کد خبر : 1565114 | 09 آبان 1397 ساعت 12:55 | 29.2K بازدید | 2 دیدگاه

فریده شجاعی: شب بازی با ملوان منصور 10 سال پیر شد

کارگرمان فکر کرد مدال‌ها طلاست، آنها را دزدید!

12 آبان، دومین سال به خاک سپردن منصورخان پورحیدری....هنوز خیلی ها درگذشت این چهره محبوب و دوست داشتنی را باور نمی‌کنند.

کارگرمان فکر کرد مدال‌ها طلاست، آنها را دزدید!

به گزارش "ورزش سه"، خبر ورزشی می نویسد: قرار است دومین سالگرد او یازدهم آبان برگزار شود، روز جمعه. به همین دلیل تصمیم گرفتیم در خدمت خانم فریده شجاعی همسر و علی پسر مرحوم منصورخان باشیم و همین طور کاظم اولیایی مدیرعامل اسبق استقلال...


خانم شجاعی به دومین سالگرد منصوریان خان نزدیک می شویم. برایمان دقیق تعریف کنید که مراسم چه شکلی خواهد بود، چه کسانی قرار است بیایند، باشگاه استقلال کاری می‌کند و خلاصه هر چه هست برایمان بگوئید.


واقعیت را بگویم؟


بله، قطعا.


ابتدا بگویم باورم نمی شود دو سال از مصیبت درگذشت منصور گذشته. این ضایعه هیچوقت فراموش شدنی نیست. جایش خیلی خالی است. منصور در روز 12 آبان در گذشت ولی ما تصمیم گرفتیم روز 11 آبان که جمعه می‌شود، مراسم سالگرد او را برگزار کنیم. هرکسی دوست دارد می تواند سر مزار منصور بیاید. از پیشکسوتان گرفته تا هواداران و مسئولان. باشگاه استقلال به ما اعلام کرده مراسمی ویژه برای دومین سالگرد درگذشت منصور برگزار می کند. در این دو سال هر مراسمی که باشگاه گفت برگزار می‌کند، برگزار نکرد تا خودمان کار را انجام دهیم. هم مراسم هفت بود، هم چهل و هم سالگرد. همه را خودمان برگزار کردیم و استقلال کمکی نکرد. امسال هم گفتیم ضرورتی ندارد مراسم به آن شکل داشته باشیم ولی باشگاه استقلال پیشنهاد داد که مراسم سالگرد را برگزار کند. البته آقای بهنام هم کمک کردند.مخصوصا در مراسمی که سال گذشته برگزار شد.


5 روز به مراسم مانده. کاری کرده‌اند؟


خبر نداریم.


چون آقای فتحی هم که مریض است و حتی به باشگاه نمی رود.


پس احتمالا کنسل است.


اولیایی: ما قطعا یک مراسم سر مزار منصورخان داریم که برگزار می شود. شاید یک مراسم ضیافت هم برگزار شود.


وقتی باشگاه قول می دهد و عمل نمی‌کند، یکجورهایی توهین به حالا منصورخان یا هر شخص دیگری می شود.


اولیایی: من ایران را کلا در صندوق پیشکسوتان می‌بینم. این صندوق در حق منصورخان کلا بی انصافی کرد.


شجاعی: حتی پول فاکتورهای بیمارستان را به ما ندادند؛ با اینکه منصور بیمه تکمیلی صندوق هم بود.


اولیایی: صندوق تشکیل شده برای همین چیزها. واقعا پیشکسوت‌تر از منصور از لحاظ آماری داریم؟ او از نظر اخلاقی، قهرمانی، محبوبیت و... در راس بود. او در سطح آسیا هم پرافتخارترین مربی ایرانی است. در زمان مریضی به او توجه نشد. هزینه‌های درمان را هم ندادند. یک روز پروین و پورحیدری مرجع فوتبال ما بودند ولی الان بچه 17 ساله چهارتا توپ می‍زند و می‌شود مرجع این فوتبال. اگر شخصیت‌هایی مثل منصورخان را بزرگ و الگو نکنیم، ظلم به ورزش کشورمان است. بعد از انقلاب وقتی تاج داشت نابود می‌‎شد، منصور یک تنه ایستاد و استقلال را مثل تاج بزرگ کرد. از جیب خودش خرج کرد. از حق خانواده اش گذشت. نمک نشناسی است که ما الان قدرشناس منصورخان نباشیم.


