کد خبر : 1719297 | 25 آبان 1399 ساعت 19:23 | 12.5K بازدید | 1 دیدگاه

وقتی برق هنوز زنده بود؛ 

خاطرات خوش از دوران سرهنگ یاوری در شیراز

محمود یاوری که هفته گذشته درگذشت، دوران طلایی برق شیراز را رقم زده بود.

خاطرات خوش از دوران سرهنگ یاوری در شیراز

به گزارش "ورزش سه"، وقتی کیلومترها دور از وطن زندگی می‌کنید، هر اتفاق و خبر در داخل ایران، برایتان تبدیل می شود به ساعتها فکر و خیال، یا مرور خاطرات. داخل که هستید، آنقدر همزبان دور و برتان دارید که اختلاط با آنها، فرصت زیادی برای فکر و خیال برایتان باقی نگذارد، اما غرق شدن در رویاهای گذشته بسیاری مواقع تنها گزینه شما در تنهایی غربت است.


خبر درگذشت محمودخان یاوری هم از آن دست خبرهایی بود که  یک بهانه تمام و کمال برای غرق شدن در خاطرات کودکی را، برای منِ شیرازی در دیار غربت فراهم کرد. شاید محمودخان برای بسیاری، به خصوص جوان‌ترها، یادآور خاطر خاصی نباشد اما برای ما شیرازی ها بدون شک او نمادی است از روزهای غرور و شادی و امیدواری. روزهایی که پر امید و مغرور، ساعتها زودتر از هر بازی، استادیوم قدیمی و پرخاطره‌ی ارتش شیراز را لبالب می‌کردیم از جمعیت، تا برای محمودخان و پسران جوانِ شیرازی‌اش و آن تیم بومی برق شیراز، انگیزه باشیم. برق آن روزها، با آن مربی اصفهانی که هنوز آنقدر مسن نبود که پیرمرد محسوب شود، دیدنی بود. در آن لیگِ عجیب و غریب سال 73، بهترین تیم شهرستانی بودیم و بدشانسی آوردیم که برق شیرازمان نتوانست روی سکوی نخست بیاستد. برق آن روزها تیم جوانی بود. اینقدر جوان که داریوش یزدانی که مرکز ثقل خط میانی‌اش بود، هنوز هجده سالش نشده بود. اما خب وقتی مربی‌ات سرهنگ یاوری باشد، در همان سن هم آنقدر پخته میشوی که در استادیوم آزادی تک گل برد برق را وارد دروازه استقلال بزرگ آن روزها کنی. تیم جناب سرهنگ آن سال تقریبا تمام بازیهایش را در شیراز برد، و آنقدر جذاب و روان بازی میکرد که با هلند معروف آن دوران مقایسه می‌شد.


محمودخان، کنار خط، با آن کاریزمای خاص نظامی‌اش، برای من که آن روزها به زور دوازده سالم بود و سرشار بودم از احساسات ناسیونالیستی به شهرم شیراز، یک اسطوره محسوب میشد. در آن دنیای کودکی چه میخواستم جز اینکه هر هفته وقتی مجله «دنیای ورزش» یا «کیهان ورزشی» را میخوانم، تیترها و تعریف‌ها ببینم از تیم شهرم، و افتخار کنم به شیرازی بودنم. بعدها برق بدون محمودخان و البته با غارت ستاره‌هایش توسط تیمهای متمول‌تر، به لیگ پایین‌تر هم سقوط کرد اما داستان ما شیرازی‌ها با محمودخان تمام نشد. برق شیراز سال 79، دوباره به لیگ برتر بازگشت و سال 84، وقتی هفته‌های پایانی نگران سقوط دوباره برق به دسته پایین‌تر بودیم، محمود خان دوباره قهرمان ما شیرازی‌ها شد و آن تیم بهم ریخته برق شیراز را در لیگ برتر نگه‌داشت. دو سال بعد و در سال 86،  بازهم ما شیرازی‌ها قصه‌های شیرینی داشتیم با محمودخان یاوری و یک برق تقریبا بومی دیگر. برق آن سال با هدایت محمودخان که آنروزها دیگر پیرمردی محسوب می‌شد، و با ستاره‌هایی مثل مهدی شیری و ستار زارع و کریمیان و کلی بازیکن بومی دیگر، تیم قدرتمندی بود و بهترین رتبه تاریخ باشگاه در لیگ برتر را کسب کرد. انگار که تقدیر بود داستان ما شیرازی‌ها و محمودخان، همیشه پر باشد از خاطرات خوب، پر باشد از امید، از غرور، و چه حیف. 


چه حیف از اینکه امروز نه دیگر برقی هست، و نه محمود خانی. حق بدهید افسوس بخوریم. حق بدهید وقتی خبر درگذشت جناب سرهنگ را می‌شنویم، دلمان بگیرد و یادمان بیافتد به همه شادی‌های کوچکی که روزی داشتیم و حالا دیگر... افسوس.


احسان جوانمردی

دیدگاه‌ها