به گزارش "ورزش سه"، هیچ واقعیت و هیچ افسانهای وقتی صحبت از کوپولا میشود وجود ندارد. مردی افسونگر، اغواگر حرفهای و مذاکره کنندهای جنجالی. او شوالیهای خوشپوش بود و همچنان در سن ۷۶ سالگی هست. او به راه رفتن روی طنابی معلق در ۱۰۰ متری زمین عادت کرده است، درست مثل مردی که او را مدیریت میکرد و سایهاش بود: برای این که تنها مدیر برنامه دیهگو آرماندو مارادونا شود، بیش از ۱۰۰ بازیکنی را که نمایندگی میکرد، به یک باره رها کرد. در آرژانتین، الهامبخش یک سریال موفق تلویزیونی شد چون زندگیاش مناسب فیلم بود و حتی امروز هم همچنان از «دیهگویش» صحبت میکند: او را به اوج رساند، اما به سوی تاریکی هم همراهیاش کرد.
مصاحبه کوپولا با روزنامه گاتزتا دلو اسپورت را در زیر میخوانیم.
کوپولا، در نهایت شما چه کسی هستید؟
«من ال رپرسنتانته هستم، مثل عنوان همان سریال تلویزیونی. مردی که این حرفه را در کشورم به معنای واقعی به وجود آورد. امروز صدها و هزاران مدیر برنامه کلاه از سر برمیدارند و میگویند: شاپو. غیر از آن، من مردی ناقصم، عاشق زیبایی. فراز و نشیبها داشتهام، مثل خیلیها، اما یک امتیاز منحصر به فرد هم داشتهام: بخشی از زندگیام را کنار بزرگترین تاریخ گذراندهام.»
دیهگو واقعاً چه کسی بود؟
«او نابغه بود. وجد و رنج. خدای فوتبال، اما همچنین خدای نمایش. باید به ناپل بازگردیم، زیباترین شهر دنیا، چون آنجا است که مارادونا را توضیح میدهد. یک ملت تمام قد برابر او تعظیم کرد چون دیهگو فراتر از توپ بود. در یک دوره، دیاستفانو بزرگترین بود، در دورهای دیگر پله، امروز هنوز مسی است اما دیهگو در همه ابعاد منحصر به فرد و متفاوت بود. پاپ ژان پل دوم یک بار به او گفت: تو از من مشهورتر هستی...»
شما یک بار گفتید: دیهگو و من یک زوج واقعی بودیم.
«بین ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۰ رابطهمان کاملاً حرفهای بود و با موفقیتهای فراوان همراه شد. بعد ناگهان جدا شدیم و بعد از جام جهانی ۹۴ دوباره به هم رسیدیم. از آنجا همه چیز تغییر کرد: رابطهای درخشان شکل گرفت، نیازی به با هم بودن و کار در کنار یکدیگر.»
سپس دوباره اختلاف و جدایی؟
«تا دوباره دیدار کنیم. خود دیهگو گفت: کوپولا بقیه قلبم بود، پدرم، برادرم، دوستم. زیباترین جملهاش به من این بود: تو توپ زندگی منی، چون همه دنیا میدانند چقدر توپ را دوست داشت. اما روزی هم رسید که من دشمن اصلی شدم. گفت پول دخترانش را دزدیدهام و من چه کردم؟ خودم را معرفی کردم و حتی یک دلار هم کم نشده بود.»
شما ۹۷ روز هم زندانی شدید. آن تجربه چطور بود؟
«بیدلیل زندانی شدم، توسط قاضی و پلیسهایی که بعداً خودشان به زندان افتادند. به اتهام واهی قاچاق مواد مخدر. در آن زمان، دیهگو و خانوادهاش تکیهگاهم بودند. هرگز تنهایم نگذاشتند.»
رابطهتان با خانواده مارادونا در حال حاضر چگونه است؟
«آنها در غمگینترین روز پاسخ دادند: من کسی بودم که اولین دستگیره تابوت دیهگو را برداشتم و این برایم همه چیز است. امروز، با همسر سابقش کلودیا و دخترانش، احترام متقابل وجود دارد، حتی اگر زیاد همدیگر را نبینیم. آنها میدانند همیشه در کنارشان هستم.»
او را کی خوشحالتر دیدید؟
«وقتی توپ گردش کنار او بود، چه در گل و لای، چه در فینال جام جهانی. دیهگو خوشحال بود، گرچه مضطرب. خوشحال بود وقتی با کلودیا ازدواج کرد، وقتی دخترانش به دنیا آمدند، وقتی ناپل را کشف کرد و پنج ماه پیش از مکزیک ۱۹۸۶ که به من گفت: ما میبریم و من بهترین خواهم شد.»
و غمگینترین لحظه؟
«اوایل ۲۰۰۰ در پونتا دل استه که بعد از روزها افراط، در آستانه مرگ بود. او اعتیاد داشت، اما همچنین نیروی جنگیدن و همیشه دوباره متولد شدن.»
اگر میتوانستید یک تصمیم را تغییر دهید، چه بود؟
«تصمیمات را نمیتوان تغییر داد. تنها حسرت من این است که دیهگو به مهمترین قولش عمل نکرد. به من گفته بود او کسی خواهد بود که تابوت من را حمل میکند و در عوض این من بودم که تابوت او را حمل کردم. اگر میتوانستم، فقط پایان این داستان را تغییر میدادم. آرزو داشتم او از من بیشتر عمر میکرد تا بتواند از فرزندان و نوههایش لذت ببرد.»
بهترین بازی دیهگو کدام بود؟
«همه فکر میکنند همان بازی سال ۱۹۸۶ که او را جاودانه کرد اما من میگویم فصل بعدی که اولین اسکودتوی ناپولی را برد و بعد دیهگوی جوان و بیپروا، همان که در آرخنتینوس جونیورز بود و افسانه از آنجا آغاز شد.»
نگاه به گذشته: ناپل هدیه بود یا بار سنگین؟
«ناپل صرفاً سرنوشت بود. سرنوشت او. فقط همانجا باید میبود، جای دیگری نه. ناپل او را بزرگ کرد و بیاندازه دوست داشت. تصور کن، یک بار تولدی را روی کشتی مخفیانه جشن گرفتیم و وقتی به بیرون نگاه کردیم، از هر طرف قایقها ما را محاصره کرده بودند. او هم این جنون عشق را پاسخ داد. او همیشه یک ناپلی خواهد بود.»
بعد از مرگش، ناپولی دو قهرمانی لیگ و آرژانتین یک جام جهانی و دو کوپا آمریکا برد: تصادفی است؟
«نه. آنها برای او جام میبرند و به این شکل به او ادای احترام میکنند. در واقع این خود فوتبال است که او را گرامی میدارد.»
در پایان: آیا مارادونا کشته شد؟
«هیچ مدرکی ندارم که جواب بدهم. کنار او نبودم و نمیتوانم کسی را متهم کنم. عدالت تصمیم خواهد گرفت که آیا میشد برای نجاتش بیشتر کاری کرد یا نه. فقط میدانم که او به غمگینترین و تنهاترین شکل درگذشت.»
و اگر امروز میتوانستید با او صحبت کنید، چه میگفتید؟
«میگفتم ممنونم. ممنون که آمدی و در مسیرم بودی و میگفتم دوستت دارم، مثل همیشه و شاید حتی بیشتر.»