خانم شجاعی نظر شما درباره این حرف‌های آقای اولیایی چیست؟


آقای اولیایی اینجا هستند. همیشه کنار منصور بودند ولی به نظرمنصور پوریای ولی زمانه بود. همانطور که حاج آقا گفتند منصور زندگی متفاوت داشت. او عاشق واقعی استقلال بود. واقعا ما یک طرف بودیم و استقلال هم برای او یک طرف. منصور هیچ چیز را برای خودش و خانواده اش نخواست. همه چیز را برای استقلال می خواست. او خودش را فدای استقلال کرد. وقتی هم پستی نداشت، دلش برای تیم می تپید. حتی وقتی دشمنش سرمربی تیم بود، می گفت باید استقلال قهرمان شود. یادم هست در دوره ای به او بی حرمتی و کم لطفی شد. ولی او بازهم آرزو می کرد تیم قهرمان شود که من وقتی متوجه شدم، لجم گرفت.


این عشق منصورخان به استقلال شما را اذیت نمی کرد؟


اوایل چرا ولی بعد عادت کردیم. فهمیدیم هیچ چیز مثل استقلال به او آرامش نمی‌دهد.


علی آقا(پسر مرحوم منصورخان و خانم شجاعی) شما چرا به تیم بزرگسالان استقلال نیامدید؟


من سال 79 در آن جوانان استقلال بودم که حجازی، تیموریان، حیدری و... در آن بودند ولی پدرم دوست نداشت فوتبال بازی کنم.


چرا؟


علنا به من گفت دیگر سمت فوتبال نمی‌آیی.


شجاعی: منصور فکر می کرد علی ضربه می خورد. تصور این بود که فکر می کنند دارد از رانت پدرش استفاده می کند.


شما مخالفت نکردید؟


علی واقعا فوتبالی است. قدرت بازیخوانی و آنالیز او دست کمی از خود منصور ندارد. حتی تشویقش کردم که برود سمت آنالیزوری و مربیگری. واقعا ژن فوتبال در علی هست. به نظرم منصور برای اینکه آسیب نبیند، علی را فدا کرد.


شنیده ایم باشگاه استقلال برای برگزاری مراسم سالگرد از صندوق پیشکسوت‌ها درخواست کمک کرده است. شما چیزی شنیده‌اید؟

 

من بعید می‌دانم صندوق پول بدهد.


علی: اگر صندوق پول بدهد شک نکنید فاکتورش را برای ما می فرستد.


چقدر هزینه بود که ندادند؟


شجاعی: 200 میلیون تومان.


علی: فاکتورها را از ما گرفتند و بعد گفتند گم شده است! یعنی ما دیگر فاکتورهای بیمارستان را هم نداریم.


شجاعی: من یک شفاف سازی هم درباره هزینه های بیمارستان کنم. بار آخری که وزیر ورزش همراه دکتر نوروزی رئیس فدراسیون پزشکی آمدند گفتند هزینه بیمارستان منصور را بدهید. فدراسیون پزشکی 70 میلیون هزینه بیمارستان را دادند ولی ما سه بار دیگر منصور را به بیمارستان برده بودیم. دو بار هم حدود 200 تومان درآمد. یک بار هم آقای افتخاری 70 میلیون دادند و گفتند کمک خرج بیماری منصورخان. خوشحال شدیم و این موضوع را رسانه ای هم کردیم ولی بعد که برای مطالبات منصور رفتیم گفتند آن 70 میلیون از قراردادش کسر شده است!


علی: اینکه می گویند باشگاه استقلال مقصر است را من قبول ندارم. استقلال مدیران بزرگی داشته است. متاسفانه مدیری که در دوره فوت پدرم در استقلال بود(افتخاری) اصلا در حد استقلال نبود.


شجاعی: حتما در حد باشگاه بوده که آمده. مشکل این بود که اصلا منصور را نمی شناخت. الان آقای اولیایی منصور را می شناسد. حتی نسل فعلی هم منصور را می شناسند. افتخاری اصلا نمی شناخت.


به نظرتان فوتبال ایران به منصور ظلم کرد؟


شجاعی و علی: بله.


شجاعی: منصور هیچوقت مطالبه ای نداشت. او مربی تیم ملی پول نگرفت. استقلال را قهرمان آسیا کرد پول نگرفت. در دوره قطبی سرپرست تیم ملی شد، پول نگرفت. حتی با عصا به تمرین استقلال می رفت ولی پول آن دوران را هم ندادند. 230 میلیون قرارداد داشت که آقای افتخاری می گفت چون در هیات مدیره هم بوده، پولی به ایشان تعلق نمی گیرد!


اولیایی: اتفاقا چون در هیات مدیره هم بوده باید دو برابر می گرفت. این چقدر حرف چیپی بود.


