
به گزارش "ورزش سه"، برای آنتونیو گالیاردی و آنتونیو مانیکونه، نروژ نهایتاً مقصدی برای تعطیلات است. در این وقفهای که تیم ملی بهدنبال مسیر خود بهسوی آمریکا است، ایتالیاییهایی هستند که همین حالا در جام جهانی حضورشان قطعی شده: کارلو آنچلوتی با برزیل، همراه پسرش داویده، فرانچسکو مائوری، مینو فولکو و سیمونه مونتارارو. سپس فابیو کاناوارو که از یک ماه پیش سرمربی ازبکستان شده و با گروهی کاملاً ایتالیایی کار میکند: آلبارلا، کیمنتی و تروازه. آنها شناختهشدهاند.
آخر هفته گذشته یک پرچم سهرنگ دیگر هم اضافه شد: آنتونیو گالیاردی که سالهاست مدرس کوورچانو و تاکتیکدان سابق مانچینی در تیم ملی ایتالیا و دستیار پیرلو در یوونتوس بوده، حالا بهعنوان دستیار سرمربی تیم ملی ایران منصوب شده؛ جایی که از پیش، آنتونیو مانیکونه نیز مشغول به کار بود.
گالیاردی ۱۲ سال در کادر فنی تیم ملی ایتالیا بوده و یک سال هم در عربستان با مانچینی کار کرده است. اکنون پس از شش ماه همکاری در پارما با کریستین چیفو، دوباره به آسیا برگشته است. در میان مربیان و دستیاران، او متفاوتترین مسیر را دارد: نه بازیکن حرفهای بوده و نه از خانوادهای ورزشی آمده است.
عضو جدید کادر فنی تیم ملی ایران در گفتوگو با روزنامه ایتالیایی لا گاتزتا دلو اسپورت صحبتهای جالبی درباره روند ورودش به عرصه مربیگری و حضور ناگهانی در تهران انجام داده که در ادامه میخوانید:
چطور میشود از صفر به جام جهانی رسید؟
«من اوایل دهه ۲۰۰۰ شروع کردم، زمانی که آنالیزور تاکتیکی هنوز بخشی از ساختار داخلی باشگاهها نبود. بیست ساله بودم و برای شرکتهایی مثل Sics و سپس Opta کار میکردم؛ شرکتهایی که با برخی باشگاهها و مربیان قرارداد داشتند. من آنالیزور پراندلی در پارما و فلورانس بودم و بعد او مرا با خود به کادر فنی تیم ملی برد. میشود گفت آن زمان نوعی دور کاری انجام میدادم…».

هیچوقت تلاش کردید فوتبالیست شوید؟
«خیلی زود کنار کشیدم. نه جثهاش را داشتم و نه سطح بازی لازم برای حرفهای شدن. اما شماره ۱۰ بودم و در مرکز میدان بودن کمک کرد تا بازی را عمیقتر درک کنم».
چطور یک جوان بیست ساله میتواند احترام و توجه ستارههای تیم ملی را جلب کند؟
«یورو ۲۰۰۸ هنوز یکی از بهترین خاطرات زندگی من است. ۲۴ سال داشتم و شاید جوانترین عضو تاریخ یک کادر فنی. سرجیو بوسو استاد من بود؛ چون هرچند آدریانو باکونی شغل آنالیزور را در ایتالیا اختراع کرد، اما بوسو اولین تحلیلگر واقعی بود. من با بازیکنان شوخی میکردم، همسنشان بودم و واقعاً از آن دوران لذت بردم».
اگر بخواهید انتخاب کنید، بهترین رابطهتان با چه کسی بود؟
«در آن دوره اول، قطعاً با دنیله دهروسی؛ شاید چون هر دو متولد ۱۹۸۳ هستیم. بعدتر هم با بونوچی، کیهلینی و دیگران. یک اتفاق هست که من و دهروسی هنوز هم زیاد به آن اشاره میکنیم. در یورو ۲۰۱۲، قبل از بازی نخست مقابل اسپانیا، اتفاقی در زمین بسکتبال اردو همدیگر را دیدیم. او میدانست که قرار است در آن بازی بهعنوان دفاع مرکزی در خط سه نفره بازی کند؛ یک غافلگیری. پس درباره بکنبائر، بارزی، بلان، زامر، لوسیو- بازیکنانی که در نقش لیبرو با پیشروی، برتری عددی ایجاد میکردند- صحبت کردیم. بعداً دنیله بر اساس همین مفاهیم تز خود را در کوورچانو نوشت».

