به گزارش "ورزش سه"، آخرین جلسه تمرینی تیم ملی فوتبال ایران پیش از نبرد حساس با تاجیکستان، رنگ و بویی متفاوت داشت؛ جلسهای که از ساعت ۱۸ به وقت محلی، در زمین تمرینی باشگاه استقلال دوشنبه و در دل کوههای حصار برگزار شد؛ جایی که ۳۵ کیلومتر با پایتخت فاصله دارد اما هوایش از لطافت کوهستان و سرسبزی درختان نفس میگیرد. خبرنگاران اعزامی از ایران بار دیگر مسیر پرپیچوخم را طی کردند و به این نقطه آرام و محصور در دل طبیعت رسیدند؛ جایی که سکوت کوهها با فریاد و دویدن ملیپوشان در هم آمیخت و فضای تمرین را پر از طنین شور و هیجان ساخت.
هنگام ورود خبرنگاران، اولین چیزی که چشمها را جلب کرد زمین چمن مصنوعی مقابل در ورودی بود. زمینی که در روزهای گذشته خلوتتر بود اما این بار پر از جنبوجوش نوجوانانی بود که با پیراهنهای رنگارنگ در قالب چهار تیم پنج نفره زیر نظر مربی خود تمرین میکردند. این تصویر، حس زندگی و آینده را به نمایش گذاشت؛ نسلی که شاید در آینده رویای پوشیدن پیراهن سرخ و سبز تیم ملی تاجیکستان را در دل بپروراند. نگاه خبرنگاران هم برای دقایقی به حرکات پرشور این نوجوانان دوخته شد، جایی که برخی از آنها با تکنیکهای چشمنواز خود نگاهها را خیره کردند.
خودرو حامل تیم مربیان طبق معمول زودتر از همه به محل تمرین رسید؛ سعید الهویی، آندرانیک تیموریان، رحمان رضایی، هومن افاضلی، علیاصغر قربانعلیپور و کادرپزشکی و تیم رسانه و آنالیز هر یک با مسئولیت ویژه خود وارد زمین شدند تا همه چیز برای آغاز آخرین تمرین آماده باشد. لحظاتی بعد امیر قلعهنویی با خودروی سواریاش از راه رسید. سرمربی تیم ملی برای چند دقیقه کنار زمین چمن مصنوعی ایستاد و با نگاهی عمیق، بازی نوجوانان را تماشا کرد؛ گویی لحظهای به دوران نوجوانی و شور نخستین لمس توپ برگشته باشد. در همین بین محمدعلی، کودک تاجیکستانی که این روزها با پیراهن سبز رنگ هدیه گرفته از قلعهنویی در تمرینات حاضر میشود، نیز آمد. امیر با او خوشوبش کرد، پرسید آیا امروز مدرسه بوده و با لبخند کودکانهاش پاسخی مثبت شنید. این تصویر صمیمی، چهره جدی سرمربی را نرمتر کرد و لحظهای تمرین تیم ملی را به قابهای انسانی و دلنشین پیوند زد.
دقایقی بعد اتوبوس حامل ملیپوشان از راه رسید. ابوالفضل جلالی اولین کسی بود که از پلهها پایین آمد و مستقیم راهی رختکن شد تا لباس تمرین را به تن کند. یکی پس از دیگری بازیکنان پیاده شدند؛ چهرههای آشنا و البته تازهواردانی که حضورشان در جمع تیم ملی نوید ترکیبی تازه را میداد. سامان قدوس، لژیونر خوشفکر ایرانی حاضر در لیگ امارات، با لبخند وارد زمین شد و بازیکنانی چون عارف آغاسی و امین حزباوی استقبال گرمی از او داشتند. خبرنگاران که منتظر بودند تا گفتوگویی با او داشته باشند، با لبخند مؤدبانهاش روبهرو شدند که گفت: «فعلاً قصد مصاحبه ندارم.» لحظهای که با احترام و سکوت، سنگینی حرفهای بودنش را به نمایش گذاشت.
گرمکردن بازیکنان آغاز شد و فضای زمین پر از انرژی شد. محمدمهدی محبی که به تازگی راهی کلباء امارات شده نیز به جمع اضافه شد. شهریار مغانلو و محمد قربانی نیز که اولین جلسه تمرینی خود با تیم ملی را از زمان حضور در اردو برگزار میکردند، در کانون توجهات قرار داشتند. در این میان رقابت شیرین رحمان رضایی و آندو تیموریان، دو یار قدیمی، توجهات را به خود جلب کرد؛ جدالی بر سر کنترل توپ با ضربات سر که خنده و شوخی را به دل تمرین آورد. بازیکنان با کشهای مخصوص خود بدنها را گرم میکردند و قربانعلیپور مربی بدنساز تیم ملی با دقتی مثالزدنی آنها را زیر نظر داشت. او نام هر بازیکنی را که تمرین را ناقص انجام میداد با صدای بلند اعلام میکرد تا کسی از زیر بار سختگیری او فرار نکند. این جدیت در کنار شوخیهای دوستانه، تمرین را ترکیبی از صلابت و صمیمیت ساخته بود.
حوالی زمین چند شهروند تاجیکستانی نیز ایستاده بودند؛ مردانی که وظیفه مراقبت از مجموعه را بر عهده داشتند. آنها با خبرنگاران ایرانی همکلام شدند و در خوشبینانهترین حالت نتیجه مساوی را برای بازی فردا پیشبینی کردند. با خندهای از سر امیدواری میگفتند: «اگر مساوی بگیریم، مثل برد است.» آنها آرزو داشتند تیم ملی کشورشان دستکم به دیدار ردهبندی برسد و در زمین خودی شادی پیروزی را تجربه کند. گفتوگوهای کوتاه اما صمیمی این مردمان محلی، تمرین تیم ملی را رنگوبوی دیگری بخشیده بود.
پس از گذشت ۱۵ دقیقه و مصاحبه رسانهها با محمدمهدی محبی و محمد قربانی و هومن افاضلی، طبق قانون، خبرنگاران باید زمین را ترک میکردند. جمعی از آنها با دل کندن از تمرین و در حالی که هنوز نگاهشان به حرکات ملیپوشان دوخته بود، راه بازگشت به شهر دوشنبه را در پیش گرفتند. مسیر برگشت همچون همیشه پر از پیچوخم بود و مشکل اینترنت همچنان پابرجا. خبرنگاران برای ارسال گزارشهای خود ناچار بودند مسافت بیشتری طی کنند تا به شهر برسند و از اندک سرعت مناسب بهره ببرند.
آخرین تمرین ملیپوشان در دل کوههای حصار به پایان رسید؛ تمرینی که نهتنها آمادهسازی برای دیدار بزرگ برابر تاجیکستان بود، بلکه قابهایی از زندگی، امید و آینده را در دل خود جای داده بود. از لبخندهای کودکانه محمدعلی گرفته تا شوخیهای آندو و رضایی، از سختگیریهای بدنساز گرفته تا پیشبینی ساده مردم محلی، همه در کنار هم داستانی شاعرانه ساختند؛ داستانی که فردا در ورزشگاه مرکزی حصار ادامه خواهد داشت، جایی که سرنوشت ایران و تاجیکستان در تورنمنت کافا رقم میخورد.