چرا به Afc شکایت نکردید؟


شجاعی: به حرمت منصور و استقلال این کار را نکردیم. نمی خواستیم هوادار ناراحت شود.


علی: وقتی از afc با ما تماس گرفتند ولی چیزی نگفتیم.


برویم سر بحث قهرمانی استقلال در آسیا. پرسپولیسی‌ها می گویند شما در جام چهارجانبه قهرمان شد و آنها حالا فینال واقعی رفته اند.


شجاعی: مگر آن موقع پرسپولیس نبود؟ چرا استقلال قهرمان آسیا شد؟


اولیایی: پرسپولیسی ها سال ها آرزوی همان فینال را داشتند. قهرمانی در آسیا برای آقایان الان رویاست ولی برای ما خاطره است! آرزو می کنیم قهرمان شوند ولی خلاصه این قهرمانی ها برای ما خاطره است. آن موقع ما ابتدا بین 6 تیم در تهران قهرمان شدیم و بعد هم قهرمان سراسری شدیم و رفتیم آسیا. پرسپولیس همان قهرمانی را به دست نیاورد که برود آسیا. بعد هم 16 تیم در مسابقات حضور داشتند. الان پرسپولیس یک بازی فینال را هم میزبان خواهد بود ولی ما که میزبان نبودیم و در خارج از کشور قهرمان شدیم.


خانم شجاعی آن سال منصورخان حتی نزدیک بود بهترین مربی سال آسیا شوند.


بله، چون در آسیا قهرمان شده بود و در ایران هم همینطور، شانس خوبی داشت. بین سه کاندید نهایی بود. همه پیش بینی می کردند منصور اول شود. مجله سالیانه کنفدراسیون فوتبال آسیا هم 8 صفحه برای منصور نوشته بودند. منتهی همان سال سرمربی تیم ملی ازبکستان فوت شد چون کاندیدا بود جایزه را افتخاری به ایشان دادند. حتی با منصور هم همان موقع صحبت کردند.


آقای اولیایی با شما می خواهیم خاطرات را مرور کنیم. خودتان اول یک خاطره تعریف کنید.


بعد از اینکه ما قهرمان شدیم، علی پروین هم آمد فرودگاه به استقبال ما. خوردبین هم بود. واقعا دوستان آن زمان لطف کردند.


درباره آن خط تلفن هایی که پاداش قهرمانی بود برایمان حرف بزنید.


آقای قرضی وزیر مخابرات وقت هم آن موقع در بنگلادش بودند. این کشور تحت تاثیر حکومت وهابی عربستان بود. آنها اصرار داشتند که ما برای فینال عکس رهبران خود را به ورزشگاه نیاوریم. عکس ها را با مصبتی بردیم داخل ورزشگاه. بعد که تیم قهرمان شد عکس ها را دادیم دست بچه‌ها. عکس مرحوم امام (ره) بود و آقای خامنه‌ای. همان جا یک سال من را محروم کردند و 10 هزار دلار جریمه. جریمه را آقای قرضی داد. بعد گفتند خط تلفن می دهیم. یک مراسمی گرفتند و خلاصه همانجا اسم و آدرس را نوشتیم برای خط تلفن. مجید نامجو مطلق و صادق ورمزیار و چند بازیکن دیگر، اسم و آدرس خود را ننوشتند. هی می گفتم چرا آدرس نمی دهید؟! نگو رفته بودند نقاط کور تهران را پیدا کرده بودند. مثلا آنموقع خط تلفن در محل ما 100 تومن بود، در بازار تهران 5 میلیون تومان! آدرس بازار را دادند تا خط بگیرند که گرفتند. همان موقع بیشتر از پول قراردادشان از فروش این تلفن ها پول در آوردند.


آقای اولیایی شما هم ماشالله خرج نمی کردید! همه از قدیم می گویند.

 

درست می گویند. من نه ماشینم و نه خانه ام را می فروختم. قرض هم نمی کردم. یک روز امیر قلعه نویی آمد دنبال پول. 20 هزار تومان داشتم. گفت حاجی بده من. دادم به او. یکی از بچه ها آمد گفت همسرش مریض است پول می خواهد. امیر را صدا کردم و گفتم داری 20 تومن قرض بدهی؟ نمی شد بگوید ندارم! از امیر گرفتم و دادم به او. نفر سومی آمد و گفت مشکل دارد و پول می خواهد. نفر دوم را صدا کردم و 10 تومن از او قرض گرفتم و دادم نفر سوم! خلاصه با 20 هزار تومان کار چند نفر را راه انداختم.

