
به گزارش "ورزش سه"، الکساندر آرنولد با باری سنگین از انتظارات وارد رئال مادرید شد. این ملیپوش انگلیسی و ستاره سابق لیورپول با تجربه حضور در شبهای بزرگ لیگ قهرمانان و دارای پختگی فوتبالی که باید یک انتقال روان را تضمین میکرد آمد. با این حال، شروع اولین فصل او در پایتخت اسپانیا برخلاف انتظار، پرآشوب از کار درآمده است.
او پس از تایید این که باید دوباره به دلیل مصدومیت متوقف شود و دو ماه از میادین دور بماند، اعتراف میکند: «من ویران شدهام.» کندی ریتم، لغزشهای دفاعی، سردرگمی تاکتیکی و فشار بیامان، او را به عضویت باشگاهی کوچک درآورده است که هیچ فوتبالیستی نمیخواهد جز آن باشد: باشگاه ابرستارههایی که در اولین سال حضورشان در رئال مادرید به شدت رنج کشیدهاند.

رئال مادرید به دلیل اندازه و محیط رقابتیاش بارها نشان داده است که حتی بازیکنان تثبیت شده نیز میتوانند هنگام ورود، دچار شوک سنگینی شوند. لازم نیست جوان باشید یا هنوز در حال رشد، حتی ابرستارههای جهانی با کارنامههای تثبیت شده نیز واقعیتهای سخت برنابئو را در همان لحظه قدمگذاشتن در آن تجربه کردهاند.
هازارد: از المپ المپیک لیگ برتر تا بنبستی کامل
ادن هازارد احتمالاً دردناکترین مثال است. او در چلسی یکی از تعیینکنندهترین فوتبالیستهای جهان بود، رهبر بیچون و چرای لیگ برتر و نامزد بالقوه توپ طلا. انتقال او باید بهترین راهکار برای جایگزینی رونالدو میبود اما اولین فصلش (و تمام فصلهای بعدی) به کابوسی از مصدومیتها و ناکامیها تبدیل شد.
هازارد بالغ، باتجربه و با حضوری درخشان وارد شد. او آمده بود تا رهبری کند. اما شرایط بدنیاش از همان روز اول او را رها نکرد و هرگز ثبات لازم برای حفظ سطح بازیاش را نیافت. این روشنترین مثال است از این که چگونه یک بازیکن کاملاً شکل گرفته میتواند زیر وزن فشارهای بازی برای رئال مادرید فرو بریزد.

او در مصاحبهای با مارکا اعتراف کرد: «پیامی برای هواداران رئال مادرید؟ ببخشید دوستان. دارم تلاش میکنم، اما... متاسفم. یک سال دیگر دارم و باید خودم را ثابت کنم اما آسان نیست: بازی نمیکنم، میخواهم بیشتر بازی کنم...»
کاکا: توپ طلایی گرفتار در جسم خودش
کاکا پیش از این که حتی قدم به چامارتین بگذارد، به اوج موفقیت رسیده بود: قهرمان اروپا، اسطوره میلان و برنده توپ طلا. او در اوجش مصداق یک فوتبالیست کامل بود. ورودش به رئال مادرید همه نشانههای یک موفقیت را داشت. اما اولین سال او با چیزی مشخص شد که گریبان یک بازیکن باتجربه را میگیرد: از دست رفتن توانایی بدنی.
از همان ابتدا مصدومیتها او را آزار دادند. فرم او هرگز به حالت سابق بازنگشت و سلسلهای از مشکلات، سازگاری او با تیم را به نبردی ناممکن تبدیل کرد. هواداران انتظار کاکای مسلط سنسیرو را داشتند اما بدن این بازیکن برزیلی دیگر متعلق به آن بازیکن نبود.
مایکل اوون: ستارهای جهانی که هرگز جایگاهش را پیدا نکرد
اوون با شهرت یک مهاجم نخبه، برنده توپ طلا و مهرهای کلیدی برای تیم ملی انگلیس وارد شد. در ۲۴ سالگی، اما با کارنامهای تثبیت شده، تجربه و غریزه گلزنی او باید تضمینی مطمئن به نظر میرسید. اما اولین و تنها سال او در این باشگاه نشان داد که سازگاری در محیطی با رقابت شدید تا چه اندازه دشوار است.

او بازی کرد، گل زد (۱۶ گل در ۴۵ بازی) و لحظاتی درخشان ارائه داد... اما همیشه در نقشی مکمل. او هرگز یک بازیکن ثابت نشد. احساس همه این بود که او بازیکنی عالی است اما در زمینهای که دقیقاً به چیزی که او ارائه میداد نیاز نداشت. او به دلیل نداشتن کیفیت ناکام نشد، بلکه به این دلیل که سیستم هرگز او را کاملاً در آغوش نگرفت.
جاناتان وودگیت: پر تنشترین اولین بازی در تاریخ رئال مادرید
وقتی جاناتان وودگیت در سال ۲۰۰۴ به رئال مادرید پیوست، خرید او به عنوان تقویتی سطح بالا برای خط دفاع تلقی میشد. با تجربه لیگ برتر و شهرتی به عنوان یک مدافع میانی محکم، هیچکس تصور نمیکرد اولین بازیاش یکی از فاجعهبارترینها در تاریخ این باشگاه باشد. او تقریباً تمام سال اولش را مصدوم بود و زمان کمی برای سازگاری داشت و وقتی سرانجام بازی کرد، شروعی فراموشنشدنی داشت: یک گل به خودی و یک کارت قرمز در همان مسابقه.
یوویچ: وقتی پختگی خیلی زود میرسد
اگرچه هنوز جوان بود اما لوکا یوویچ بهع نوان پروژه وارد مادرید نشد، بلکه به عنوان یک واقعیت قدم به این تیم گذاشت. او از یک فصل درخشان در بوندسلیگا آمده بود، با غریزه گلزنی رشد کرده، آمادگی بدنی و عملکردی به حدی پخته که انتقالی در سطح یک ستاره را توجیه کند.

اما همه چیز از همان ماههای اول اشتباه پیش رفت. کمبود زمان بازی، از دست رفتن اعتماد به نفس، ناهماهنگی با سبک تیم و فشاری که هر اشتباهی را بزرگ میکرد. اولین سال او به بیابانی فوتبالی تبدیل شد. او مهاجمی آماده رقابت بود... اما نه برای محیطی به سختی و بیرحمی رئال مادرید.