گرفته. حتی در سال ۲۰۱۴ در ریودوژانیرو، در برزیل هم مجسمه‌ای از او ساخته شد.

یاشین همیشه با لباس سیاه بازی می‌کرد، از همین‌جا بود که لقب‌هایی چون "عنکبوت سیاه" و "پلنگ سیاه" به او داده شد. خودش می‌گفت رنگ سیاه حریفان را می‌ترساند.

با این حال، او عادتی ناپسند داشت: تقریباً تمام عمرش سیگار می‌کشید، حتی گاهی در وقت استراحت بین دو نیمه. در آن دوران امری عادی بود، اما بعدها همین سیگار بود که یاشین را نابود کرد.

در تمرین‌ها لو اغلب بدون دستکش تمرین می‌کرد تا تماس مستقیم با توپ را حس کند، و در بازی‌ها تنها از دستکش‌های چرمی نازک استفاده می‌کرد؛ آن زمان هنوز فناوری‌های امروزی وجود نداشت.

یاشین اغلب با کلاه لبه‌دار معروفش بازی می‌کرد و می‌گفت این کلاه طلسم شخصی او است. یاشین نخستین دروازه‌بانی بود که از روی خط دروازه بیرون می‌دوید تا پاس‌ها و سانترها را قطع کند، درحالی‌که پیش از او دروازه‌بان‌ها معمولاً از روی خود تکان نمی‌خوردند. اما پشت آن چهره عبوس و چهره‌ای که مهاجمان را می‌ترساند، مردی بود مهربان، شوخ‌طبع و اجتماعی. دوستان و هم‌تیمی‌ها از او به‌عنوان انسانی با قلبی بزرگ یاد می‌کردند.

یاشین در تیم ملی شوروی رکوردهای متعددی به‌جا گذاشت: چهارده فصل پیاپی (از ۱۹۵۴ تا ۱۹۶۷) بازی کرد، تا ۳۸سالگی دروازه‌بان شماره یک ماند و بیش از هر گلر دیگری برای شوروی به میدان رفت. دروازه‌بان افسانه‌ای دنیای فوتبال، عنکبوت سیاه، لِو یاشین. این بازی هرگز تو را فراموش نخواهد کرد.

تازه‌ترین اخبار ورزشی ایران و جهان دراپلیکیشن ورزش سه
دانلود
60اشتراک گذاریگزارش خطا

دیدگاه‌ها

لطفا قبل از ارسال دیدگاه خود، حتماقوانین و مقرراترا مطالعه فرمایید.
لطفا منتظر بمانید...

آخرین اخبار