 

شجاعی: آن سال که تیم قهرمان آسیا شد، یک هواداری به تیم زمین داد. به منصور هم هزار متر زمین دادند. بعد آن فرد به منصور گفت این زمین خوب نیست، 200 هزار تومن بده یک زمین بهتر به تو بدهم، نزدیک زمین های علی پروین. منصور هم پول را داد و زمین را گرفت. چند سال قبل به او گفتم منصور برو این زمین ها را زنده کن. رفت و برگشت. گفتم چه شد؟ گفت دارند در زمین هایمان ساختمان می سازند!


اولیایی: عکس مرحوم ناصر احمدپور(سردبیر سابق خبرورزشی) را دیدم و یاد قهرمانی در آسیا افتادم. او و آقای رزمجو همراه تیم بودند. البته من آنموقع کاری کردم که سه چهار نفری برویم یک اتاق و هزینه زیاد برندارد!(خنده) ناصر کنار ما بود و واقعا زحمت می کشید. خدا رحمتش کند.


شجاعی: یک خاطره جالب از علی دارم. سر دربی که دو بر یک بردیم... یادت هست عسل را به هوا پرت کردی و سرش خورد به سقف؟


علی: نه بازی الاتحاد بود که نیکبخت گل زد. عسل خواهرم را طوری انداختم هوا که سرش به سقف خورد! البته آنقدری که مادرم می گوید شدت نداشت.(خنده)


خانم شجاعی دست علی را نشان می‌دهد: تمام انگشت هایش را به خاطر استرس دربی می خورد. بعد باد می کرد. ببینید چه استرسی در خانواده ما بود.


خانم شجاعی بدترین خاطره تان از زمان حضور منصورخان در استقلال چه بود؟


بازی ملوان.


درباره آن بازی شایعه زیاد است.


منصور همان شب 10 سال پیر شد و مربیگری را برای همیشه کنار گذاشت.


علی: پدرم قرار بود یک کتاب درباره اش بنویسد.


چرا ننوشت؟


علی: نمی خواست بنویسد. چیزی هم به ما نمی گفت. یکسری بازیکنان در آن شکست نقش داشتند. سال قبل تیم قهرمان شده بود. اگر بازهم قهرمان می شد، دیگر نمی‌توانستند پدرم را بردارند. قبل از اینکه پدرم را کنار بگذارند کخ را به ایران آورده بودند. حتی چند بازی استقلال و پرسپولیس را هم دیده بود. باید کخ سرمربی استقلال می شد. اگر بازی ملوان را می برد و تیم را قهرمان می کرد که نمی توانستند او را عوض کنند.


اولیایی: یک عده از بیرون حمایت کردند که منصوریان قهرمان نشود.


شجاعی: ملوان تیمی نبود که استقلال را ببرد. یادم هست یکی از دوستانش به شوخی به او گفت منصور 500 هزار تومان به مربی ملوان بدهید، او راحت مساوی می دهد گفت اولا از اخلاق به دور است، بعد هم ما راحت قهرمان هستیم. تا این حد مطمئن بود.


علی: دو سه بازیکن نقش داشتند. اسم شان را هم می دانم ولی چون نمی توانم ثابت کنم، نمی گویم.


شجاعی: بله شک نکنید بعضی بازیکنان نقش داشتند.


اولیایی: در بازی ملوان واقعا در حق منصور نامردی کردند. هیولای بیرون استقلال از طریق بازیکنان، داور، زمین و زمان و همه چیز وارد شدند تا به ملوان ببازیم. در سالی هم که ما به یک چهارم جام در جام رسیدیم و سومین حضورمان در آسیا بود، بعضی ها در هیات مدیره اصرار به برکناری منصور داشتند. من مخالفت کردم ولی به منصور گفتم استعفایت را بنویس و امضا کن. نوشت. تیم ما آن سال پیر بود. داخل خوب نبودیم ولی در آسیا قوی بودیم. من گفتم جام در جام مهمتر است ولی دوستان برای فرار از فشار هوادار، اصرار به تعویض منصور داشتم. این بود که من رفتم و فتح الله زارده آمد که برای برکناری منصور دعوت به کار شده بود.


ماجرای تهدیدها چه بود خانم شجاعی؟ ظاهرا سال 75 زنگ می زدند خانه شما و تهدید می کردند.


بله، ولی نمی دانم از طرف که بود؟ شاید هم بدانم ... ولی یادم هست زنگ می زدند خانه و می گفتند اگر منصور بماند استقلال، پشت گوشش را دیده علی را می‌بیند! تهدید اینقدر جدی بود که یک ماه خودم علی را بردم مدرسه و اجازه نمی دادم با سرویس برود.


گفتگو: سعید اکبری

دیدگاه‌ها