به گزارش "ورزش سه"، وقتی خبر رسید که کارلوس کیروش دوباره به فوتبال خاورمیانه برگشته، موجی از تردید و کنایه بهراه افتاد. مرد پرتغالی، حالا در آستانه ۷۲ سالگی، برای بسیاری نماد فوتبال محافظهکارانه، تدافعی، و گاهی حتی خستهکننده است. اما آنها که تاریخ را دقیقتر میخوانند، میدانند او هر جا وارد شده، وقتی وقت زیادی نداشته، بهترین نسخه از خودش را نشان داده؛ همان «مأمور لحظههای اضطراری». اما مقصد اینبار، نه ایران بود و نه مصر. عمان بود؛ تیمی که نه ستاره دارد، نه هیاهو، و نه رسانههای بزرگ. اما دقیقاً همین آرامش، همان چیزیست که به مأموریت کیروش عمق میدهد.
بازگشت کیروش به خاورمیانه فقط یک انتخاب فوتبالی نیست؛ شبیه برگشتن به منطقهایست که او بهتر از هر غیربومی دیگری میشناسد. جایی میان ماسه و فشار، میان تاکتیک و هیاهو. منطقهای که در آن، فوتبال همیشه چیزی فراتر از ۹۰ دقیقه بوده؛ جایی که مربیان، فقط مربی نیستند — نمایندهی نظم، سرسختی، و گاهی حتی غرور ملیاند. کیروش خوب میداند در این منطقه، پیروزی نه فقط در زمین، که در ذهن رقم میخورد. اینجا، او دیگر یک «خارجی» نیست؛ یک بازیگر باسابقه در نقشهای آشناست که بارها در آن نقش گرفته است.
تیم ملی عمان، بعد از تجربهی برانکو ایوانکوویچ و سپس جاروسلاو سیلهاوی (مربی اهل جمهوری چک)، بالاخره به ایستگاهی رسید که تصمیمگیری دقیق نیاز داشت. عمان با مربی موقت داخلی، رشید جابر، خودش را به مرحله نهایی پلیآف آسیایی جام جهانی ۲۰۲۶ رساند؛ اما نه به شکلی مطمئن. ساختار مرحله نهایی متفاوت است: شش تیم در دو گروه سهتیمی قرار میگیرند. هر تیم تنها دو بازی خواهد داشت. برنده هر گروه مستقیم به جام جهانی میرسد؛ تیم دوم هر گروه باید دوباره بجنگد، در پلیآف بینقارهای. در چنین شرایطی، عمان تصمیم گرفت یک مربی نجاتبخش بیاورد. نه برای ساختن، بلکه برای عبور دادن.
تیمی بدون ستاره، بیصداتر از رقبا، اما ساختارمند. همان چیزی که ایران ۲۰۱۱ بود، حالا عمان شده. و کیروش دوباره در همان موقعیت قرار گرفته: تیمی که نمیدرخشد، اما نمیریزد. بازیکنانی که تکنیکی نیستند، اما منظماند. و حریفی که روی کاغذ بهتر است، اما در زمین باید عبور کند.
کیروش اهل ساختن نیست. او معمارِ موقت نیست، بلکه استراتژیست بحران است. او آمده که در دو یا سه بازی، راهی برای عبور پیدا کند. کلمهی «پروژه» برای او بیمعناست؛ آنچه برایش اهمیت دارد، همین چند مسابقهایست که آیندهی عمان را رقم میزنند. شاید همین چند ماه، آخرین حضورش در فوتبال ملی باشد؛ اما در همین چند ماه، همچنان میتواند نقش اول یک سناریوی غیرمنتظره باشد.
اگر عمان با تیمهایی مثل قطر یا امارات همگروه شود، کیروش فقط حریفشان نیست؛ مربی سابقشان هم هست. او با ذهنیت بازیکنان این تیمها، ساختار دفاعیشان، واکنششان در فشار و حتی ضعفهای شخصیشان آشناست. حالا او میتواند همان دانش را علیهشان بهکار بگیرد. و اینجاست که مأموریت سادهی عبور، رنگ روانشناختی میگیرد. کیروش همیشه استاد بازیهای ذهنی بوده و حالا، دوباره وقتش رسیده است.
برای بسیاری از ایرانیها، عمان یادآور آرامش است. کشوری بیطرف، میزبان مهمترین مذاکرات منطقهای، از گفتوگوهای هستهای گرفته تا مصالحههای پشتپرده میان ایران و غرب. اما حالا، ایرانیها به دلیلی کاملاً متفاوت، چشم به عمان دوختهاند. اینبار نه برای صلح. نه برای میانجیگری. بلکه برای تماشای یک نبرد فوتبالی واقعی — با حضور کارلوس کیروش، و در میانهی رقابتی سخت با تیمهایی چون عراق، عربستان، امارات و اندونزی. برای کیروش، میدان عمان نه میز مذاکره است و نه سکوی سازش. یک فرصت دیگر برای اثبات است. و برای فوتبال ایران، شاید فرصتی برای رصد دوبارهی مردی که سالها نماد جنگیدن بود — اینبار در لباسی دیگر.