یادداشت روز: لیدرها در ورزشگاهها چه میکنند؟
انتشار گسترده فیلم شعارهای آمیخته به فحاشیهای زشت، بار دیگر لزوم توجه جدی به موضوع لیدرهایی که خود منبع و منشأ بیاخلاقی در ورزشگاهها هستند را نشان میدهد.

به گزارش "ورزش سه"، سادهانگاری است اگر که این نوع فحاشیها را تنها محدود به تماشاگران یک تیم کرد؛ چرا که یک بار حضور در ورزشگاههای ایران بهخصوص در حین بازیهای دو تیم محبوب پایتخت، کافی است تا میزان بداخلاقیها به وضوح به هر ناظر بیطرفی اثبات شود. آنچه این موضوع را دردناکتر میکند، نقش برخی لیدرها در به راه انداختن جوّ فحاشی و توهین بر روی سکوهاست. لیدرهای مواجب بگیری که تحت عنوان اعضای کانون هواداران، وظیفه هماهنگ کردن شعارهای تماشاگران را دارند، به جای جلوگیری از سر دادن شعارهای توهینآمیز، خود اقدام به تحریک تماشاگران برای سر دادن شعارهای ساختهشده توسط خود که اغلب آغشته به فحاشی است، میکنند.
«لیدر» به عنوان منصبی ساختهی دست فوتبال ایران، همواره نقشی مهم در عزل و نصبها و رفت و آمدهای مدیران، مربیان و بازیکنان داشتهاست. پدیده شوم لیدرهای مزدور از اوایل دههی هفتاد و با ورود پول دولتی به فوتبال، پا به ورزشگاههای ایران گذاشت. تا قبل از آن منصب لیدری نیز برای خود کسوت و شأنی درخور داشت و هر کسی قادر نبود با گرفتن بوق و طبلی در دست، عنوان «لیدر» بگیرد. در دهه شصت و در فوتبال باشگاههای تهران حداکثر توهینی که بر روی سکوها سر داده میشد، شامل دادن چند لقب بامزه به بازیکنان و مربیان حریف بود.
تفاوت جو سکوها در دو دههی شصت و هفتاد را میتوان در مواجههی هواداران استقلال با علیپروین دید؛ پروینی که به عنوان مهمترین رقیب آبیها، پنج سال پیاپی پرسپولیس را قهرمان لیگ تهران کرده و دست استقلال را از جام کوتاه کردهبود، همواره مورد احترام هواداران رقیب قرار داشت؛ اما همین پروین به محض بازگشتش به پرسپولیس در سال 77، صابون شعارهای توهینآمیز به تنش خورد؛ یا منصور پورحیدری که در زمان سرمربیگریاش با استقلال در اواخر دههی ۶۰ و اوایل دههی ۷۰ چند بار پرسپولیس را در دربی برده بود، توهینی از سوی پرسپولیسیها متوجهش نبود؛ اما در سال 78 وقتی در کسوت سرمربی تیم ملی به ورزشگاه آزادی رفت تا بازی پرسپولیس را از نزدیک ببیند، شعارهای زشتی علیه خود شنید. کاملا مشخص بود که با گذشت چند سال، جو ورزشگاهها به مراتب بدتر شده و فحاشیهای دستهجمعی (که اغلب از تلویزیون نیز قابل شنیدن بود)، جو غالب تشویقهای تماشاگران را در بر میگرفت. این جو، حاصل حضور لیدرهای مواجببگیری بود که در فوتبالی که تازه رنگ پولهای آنچنانی دولتی به خود دیده است، برای خوشایند این و آن، سکوها را با شعارهای بیادبانه و هتاکانه علیه افراد مخالف کارفرمایان خود، به قهقرای اخلاقی بردند.
نکته تاملبرانگیز در مورد جو بد ورزشگاهها (که میتوان آن را با مدیریت صحیح اصلاح کرد)، این است که در طی همهی این سالها ارادهای برای تغییر شرایط و جو ورزشگاهها وجود نداشته است. مدیران باشگاهها خود به نوعی مقهور جو «لیدر سالاری» ورزشگاهها بودهاند و ترجیح دادهاند به جای برخورد، آن را به اطاعت خود درآورند تا در منازعات مدیریتی، دستبالا را داشته باشند. معدود مدیرانی هم که مثل اکبر غمخوار (در پرسپولیس) یا واعظ آشتیانی (در استقلال) که سعی کردند هوای تازهای به اتمسفر آلودهی سکوها بدمند، خود خیلی زود در منازعات مدیریتی حذف شدند تا بدین ترتیب جایگاه لیدرها تقویت شود.
اتفاقات تاسفبرانگیزی که در ورزشگاههای ایران رخ میدهد، حاصل ساز و کار و مناسبات غیرحرفهای در سطوح مدیریتی فوتبال است. وقتی لیدرهای منصوب و مواجببگیر خود عامل و منبع بیاخلاقی و فحاشی در ورزشگاهها هستند، دیگر هیچ جای دفاعی برای مدیرانی که سعی میکنند، در کنار کارنامهی فنی، سیاههای از اقدامات فرهنگیشان را هم به رخ بکشند، باقی نمیماند.
سوال اساسی در این میان این است: در کشوری که مسابقات فوتبال در آن با تلاوت قرآن آغاز میشود، چرا مدیران در طی این همه سال نهتنها قدم اساسی برای رفع بیاخلاقیها در ورزشگاه برنداشتهاند؛ بلکه خود با استخدام لیدرهایی که بعضاً فاقد صلاحیت اخلاقی برای هدایت تماشاگران هستند، آتش فحاشیها و بیاخلاقیها را نیز تندتر میکنند؟ چرا هیچگاه در کشوری که بر در و دیوار شهرهای آن پر از شعائر مذهبی است و رسانهها دائماً مسائل شرعی و اخلاقی را به شهروندان گوشزد میکنند، ارادهای برای اصلاح جو ورزشگاهها نبوده است؟
نویسنده : حجت شفیعی