
به گزارش ورزش سه، امروز بیستمین سالگرد درگذشت جورج بست، یکی از درخشانترین استعدادهای تاریخ فوتبال است. نابغهای که نبوغش روی چمن با زندگی آشفته و پرحادثهای که در بیرون از زمین داشت در تضاد کامل بود. او خود این تضاد را با طنز تلخ انگلیسی در جمله مشهورش خلاصه کرده بود: «بخش بزرگی از پولم را صرف الکل، خوشگذرانی و ماشینهای تندرو کردم؛ بقیهاش را هم صرفاً هدر دادم.»
بست در ۲۲ مه ۱۹۴۶ در محله کارگری کریگا در شرق بلفاست به دنیا آمد. پسر یک کارگر بندر و مادری که سابقا ورزشکار بود. خیلی زود ستاره جرج طلوع کرد؛ در ۱۷سالگی برای منچستریونایتد در لیگ انگلیس بازی کرد و با تیم سر مت بازبی در سالهای ۱۹۶۵ و ۱۹۶۷ قهرمان شد. نقطه اوج، ۱۹۶۸ بود؛ زمانیکه در فینال جام باشگاهها اروپا مقابل بنفیکا درخشید و نخستین قهرمانی تاریخ یک تیم انگلیسی را در جام باشگاههای اروپا رقم زد. همان سال در ۲۱سالگی جرج بست بهعنوان جوانترین بازیکن تاریخ، توپ طلای اروپا را دریافت کرد.

اما بیرون از زمین، زندگی بست به مسیر دیگری رفت. شهرت زودهنگام و سبک زندگی شبیه ستارگان راک برای او لقب «پنجمین بیتل» را بههمراه آورد. اعتیاد به قمار، شکست در اداره کلابهای شبانه و بوتیکهای مد، ناپدید شدنهای چندروزه، حضور مست در تمرین و درگیریهای مکرر با پلیس، آغاز سقوطی بود که هیچگاه متوقف نشد. پس از ۲۹۰ بازی و ۱۱۵ گل برای یونایتد، باشگاه در سال ۱۹۷۲ مجبور شد او را کنار بگذارد. بست تنها ۲۶ سال داشت.
در ادامه، بست بین تیمهای پایینرده انگلیسی و لیگ آمریکا سرگردان شد و هرگز به فرم سالهای طلاییاش بازنگشت. الکل بدنش را ویران کرده بود؛ تا جایی که در سال ۲۰۰۲ به پیوند کبد نیاز پیدا کرد، اما حتی هشدار صریح پزشکان که گفته بودند یک نوشیدنی دیگر ممکن است آخرین باشد هم او را متوقف نکرد.

رسواییها ادامه یافت: زندان بهدلیل مست نشستن پشت فرمان، مشکلات خانوادگی، سوءاستفاده مالی اطرافیان. بااینحال محبوبیت جرجی از بین نرفت. هشت روز پس از مرگ او در ۲۵ نوامبر ۲۰۰۵، حدود ۱۰۰ هزار نفر در بلفاست برای بدرقهاش به خیابانها آمدند. نخستوزیر وقت بریتانیا، تونی بلر، در مراسم خاکسپاری سخنرانی کرد. تأثیر او آنقدر عمیق بود که فرودگاه شهر هنوز نام «جورج بست» را بر خود دارد.
سرنوشت او شباهتی آینهوار با دیهگو مارادونا داشت: نبوغی بیتکرار، افولی پرهیاهو، و محبتی پایدار در میان مردم. جورج بست برای همیشه نمادِ تراژدیِ نابغهای خواهد ماند که زندگیاش درخشان آغاز شد و با سرعتی بیرحمانه سقوط کرد: به قول انگلیسیها «سیمپلی د بست»، حتی در تلخی سرنوشت.