زیباترین خاطره شما از زندگی در تیم ملی همان یورو است؟
«بله. مانچینی برای من همیشه یک الگوی بزرگ بوده و هست. یورو را همسطح با سه، چهار ماهی میگذارم که سال گذشته بهعنوان دستیار چیفو گذراندم. در پارما چیزی منحصربهفرد شکل گرفته بود؛ وقتی میخوابیدی، مشتاق بودی هرچه زودتر به دفتر برگردی».
سه سؤال اجباری: چیفو، بانی، لئونی. چه چیزی آنها را خاص میکند؟
«ویژگی اصلی چیفو، هوش اوست. اگر تجربه بزرگ دوران بازیاش را هم اضافه کنیم، نیمی از مسیر طی شده است. چیزی که در او مرا شگفتزده میکند این است که مربی کاملی است. بعضی مربیان در یک بخش عالیاند اما در بخشهای دیگر ضعف دارند؛ اما او مدیریت گروه، تاکتیک، و خواندن بازی در جریان مسابقه را همگی با هم دارد. و میتواند با بازیکنان صحبت کند چون خودش یکی از آنها بوده است.
بانی یک استعداد تقریباً منحصربهفرد است، اما باید فهمید که او «یک شماره ۱۰ در بدن یک شماره ۹» است؛ بنابراین باید بهعنوان مهاجم دوم بازی کند. اگر وینگر شود، از بین میرود. واقعیت این است که او در آن باشگاه بزرگ اروپاییای بازی میکند که بیشترین تناسب را با ویژگیهایش دارد. بیرون از زمین هم بسیار خوشمشرب است، شوخی میکند، شیکپوش است، و در اینجا کاملاً میشود سلیقه فرانسویاش را دید».

و لئونی؟
«چه بدشانسیای داشت، جووانی. قبل از مصدومیتش به همه میگفتم که میتواند کاپیتان تیم ملی شود و چه بسا بعد از پارگی رباط صلیبی هم این اتفاق بیفتد. از نظر ادب، جدیت و تعهد، پسری در سطح بالاست. باید در زیرکی و بازیخوانی کمی پیشرفت کند، اما مرا یاد دیلیختِ سالهای نخست میاندازد».
در مورد آن فصل ۲۰۲۰–۲۱ در کادر فنی پیرلو در یوونتوس، اکنون چه ارزیابیای دارید؟
«گاهی بهعنوان یک فصل ناموفق از آن یاد میشود، اما در ۵–۶ سال اخیر، هیچکس در یوونتوس مانند آندرهآ ۷۸ امتیاز نگرفته است. و هیچکس دو جام نبرده است. آن تیم بهوضوح بهترین یوونتوس در چرخه پس از قهرمانیهای پیاپی بود، هرچند حالا که بازیها را دوباره میبینم، چیزهایی را میبینم که دیگر تکرارشان نمیکنم. خودم هم تغییر کردهام: قبلاً بیشتر روی ساختارهای پوزیشنال و قرارگیری بازیکنان در نقاط مشخص تمرکز داشتم، اما اکنون باور دارم این بازیکنان هستند که باید ساختارها را تعیین کنند، نه تختههای تاکتیکی».
و این زندگی جدید در ایران؟
«چیزی هست که شاید هیچکس باور نکند، اما میگویم. دوستانم میدانند که در زندگی فقط دو آرزو داشتم: مربیگری در ژاپن و مربیگری در ایران. من در دانشگاه تاریخ خواندم- هرچند تمامش نکردم- و فرهنگ ایرانی همیشه برایم جذاب بوده است. از وقتی در جام جهانی ۹۸ آمریکا را بردند، دنبالشان میکنم. علی دایی، مهدویکیا، علی کریمی: بازیکنان بزرگی داشتهاند و دارند. وقتی یک واسطه برای فدراسیون با من تماس گرفت، فوراً جواب مثبت دادم».
زندگیتان چگونه خواهد بود؟
«در ایران زندگی خواهم کرد و ماهی یکبار، شاید کمتر، به ایتالیا برمیگردم. سرمربی، امیر قلعهنویی است؛ مربیای باتجربه و بسیار توانمند در مدیریت تیم. من بیشتر با دیگر اعضای کادر روی بخش تاکتیکی کار خواهم کرد، اما زمان هست: در این وقفه نوامبر، بیشتر میخواهم نگاه کنم و بفهمم».

دو سؤال درباره جام جهانی- غیر از سؤال تکراری درباره مدعی قهرمانی. غافلگیری تورنمنت چه تیمی است؟
«ژاپن. شاید در محوطه جریمه بهدلیل فیزیک بدنی دچار مشکل شوند، اما از محوطه تا محوطه، سطحشان با بهترینها برابر است. میتوانند تا نیمهنهایی برسند».
و اگر امیدوار باشیم ایتالیا هم در جام جهانی باشد، بهتر است در گروه ایران باشد یا نه؟
«نه، صادقانه بگویم بهتر است در گروهمان نباشند. شاید در مراحل بعد…».
آخرین سؤال: پنج سال دیگر آنتونیو گالیاردی کجاست؟
«دوست دارم از این تجربه استفاده کنم و همراه خانوادهام دنیا را بگردم. میتواند در نقش دستیار باشد یا بهعنوان سرمربی اصلی؛ احساس میکنم آمادهام. شاید در باشگاهی در ایتالیا یا حتی یک تیم ملی. در نهایت، چه کسی فکرش را میکرد یک هفته پیش من در تهران باشم؟».